داخل دنیای عظیم و متنوع بازیها «تجارب» گونه و معانی مختلفی را شامل میشود. گاهی تجربه یک بازی مختص به چند ساعت درو کردن محصولِ مشتی دشمن از مزارع وجودشان است و برخی اوقات، اثر هنری الزاما برای غرق کردن مخاطب در ژرفای درونی خود پا بهعرصه میگذارد. در اصل این مهم بطن مفهوم تجربه بوده که تمامی خاطرات و لحظههای خوب و بد ماندگار را ترسیم میکند. با گیمشات در اولین قسمت از معرفی ۲۰ بازی خاص که تجربه غریب و نابی روی تلفنهای همراه ارایه میدهند همراه باشید.
معرفی ۲۰ بازی خاص و تجربه غریب و ناب روی تلفنهای همراه ؛ قسمت اول
توجه: معیار رتبه دادن و چیدمان ارزش در این مقاله، صرفا از سلیقه و تجارب شخصی بنده نشات گرفته است و اگر عنوان مورد نظر شما داخل این فهرست دیده نمیشود، معنایش بیارزشی آن اثر نیست.
۲۰. Freeze
عناوین کوچک و نسبتا ساده با محوریت پازل، سکوبازی و گاها قوانین فیزیک، سالیانه بهطور مرتب از سوی استودیوهای بازیسازی مختلف میهمان کلبه درویشی پنج ستاره موبایلها میشود! مشخصا تمامی این آثار، مولفههای یک بازی خوب و حدودا کامل را ندارند اما کماکان بهتعداد انگشتشماری یافت میشوند. بازیهای خاص و متنوعی که تا مدت مدیدی توانایی سرگرم ساختن مخاطب را دارند. سال ۲۰۱۲ یکی از این انگشتها همراه با ریسکی وافر توسط استودیو «فروزن گان گیم» (Frozen Gun Games) مقابل قضاوتکده مخاطب شتافت تا با ساطوری وحشی جمعِ جمع و جور انگشتها را ترک نماید یا با دستی دیگر، صاحب حلقه گردد و مورد پسند قرار گیرد. اتفاق دوم روی داد و انجماد تبدیل به عنوانی درخورِ توجه شد که جوایز زیادی را بهخود اختصاص داد تا یخ و آتش با یکدیگر ادغام شوند.
بازی چیز خیلی عجیب و ویژهای ندارد اما کماکان منحصر بهفرد جلوه میکند. قهرمان بازی یک موجود یا بهتر است بگویم چشم است! چشمی که مشخص نیست مربوط به کدام فرد یا موجود بوده و از کجا داخل این حجمه کروی اسیر گشته اما، داخل این دنیای غریب و وحشتزده تنها منجی خود را قدرت انجماد میبیند. قابلیت یخ زدنهای موقت که بهنوعی همان حالت توقف زمان برای شخصیت محور نامیده میشود، رکن اصلی گیمپلی بهحساب میآید.
حرکت مابین تیغهها و موانع مختلف، لرزیدن مردمک هنگام نزدیکی خطر (مانند سکانس وحشتناک تیغ و چشم در بازی Dead Space 2) و تم خاکسترگونه و طراحی خاص محیط، انجماد را میان زمره عناوین ناب پازل جای میدهد.
۱۹. Dexter Slice
استارت کارایی جدی Touch یا بهاصطلاح لمس کردن در عناوین موبایل، با اثر محبوب و دوستداشتنی Fruit Ninja زده شد. عنوانی که مطلقا برای لمس با دست طراحی شده بود و کمی یادآور گشت که غیر از پیام دادن و چرخیدن داخل فضای مجازی، این امکان برای سایر اعمال از جمله انجام بازی نیز طراحی شده است. پس از عنوان مذکور، بازیهای مشابه دیگری با این معیار به عرضه عمومی گذاشته شدند. یکی از اهداف مهم و خوبِ ساخت چنین آثاری، ارتباط نزدیک مخاطب با کلیت بازی و فرایند گیمپلی میباشد.
در Dexter Slice با یک روایت ساده اما عجیب همراه هستیم که ناقل خشونتی طناز و گاها غیرمعمول است. وظیفه مخاطب داخل هر مرحله، لمس کردن مکانی تعبیهشده در محیط برای رسیدن بهسطوح بالاتر بوده اما این عمل با سهولت تمام صورت نمیپذیرد.
در هر بخش تعدادی چاقو، ساطور، کارد آشپزخانه، تیغ جراحی و اینگونه وسایل حکم سد معبر و قاتلین سرِراهی را خواهند داشت. باید انگشتهای خود را طوری قرار دهید که هم سلاحهای سرد کنار روند و هم مسیرتان هموار گردد. جالبی بازی زمانی هویدا میشود که انگشتان دستتان را گره خورده روی صفحه نمایش میبینید و پس از خندهای ناشی از هیجان، یک گاف موجب بریدن و جراحتی مجازی همراه با افکتهای صوتی فوقالعاده میشود! اگر تبلتی مناسب و مجهز به صفحه نمایشی بزرگ در اختیار دارید، ادامه مقاله را در حین شکلگیری داخل ذهن سقط نموده و بروید سراغ دانلود Dexter Slice!
۱۸. Past Memories
تا دلتان بخواهد داخل فهرست عناوین Indie خصوصا آنهایی که به پلتفرم تلفنهای همراه تعلق دارند، بازیهای دوبعدی و اغلب سکوبازی با تم تاریک یا خاکستری پیدا خواهید کرد. موج ناتمام این آثار را استودیو PlayDead و عنوان تحسینشدهشان یعنی Limbo بیش از پیش ساختند. هفته و ماه از پس یکدیگر میگذرند و تقریبا امکان ندارد حداقل یک مورد از این بازیها را داخل عناوین جدید در ماه نبینیم! متاسفانه تلاشهای عقیم سازندگان در راستای بهبار نشاندن ایده Limbo در آثار خود و پافشاری در زمینه دستگاه کپی بودن با ظاهری مثلا بدیع، اینگونه بازیها را غیرقابل تحمل و تکراری میسازد. میان این سیل غیر همشکمان یکسان (!) Past Memories عرضه گشت و با سادگی تمام، بسیار خوب و دلنشین ظاهر شد. بازی یک Runner دوبعدی با چاشنی سکوبازی است.
دخترکی اسیر در خاطرات و فراری از کابوسهای شبانه خویش، وارد عالمی خیالی در ژرفای وهم غریب و باورپذیرش گشته است و با دویدنهای بیوقفه، قصد خلاصی از این سایه سنگین خیال را دارد. اتمسفر بازی در عین سادگی، جزییات بسیار خوب و مرتبط با حال و هوای شرایط و حوادث درحال وقوع را منتقل میسازد. هیولاهای محیطی که دنبال شخصیت اصلی هستند، ریشه در توهمات و ترسهای دوران کودکی وی دارند. ریشه درخت زیر نور عظیم ماه، چرخ و فلک و شهربازی در دوردست همگی بهخوبی کمبود داستان را جبران میکنند. چالشهای طراحیشده داخل محیط نیز مناسب خودنمایی کرده و در القای حس هیجان و لذت موثراند. کافیست یک بار بازی را که بسیار کوتاه بوده بهاتمام رسانید، قطعات پخششده و موسیقی متن را همراه با دقت گوش کنید، نوای پیانو همگام با محیط را بهخاطر سپارید تا متوجه صحبت بنده شده و چندین و چندبار دیگر کلیت بازی را درنوردید.
۱۷. Vector
همانطور که بالاتر متذکر شدم، بازیهای متعددی برای موبایلها عرضه میشوند که کلیتشان را سکوبازی و عبور از موانع محیطی تشکیل میدهد. جسارت و خلق ایدهای تازه میان این آثار خیلی کم بهچشم میخورد. بسیاری همان پرشهای ابتدایی را وارد محیطی سهتیغ کرده میکنند! اما استودیو خلاق و خوشنام Nekki پس از خلق Vector روحی تازه به لاشههای متحرک یکشکل دمید. ترکیب حرکات ورزش پارکور با المانهای سکوبازی، آغاز سیل موفقیت و محبوبیت برای اعضای تیم سازنده بود. فردی که داخل تشکیلات کلونسازی یک کمپانی گیر افتاده و خود را از سایرین متمایز میداند، پا بهفرار گذاشته و برای حفظ جان خود از دست مامورین مربوطه میگریزد.
کلیت داستان مکعبوار بازی ناقل همین اتفاقات است. کلیدی و جذابترین بخش Vector مربوط به گیمپلی بازی بوده که در این زمینه با مکانیکهای تکراری اما خلاقیت بالا، خود را بدون هیچگونه چون و چرایی در دل مخاطبها، منتقدین و تمامی اقشار جامعه گیمی جای میدهد. فرار از دست نگهبانان بهلطف حرکات حرفهای پارکور بسیار زیبا جلوه کرده و لذت بالا رفتن از دیوار و پرش از روی سکویی را دوچندان میسازد. نیازی بهتوصیه این مورد نمیبینم مگر اینکه بازی را تجربه نکرده باشید! تجربه نکردهاید؟
۱۶. Prune
برخی لحظات را بایستی عمیقا حس کرد. بعضا روی مشتی سکانس ظاهرا ظاهری و سطحی چشمها را باید بست و فقط احساس را نمود. داخل دنیای بیکران بازیها، چنین لحظات نابی کم یافت میشوند اما همان تعداد محدود، اشکها، لبخندها، تداعی خاطرات، تلنگر و خیلی دیگر از اِدراک درونی انسان را مشتعل میسازند. Prune بهمانند همکاران مسنتر خود، عاشقانهای کوتاه است از طبیعت و ذات درخت!
ریشهها را با لمس و اشاره میکارید، در عین لحظه همراه آواهای زیبا و موسیقی دلنشین، شاهد رشد عظیم درختی تنومند هستید که باید مراقب شاخ و برگهایش باشید. ریشه سابق با هدایتی صحیح بهرشد و کمال رسیده و با شکوفایی انتهایی، همتراز غروب دلانگیز/گیر آفتاب میشود. شما، نور و درخت یک عکس سهتایی! دیگر حرفی ندارم در وصف این تجربه شدیدا عمیق.
۱۵. Nihilumbra
اگر فهرستی دهتایی از عناوین مورد علاقه اینجانب را در طول دوران گیمری جویا شوید، با اطمینان Nihilumbra در این پارکینگ ابدی و گاها خاکخورده، جایی خواهد داشت. اثری که بهشخصه بدون هیچگونه ادعا و هورمونی، واژه هنر را نافُرم از خود ساطع مینماید! بازی در مورد شخصیتی روحمانند بهنام Born میباشد که درون جهانهای مختلفی گیرافتاده است. کلیت قصه و چراییها توسط راویِ بازی روایت میشود که درونمایه آن، راجعبه پنج رنگ که هرکدام نماد قدرتی خاص در عالم هستی بوده هستند. سفر به دنیاهای مختلف برای رسیدن بهاین قدرتها صورت میگیرد.
دنیای یخبندان و برفزده برای رسیدن به نیروی یخ و انجماد، سفر به گستره طبیعت بهقصد ساخت سکوهایی چمنمانند برای بلندتر پریدن، قدم نهادن در کویر مِنباب دستیابی به خاک و گِل، عبور از غار و معابر قدیمی از برای کسب ویژگی آتش و در نهایت ورود بهدنیای ماشینی و صنعتی، نیروی الکتریسیته و دیگر هیچ!
شاید این تعاریف برایتان مسخره جلوه کند اما اگر وارد دنیای غریب بازی شوید، رهایی و بیرون آمدن با خدا خواهد بود. هرکدام از این خصوصیات و قدرتها برای انجام اعمالی تعبیه شدهاند. با قدرت یخ میتوانید دشمنان را بهسوی مرگ لیز داده، خود را برای پرش از مانعی طویل لیز دهید و کلا شاد باشید! در محیط جنگلی قدرت خلق سکوهای پرشی را بهدست خواهید آورد و مجاز بهپریدن از ارتفاعات زیاد میشوید. گل و خاک مسیر دشمنان را با ایجاد چسبندگی کند ساخته و از طرفی مسیرتان را نیز هموار میکند. آتش سوزاننده بدخواهان محیطی بوده و همزمان نقش چراغ مسیر را ایفا مینماید. قدرت الکتریسیته هم طبق روال مذکور عمل میکند و دارای قطب مثبت و منفی است. جالبی کار زمانی خود را نشان میدهد که بازی را بهپایان رسانده، تمامی شاخههای توانایی را کسب کردهاید و حال با دستی پر از ابتدای مسیر آغاز خواهید کرد همراه با تمامی دشمنان و مخلفات مربوطه! این نقطه از بازی اوج غرق شدن مجدد و لذت از کلیت گیمپلی و فضا بوده زیرا حال معماهای محیطی، کشتن دشمنان و پیشروی در مسیر از طریق ترکیب قدرتها با یکدیگر صورت گرفته و زیبایی خاصی را پدید میآورد.
بدون شک Nihilumbra از آن دست تجربههای غریب و بیبدیل در دنیای بازیها بوده که در عین سادگی، ساعتها فرضیه و چراییها را داخل اعماق فکر مجاب به انجام کرال سینه میکند! اگر در یک جمله توان نوشتن چکیدهای از بازی را داشته باشم خواهم گفت که بازی در مورد انسان و زندگی نیست اما شدیدا راجعبه زنده بودن و زندگانی است!
۱۴. Ellie: Help Me Out Please
بازیهای ترسناک و عموما آنهایی که در زمره سبک وحشت و بقا جای میگیرند، دو گونه مختلف داشته که شامل عناوین ژاپنی کلاسیک و آثار ژاپنی امروزی (غرب را تقریبا به غیر از عدهای محدود، فاکتور بگیرید) میشوند. ید طولای شرقیها را همگیتان تا حدود زیادی در زمینه ترسانیدن میشناسید و نیازی به یادآوری احساس نمیکنم. اما پس از گذشت سنوات زیادی از آن دوران طلایی، لولوخُرخُرههای چشمبادامی طریقه میخکوب کردن مخاطب را تغییر دادند. علل این قضیه داستان درازی دارد که از قضا منتظر مقالهاش نیز باشید. اما داخل این بازار، هنوز عناوین جدیدی اعلام حضور میکنند که با اصالت خاص و عجیب این دیار همخوانی داشته و بهفرم خالص پایبند هستند.
بازی در مورد دخترکی بهنام الی است که داخل زندانی مرموز و باستانی، دنبال راه نجات میگردد. اما شخصیتی که مخاطب در آن هویت پیدا میکند الی نبوده و فرد دیگری است که برای آزادسازی وی تلاش میکند. پس از ورود به سلول دخترک مرموز بازی و صحبتهای ابتدایی با او، ماجرا آغاز خواهد شد. زاویه دوربین اول شخص بوده و وظیهتان صدور پیشنهادها و فرامین مختلف بهسوی الی است برای یافتن راه نجات و حل کردن پازل گُنگ قصه!
یکی از دلایل تقریبا طولانی بودن اثری که زمانبر نیست، طراحی چالههای جذاب و دشوار مقابل مسیر مخاطب بوده که بسته به چیستی و چگونگی حل کردن، زمان رسیدن بهنقطه انتهایی معین میشود. معماهای بازی بهطرز وحشتناکی ژاپنی هستند و روی دست سوختن خواهند زد. پس از گذشت چندی میتوانید ذغالیفُسفر را بهمنوی شب اضافه نمایید. از عوامل مهم در القای حقیقی ترس، موسیقی مریض بازی است که شباهت بسیار وافری بهآثار جاویدان «آکیرا یامائوکا» آهنگساز Silent Hill دارد. در کل Ellie: Help Me Out Please لیاقت حضور در این فهرست را دارد زیرا پس از تجربه، تا مدتها پیشزمینه خاطرتان خواهد گشت و پیشنهاد بنده، انجام دادن بازی داخل پارکی تاریک، خلوت و شبزده است. تعجب نکنید؛ این عمل امتحان خود را پس داده!
۱۳. The End Of The World
آیا بهزندگی پس از عشق اعتقاد دارید؟
این یکی از جملات تیم سازنده در وصف اثرشان بوده که اگر نام بازی را جستجو کنید، بارها مشاهدهاش خواهید کرد. عناوین زیادی در طول تاریخ سعی بر تاثیرگذاری روی مخاطب از طریق روابط انسانی، عشق و عواطف درون داشتهاند. عدهای موفق عمل کردند و هنوز که هنوز است یادشان از خاطرمان نرفته و بعضی نیز فقط عامل زدن تیشه بر ریشه این دست موضوعات شدند. داستان کوتاه و عمیق بازی راجعبه مردی خسته و سرگشته در کشور انگلستان است که پس از رفتن عشق زندگیاش، دنیا را تمام شده و بهنوعی آخرالزمان میپندارد.
هرروز صبح بیداری در یک عالم خیالی غمزده، رفتن به اماکن مختلف شهر که مدام خاطرات خوب گذشته را تداعی میکند، خستگی، فکر و خیالهای یک مرد تمام شده درون عنوانی چند دقیقهای، پایان دنیا را از سر تا پا تعریف مینماید. دلایل حملات بهاین اثر را میفهمم و متوجهام چرا میگویید «این یک بازی نیست» میدانم زمان ناچیز، عدم وجود گیمپلی و داستان بهقول خودتان مسخره، فشنگهای اسلحه گفتاریتان گشته و آماده شلیک هستید. اما کمی این حفاظ را کنار بگذاریم بد نیست و چیزی از وجودمان کسر نمیشود. بازیها همیشه نباید چیزی باشند که هستند و گستره این هنر قدری لایتناهی بوده که خیلی از مرزها را میتواند درنوردد. شاید این بازی (هرچه دوست دارید کنیدش صدا!) کامل نباشد و تمام مولفههای یک عنوان بینقص را ارایه ندهد اما با جسارت خلق یک داستان کوچک و انسانی، طراحی محیط و گرافیک هنری بسیار زیبا و موسیقی متن متناسب با قصه، قطعا ارزش معرفی بهسایرین و تجربه شخصی را دارد.
منتظر قسمتهای بعدی باشید…
2 دیدگاه
saeed313
عالی بود! مرسی
عنوان آخرو تجربه نکردم. ممنون از معرفی
سید ایمان احمدیان
ممنون بابت مطالعه و نظرت سعید عزیز