«دیوید کراننبرگ» (David Cronenberg)؛ کارگردان جسور و بیپروا کانادایی با فیلمهایی آغشته در خشونتی بحث برانگیز که با صداقتی آزاردهنده به تصویر کشیده میشوند، بیشک یکی از بهترین کارگردانهای دوران ما است. ما در گیمشات قصد داریم ۱۰ فیلم برتر دیوید کراننبرگ را به شما معرفی کنیم.
آخرین فیلم کراننبرگ Maps to the Star در سال ۲۰۱۴ به اکران درآمد و هنوز خبری از فیلم جدید نیست. «ویگو مورتنسن» (Viggo Mortensen) که سابقهی بازی در چند فیلم کراننبرگ را داشتهاست در سال ۲۰۱۶ در مصاحبهای با «ورایتی» (Variety) خبر داد که کراننبرگ در حال فکر کردن به بازنشستگی است چرا که تهیه بودجه برای پروژههای سینماییاش بسیار دشوار شدهاست.
اکثرا کراننبرگ را به عنوان کارگردان فیلمهای ترسناک میشناسند، اما محدود کردن دیوید کراننبرگ به یک ژانر کار اشتباهی است. در کارنامه هنری او میتوان انواع ژانرها را یافت. کراننبرگ کارگردان خلاقی است که سیر صعودی را طی کرده و همواره از عناصر مختلف برای بهتر کردن فیلمهایش استفاده کردهاست. از مهمترین ویژگیهای کراننبرگ میتوان به جسور بودن و شجاعت او در به تصویر کشیدن صحنههای جنجالآمیز و مضطرب کننده اشاره کرد. کراننبرگ در مصاحبهای بیان کرد که در دیداری با «مارتین اسکورسزی» (Martin Scorsese) اسکورسزی به او گفت که به فیلمهای اولیه کراننبرگ جذب شده بود اما به همان اندازه میترسید با کراننبرگ دیدار کند. کراننبرگ در پاسخ به این حرف اسکورسزی به او گفت: «تو همان کسی هستی که راننده تاکسی (Taxi Driver) را ساخت، حالا از من میترسی؟»
۱۰ فیلم برتر دیوید کراننبرگ
«فرزندان» (The Brood)
سال تولید: ۱۹۷۹
دیوید کراننبرگ در ژانر وحشت جسمی (body horror) خبره است. وحشت جسمی به کاری در گونه وحشت گفته میشود که ترس را اساساً از طریق نابودی یا انحطاط واضح بدن ایجاد میکند. کراننبرگ در فیلم «فرزندان» با به کارگیری طرفندهای ظریف و نو، صورت جالبی از این ژانر را به تصویر کشید. فرزندان، فیلمی معمایی حول محور خانوادهای است که اطراف آنها مرگهای عجیبی در حال رخ دادن است هم زمان در آسایشگاهی روی مادر خانواده آزمایشهای روانکاوی نامتعارفی در حال انجام شدن است. فیلم علاوهبر کارگردانی کراننبرگ از بازیهای خوب «اولیور رید» (Oliver Reed) و «سامانتا اگار» (Samantha Eggar) نیز بهره بردهاست.
«ویدئو دروم»(Videodrome)
سال تولید: ۱۹۸۳
ویدئو دروم، فیلمی در سبک علمی–تخیلی، ترسناک روانشناسانه و ترسناک جسمی با بازی «جیمز وودز» (James Woods)، «سونیا اسمیتس» (Sonja Smits) و «دبی هری» (Deborah Harry) است. فیلمنامه این فیلم مثل اکثر فیلمهای کروننبرگ توسط خود او نوشته شدهاست.
فیلم در مورد مدیر عامل یک ایستگاه تلویزیونی به نام «مکس رن» با بازی وودز (که رفته رفته به یک کارآگاه تبدیل میشود)، در تورنتو است که که متوجه سیگنالی غیرقانونی با عنوان «ویدئورروم» میشود که که صحنههای خشونت و شکنجه شدید را پخش میکند. مکس در جریان فیلم متوجه دسیسههای پشت ماجرا میشود و وضع زندگیاش کامل به هم میریزد، او رابطهاش را با واقعیت از دست داده و دچار توهمات عجیبی میشود.
«منطقه مرده» (The Dead Zone)
سال تولید: ۱۹۸۳
در سال ۱۹۷۹ کتابی با همین نام نوشته «استفن کینگ» (Stephen King) وارد بازار شد. «جفری بوم» (Jeffrey Boam) فیلمنامهنویس موفق آمریکایی به همراه کینگ فیلمنامهای بر اساس این کتاب نوشتند. منطقه مرده فیلمی در سبک ترسناک و تریلر است. در این فیلم «کریستوفر واکن» (Christopher Walken) ایفای نقش میکند.
«جانی اسمیت» (کریستوفر واکن) معلمی در شهر کسل راک (Castle Rock) است. او قرار است به زودی ازدواج کند اما در سانحه اتوموبیل به شدت مجروح میشود و به مدت پنج سال در بیمارستان در کُما میماند. پس از به هوش آمدن متوجه میشود که دچار یک حالت و قدرت ماوراء طبیعه شده و در پی تماس فیزیکی با افراد، رویدادهایی در رابطه با گذشته، حال یا آینده آنها را در ذهنش میبیند. این حالت در بیمارستان موجب میشود که فرزند یکی از پرستاران را از مرگ نجات دهد. این موضوع کم کم او را معروف میکند و توانایی او به کشیده شدن پایش به مسایل پلیسی و سیاسی در آمریکا میانجامد. اما این توجه ناخواسته است و روی زندگی شخصی جانی تاثیرات نامطلوبی میگذارد. این فیلم با بازخورد بسیار خوب از سوی منتقدین و تماشاگران مواجه شد.
«مگس» (The Fly)
سال تولید: ۱۹۸۶
مگس در ژانر ترسناک و علمی–تخیلی است. این فیلم بر اساس داستان کوتاهی به همین نام از «جورج لانگلان» (George Langelaan) ساخته شده است که اساس فیلم مگس (۱۹۵۸) نیز بر پایهٔ همان داستان بود. موسیقی فیلم توسط «هاوارد شور» (Howard Shore) ساخته شدهاست و «کریس والاس» (Chris Walas) ایجادگر گریمها بود که به همراه گریمور فیلم «استفان دوپویی» (Stephan Dupuis) برندهٔ جایزه اسکار بهترین گریم شد.
فیلم راجع به «ست براندل» با بازی جذاب «جف گلدبلوم» (Jeff Goldblum) است. سِت، دانشمندی نامتعارف است که پس از خراب شدن و به هم ریختن یکی از آزمایشهایش رفته رفته به موجودی مگس مانند تبدیل میشود.
این فیلم با بازخورد فوقالعاده از سوی مخاطبین و منتقدین رو به رو شد. فیلم مگس تا به امروز پرسودترین فیلم دیوید کروننبرگ محسوب میشود و تنها فیلم با کارگردانی او است که موفق به کسب جایزه اسکار شدهاست.
Dead Ringers (شباهت کامل) – ۱۹۸۸
کراننبرگ به همراه «نورمن اشنایدر» (Norman Snider) فیلمنامه شباهت کامل را برپایه کتاب دوقلوها (Twins) نوشته «بری وود» (Bari Wood) و «جک گیسلند» (Jack Geasland) نوشت.
«جرمی آیرونز» (Jeremy Irons) در این فیلم نقش دو برادر دوقلو که شباهتی کامل به هم دارند را ایفا میکند. بورلی و الیوت منتل برادران دوقلویی که هر دو پزشکان متخصص زنان هستند باهم مرکز درمانی موفقی را اداره میکنند. الیوت به خیلی از بیماران جذب میشود و با آنها رابطه برقرار میکند و پس از اینکه از آنها خسته میشود این افراد را به بورلی میسپارد بدون اینکه آنها بویی ببرند. بورلی که اعتماد به نفس کمتری نسبت به برادر دوقلویش دارد این بار دلباخته کلر با بازی «ژنهویو بوژو» (Geneviève Bujold) میشود اما وقتی کلر به راز این دو برادر میبرد از آنها فاصله میگیرد و بورلی به پرتگاه دیوانگی نزدیک میشود.
جرمی آیرونز در این نقش میدرخشد. او دو نقش را به بهترین شکل ممکن بازی میکند و بار فیلم را به دوش میکشد. اگر کسی نداند که آیرونز برادر دو قلو ندارد بعید نیست فکر کند که دو نفر در این دو نقش ظاهر میشوند. قبل از آیرونز این فیلم به «رابرت دنیرو» (Robert De Niro) و «ویلیام هرت» (William Hurt) پیشنهاد شده بود. کارگردان شناخته شده کرهای «پارک چان-ووک» (Park Chan-wook) از این فیلم به عنوان فیلم موردعلاقهاش از کراننبرگ یاد کردهاست.
Naked Lunch (ناهار عریان)
سال تولید: ۱۹۹۱
ناهار عریان فیلمی در سبک علمی–تخیلی و درام است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به «پیتر ولر» (Peter Weller)، «جودی دیویس» (Judy Davis)، «ایان هولم» (Ian Holm) اشاره کرد. این فیلم اقتباسی سینمایی از رمانی به همین نام نوشتهی «ویلیام اس. باروز» (William S. Burroughs) است. این فیلم در مجموع با نقدهای مثبتی روبرو شد. اما در گیشه اصلا موفق نبود. از نظر «گرگ اوانز» (Greg Evans) این فیلم بیشتر از اینکه اقتباسی از برجستهترین کتاب باروز باشد، تجلیل خود این نویسنده است.
«بیل لی» (ولر) و همسرش، «جون» (دیویس) مواد مخدر مصرف میکنند و با دوستان خود بحث میکنند. بیل پس از مصرف نوعی ماده مخدر که از هزارپا درست شده است به طور اتفاقی جون را میکشد، از تایپ رایترش که حالا به یک سوسک تبدیل شدهاست دستور میگیرد و متوجه میشود که دوستانش بدون اجازه او نوشتههایش را چاپ کردند- نوشتههایی که نوشتن آنها را به یاد نمیآورد.
ناهار عریان فیلم عجیبی است و بهترین فیلم کراننبرگ محسوب نمیشود اما همهی ابعاد هنری کراننبرگ در این فیلم وجود دارد. این اثر پیچیده است و پر از تصاویر و گفتههایی است که پس از چندبار دیدن باز هم پاسخ به آنها کار سادهای نخواهد بود.
Crash (تصادف)
سال تولید:۱۹۹۶
تصادف فیلمی روانشناختی براساس رمانی به همین نام به قلم «جِی. جی. بالارد» (J. G. Ballard) در سال ۱۹۷۳ است. داستان این اثر حول محور گروهی است که از تصادف ماشینها لذت جنسی میبرند، که میتواند نوع خاصی از انحراف جنسی باشد. در این فیلم «جیمز اسپیدر» (James Spader)، «هالی هانتر» (Holly Hunter)، «دبورا کارا آنگر» (Deborah Kara Unger) به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم پس از اکران سر و صدا و هیاهیوی زیادی بین منتقدان به راه انداخت و بازتابهای بسیار متفاوتی دریافت کرد. در حالی که بعضی از منتقدان فیلم را به دلیل جرات بالا و سبک منحصر به فرد آن ستایش و تحسین میکردند گروهی دیگر نقدهای تند و سختی به دلیل صحنههای بسیار خشن و جنسی درباره آن مینوشتند و فیلم را میکوبیدند. با اینکه فیلم سینمایی تصادف برای جایزه نخل طلای جشنواره کن نامزد شده بود اما در در نهایت موفق به بردن آن نشد (شاید بهتر باشد بگوییم این اجازه داده نشد.) اما جایزه ویژه هیأت داوران را برد (در آن سال «فرانسیس فورد کاپولا» کارگردان فیلم پدرخوانده رئیس هیات داوران در جشنواره کن بود.) موسیقی متن این فیلم نیز مثل بسیاری از کارهای کراننبرگ توسط هاوارد شور نوشته شده است.
«سابقه خشونت» (A History of Violence)
سال تولید: ۲۰۰۵
سابقه خشونت فیلمی آمریکایی در سبک هیجانی با بازی «ویگو مورتنسن» (Viggo Mortensen)، «ماریا بلو» (Maria Bello)، «اد هریس» (Ed Harris) و «ویلیام هرت» (William Hurt) است. فیلمنامه این کار را «جاش اولسن» (Josh Olsen) نوشت. این فیلم اقتباسی از یک رمان مصور با همین عنوان نوشتهٔ «جان واگنر» (John Wagner) و «وینس لاک» (Vince Locke) است.
«تام استال» با بازی ویگو مورتنسن شهروندی نمونه، پدری ایده آل و شوهری محبوب است. او به همراه دو فرزند و همسرش «ایدی» با باز ماریا بلو زندگی آرامی را در شهر کوچکی در آمریکا می گذراند. اما هنگامی که دو تبهکار خرده پا و خشن به قصد سرقت از غذاخوری کوچک او دست به سلاح می برند و او را تهدید میکنند، تام به ناچار با آنها مقابله میکند و پس از گرفتن اسلحه یکی از آنها به زندگی دو تبهکار خاتمه می دهد. تام با هیاهوی درست شده توسط رسانهها درباره این ماجرا تبدیل به یک قهرمان محلی میشود. اما پیدا شدن سرو کله تبهکاری به نام «فاگرتی» با بازی اد هریس آرامش تام و خانوادهاش را به هم می زند. فاگرتی اصرار دارد که نام او در واقع «جویی کیوساک» است و در گذشته آدم کشی حرفهای بوده. فاگرتی از تام میخواهد تا همراهش به فیلادلفیا، جایی که به آن تعلق دارد، برود.
با این فیلم نسبت به سایر فیلمهای کراننبرگ میتوان راحتتر ارتباط برقرار کرد. فیلمی که توانایی جذب هر مخاطبی را دارد. این مسئله به هیچ وجه به زیبایی این اثر لطمهای وارد نکردهاست. مورتنسن از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهایش یاد میکند. فیلم سابقه خشونت در هفتاد و هشتمین جشنواره اسکار توانست نامزد دو جایزه بهترین فیلمنامه برای اولسن و بهترین بازیگر نقش مکمل برای ویلیام هرت شود.
«قولهای شرقی» (Eastern Promises)
سال تولید: ۲۰۰۷
«استیون نایت» (Steven Knight) خالق سریال پیکی بلایندرز (Peaky Blinders) فیلمنامه این اثر را نوشت. فیلم قولهای شرقی فیلمی گانگستری است. از نظر بسیاری این قیلم بهترین ساخته کراننبرگ است. در این فیلم «ویگو مورتنسن»، «ناومی واتس» (Naomi Watts) و «ونسان کسل» (Vincent Cassel) ایفای نقش میکنند.
فیلم داستان نیکولای (مورتنسن) یک جنایت کار بی رحم را دنبال می کند که به یک خانواده بدنام روسی که جنایات سازمان یافته را در لندن هدایت میکنند وابسته است. زندگی مخفیانه نبکلای با برخورد با یک زن ماما (واتس) از طبقه متوسط که اتفاقا شاهد جنایاتی از این خانواده بوده است دچار مشکل میشود و او مجبور است مرتکب قتلها و دسیسههای تازهای شود.
خشونت در قولهای شرقی کمتر از سایر فیلمهای او است اما استفاده از آن فوق العاده به جا و دقیق است و همین موضوع سبب میشود این صحنههای خشن به بهترین شکل ممکن تکان دهنده و دلهرهآور باشند. مورتنسن برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
«کازموپلیس» (Cosmopolis)
سال تولید: ۲۰۱۲
کازموپلیس فیلمی است که با آن کراننبرگ به فیلمنامهنویسی بازگشت. این اثر اقتباسی از کتابی با همین نام نوشته «دان دلیلو» (Don DeLillo) است. در این فیلم «رابرت پتینسون» (Robert Pattinson)، «پال جیاماتی» (Paul Giamatti)، «سارا گدون» (Sarah Gadon)، «جولیت بینوش» (Juliette Binoche) و «سامانتا مورتون» (Samantha Morton) بازی میکنند.
میلیونر جوانی (رابرت پتینسون) که شاهد سقوط امپراطوری مالی خود است تصمیم میگیرد از منهتن بگذرد و به آرایشگاه دوران کودکیاش برود. او در این مسیر درگیر سری اتفاقاتی شده و با شخصیتهایی آشنا میشود که به کلی دنیای او را زیر و رو میکنند.
پتینسون در این نقش بسیار خوب عمل میکند. خیلی بر این اعتقادند که این فیلم کارنامه هنری پتینسون را نجات داد و او را به یک هنرپیشه جدی تبدیل کرد. کراننبرگ در این فیلم با موضوعاتی مثل زمان و کاپیتالیسم دست و پنجه نرم میکند و دنیای تاریک آن را به تصویر میکشد. با این فیلم ما به دیالوگهای پیچیده و درهم تنیده کراننبرگ برمیگردیم. حرفی که کازموپولیس تلاش دارد به ما بگوید با یک بار تماشا کردن این فیلم نامفهوم خواهد بود اما دیدن این فیلم قطعا تجربه جالبی خواهد بود.