در سنوات گذشته که بازیهای مستقل همچون امروز بوی پختگی و تکامل نمیدادند، عمده ایدههای نو و پر و پیمان، دست عناوین بزرگ تر، شناخته شده تر و دارای ناشرانی با جیبهایی جادارتر بود! با نزدیکی به دوره ی افول خلاقیت و اهمیتدادن به اسکناس بیشتر جای واژه مقدس هنر، بازیهای کوچکتر، حامیان کوچکتر ولی با افکار و پیامهای جاه طلبانه و جذاب، پا به عرصه نهادند. عناوینی که در القای واژه هنر، یک سر و گردن از بازیهای مورد علاقه ی اغلب گیمرها بالاترند. یکی از این عناوین بازی The last door است؛ عنوانی که توسط استودیو «د گیم کیچن» (The game kitchen) ساخته شده و وظیفه انتشار بازی را هم «فونیکس آنلاین پابلیشینگ» (Phoenix online publishing) عهدهدار بوده است. عنوانی که برای پلتفرم رایانههای شخصی (ویندوز، مک و لینوکس) و دستگاههای مجهز به سیستم عامل آی او اس، ویندوز فون و اندروید منتشر شده است. این مقاله، نقد و بررسی نسخه کلکسیونر برای سیستم عامل اندروید میباشد. The last door عنوانی در خور تحسین است. بازی در سبک ماجرایی کلاسیک اشاره و کلیک، همانند نامداران این سبک از قبیل: Sam&max، Grimm fandango، broken sword و…. ساخته شده است.
«نقد و بررسی بازی The last door»
لولایی به اسم روایت
اصولا در عناوین ماجرایی، داستانسرایی و شخصیتهای پرداختشده و تاثیرگذار، نقش مهم و بسزایی را ایفا میکنند. این عنوان هم از این قاعده مستثنی نیست.
حوادث بازی در عصر ویکتوریایی شکل میگیرد. دورانی که گوش مردم را به صدای ارابه و کالسکههای چوبی پیوند زده بود. با دیدن شخصیتهای بازی و محیط با خود خواهید گفت: «سازندهها درک بسیار درستی از فضاسازی و حال و هوای آن دوران داشتهاند.»
با شروع بازی و در بخش «پیش درآمد» آن، تعدادی جمله بر روی صفحه نقش میبندد و بعد از آن کنترل مردی را بر عهده خواهید گرفت که با تعدادی عمل جزئی، باید تماشاگر اعدام او باشید! بازی از عریان بودن روایت هولناکش هیچ ابائی ندارد. The last door بعد از این سکانس به طور رسمی شروع میشود.
پس از تیتراژ و نام سازندهها، داستان شمرده شمرده برایتان تعریف خواهد شد. پس از روایت بالا شما در نقش: «ارمیا دویت» (Jeremiah devitt) به تجربه بازی خواهید پرداخت. جوانی که با دریافت نامهای مرموز راهی سفر برای دیدار دوست دیرینهاش «آنتونی بیچورث» (Anthony beechworth) میشود و در نقش او شاهد اتفاقات غیر مترقبه در طول داستان خواهید بود.
برگ برنده و یکی از ارکان طلایی داستان، روایت دنبالهدار و زنجیر مانند آن است. به لطف اپیزودیک بودن بازی، بازیباز در پایان هر قسمت، خواهان شدید تجربه قسمت بعدی خواهد بود. نسخه کلکسیونر بازی The last door شامل چهار قسمت است که فصل اول بازی را تشکیل میدهند. (فصل دوم هم بزودی منتشر خواهد شد و در حال حاضر قسمت اول از فصل دوم آن در فروشگاه استیم در دسترس است.
در چهار قسمت فصل اول، به مکانها و محیط های مختلف سر خواهید زد؛ از جمله: کلیسا، مدرسه ی قدیمی ارمیا و آنتونی، کتابخانه و … و در هر مکان شاهد حوادثی جدید خواهید بود. شخصیتهای جانبی متعددی را ملاقات خواهیدکرد که در پاسخ دادن به سوالات درون ذهنتان، موثر اند. بازی رفته رفته چرایی هایتان را برطرف میسازد و با افزودن چراهایی جدید، به فصل دوم دعوتتان میکند. بازی ریتم بسیار خوبی دارد نه آن قدر پشت سر هم اتفاق می آفریند، نه بی هدف رهایتان میکند. همه چیز از آغاز حسابشده است.
در پایان هم با چند غافل گیری، نفسی از روی رضایت خواهید کشید و با گفتن یک جمله به انتظار فصل دوم خواهید نشست: عجب داستانی!
راه رفتن روی چوب
گیم پلی بازی مانند سایر عناوین این سبک، شامل دو بخش عمده میباشد: ۱. ارتباط با محیط و اشیا از طریق کلیک بر روی آنها و ترکیب اجزاء با یکدیگر ۲. حل کردن معماهای مختلف. ارمیا میتواند در محیط به جست و جو بپردازد ، اشیاء مختلف را بردارد و با ترکیب آنها با یکدیگر ، چیزهای بدیع خلق کند. به عنوان مثال: در یکی از معماهای بازی، برای هموار کردن مسیر نیاز به نور خواهیدداشت؛ باید به وسیله ی بطری خالی که در اختیاردارید نفت پیدا کنید، آن را تصفیه کنید و با فانوسی که همراهتان است تولید روشنایی کنید.
بخش عمده ای از گیم پلی را معماها و پیدا کردن اشیاء شکل میدهد. انتظار کلیدهای مسخره محبوس در گلدانها را نداشته باشید. اغلب معماها نیاز به گشت و گذار دقیق در محیط و خواندن یادداشتها و نامه ها دارند و به نوعی فسفر سوز اند!
رابط کاربری هم به شکلی کاربردی و آسان، طراحی شده است. وسایل و ابزارهایی که ارمیا در طول بازی به دست میآورد؛ در کوله پشتی او زیر صفحه نمایش نقش میبندند. با صحبت با افراد مختلف و گفت و گو با آنها، میتوانید ابزارهای موردنیاز خود را تهیه کنید؛ در زمینه گیم پل The last door کم و کسر خاصی ندارد و بازی کننده را تا اخرین قسمت همراه خود میکشاند.
وضوح روحی
با عناوینی که در عصر موشن کپچرینگهای خارقالعاده، انجینهای قدرتمند و جزئیات دقیق و فراوان، با سبک گرافیکی پیکسل آرت پا به عرصه میگذارند، دو نوع برخورد میشود: دستهای از افراد مانند خود بنده، سبک هنری شان را میستایند؛ و با حس نوستالژی بازیها زندگی میکنند. عده ای هم آن را سخیف، عقب مانده و مربع مربع میخوانند!!
جدا از بازخوردهای مختلف، گرافیک The last door در سبک «پیکسل آرت» میباشد. اگر عاشق این نوع بازیها نیستید و با ورود به بازی ذوق و بغض وجودتان را فرا نمیگیرد و به یاد دوران طلایی و حکمرانی سبک شیرین ماجرایی نمیافتید، احتمالا این بازی، بازی شما نخواهد بود.
در غیر این صورت از سبک گرافیکی بازی The last door لذت خواهید برد. زیبایی در جای جای محیط بازی حضور دارد. حاله های نور در مکانهای عاری از روشنایی، سایه زنی ها، رنگ بندی تیره و تند همگی حسی غریب و بدیع را به بازی کننده منتقل میکنند. تنها ایراد وارده به این بخش برخی مشکلات فنی و افت فریم های ناگهانی است که امیداریم در فصل دوم سازندگان نسبت به برطرف کردن آنها اقدام کرده باشند.
طنین آخرین در
در زمینه موسیقی و صداگذاری هم بازی سنگ تمام گذاشته است. آهنگسازی «کارلوس ویولا» (carlos viola) نمایانگر اوج هنر و لذت بازی The last door میباشد. موسیقی بازی به شدت حال و هوای بازی را درک میکند. هنگاهی که روی تخته چوب های خشک و لغزنده به همراه فانوس در دستتان راه میروید، تک نوازی های پیانو با زیر صدای محزون ویالون با روح و روانتان بازی خواهد کرد؛ به گونه ای که ممکن است مانند نویسنده، از شدت غرق شدن در بازی و موسیقیاش؛ با گرفتگی گلو و بغض، دکمه خروج از بازی را زده و مدتی به فکر فرو روید.
در مجموع بازی The last door عنوانی فوق العاده است که با استفاده از داستانی گیرا، شخصیت هایی به یادماندنی و نترسیدن از به کارگیری ایدههای جسورانه و با توشهای از المان های موفق نیاکان هم سبکش، مخاطب را به شدت مجذوب خود میکند. عنوانی که با افتخار، بازیباز را در انتظار ادامه داستان پر رنگش مینشاند.
ما هم به انتظار خواهیم نشست تا شاهد اتفاقات در پشت آخرین در بازی The last door باشیم.
امتیازات بازی The Last Door Collectors Edition
1 دیدگاه
سجاد
داداش اسم استودیو فیزیک نیست فونیکسه تصحیحش کن