برخلاف انتظارات قسمت نخست از فصل ششم سریال Game of Thrones چندان هیجان انگیز نبود و همه چیز به قسمت دوم موکول شد! اما به جرئت میتوان گفت قسمت دوم فصل ششم دقیقا همان چیزی بود که باید باشد! بعد از مدتی نویسندگان سریال و شاید خود مارتین در کتابهایش که هنوز منتشر نشدهاند مطابق میل طرفدارانشان رفتار کردند و مسلما اکثر بینندگان از دیدن قسمت «خانه» راضی بودند. حال در گیمشات قصد داریم تا نگاهی بیندازیم بر قسمت دوم از فصل ششم سریال Game of Thrones تا بابی باشد برای کنکاش بیشتر در این اثر. با ما همراه باشید. کلیدیترین اتفاقات این قسمت را میبایست رویدادهای حول و حوش برندون استارک دانست. زیرا درست است در سایر بخشهای این قسمت اتفاقات مهمتری رخ داد اما همین که فهمیدیم غول مهربان داستان، هوردور از همان ابتدا لال نبوده است خود نکتهای بس جالب بود. همچنین به واسطه همین سفر در زمانها یا به تعبیری دیگر، فلشبکهایی که توسط کلاغ سه چشم و برندون به تصویر کشیده میشوند، در قسمت آینده امید میرود از یکی از مهمترین موضوعات سریال که نظریه پردازیهای بسیاری را در پشت خود دارد، یعنی اتفاقات «برج لذت» و والدین جان اسنو و وصیتنامه لیانا پرده برداشته شود و اطلاعات کافی به ما داده شود.
پس از برندون یحتمل این قسمت پلای بود برای آهنزادگان در جهت حرکت رو به جلو و ایفای نقشی مهمتر در روایت سریال. زیرا با توجه به بازگشت یورون گرجوی به جزایرآهنین و کشتن برادرش، و از سوی دیگر بازگشت تیون که مجددا در حال انجام یک دگردیسی از ریک به سوی تیون گرجوی شدن است به خانه، میتواند اتفاقات جالبی را برای رسیدن به تخت نمک (تخت فرمانروایی جزایرآهنین) پدیدآورد. زیرا خواهر تیون که بزرگترین حامی او در گذشته بوده است نیر اینک در موقعیت مناسبی قرار ندارد اما هرچه که رخدهد به احتمال خیلی زیاد در جنگ آینده شمال، شاهد حضور پررنگ گرجویها و احتمالا در جبه مخالف بلتونها خواهیم بود.
پیشبینیهایی که اندکی رنگ باختند! شاید تا پیش از این قسمت گمانه زنیهای بسیاری در مورد کم و کیف صحبتهای رد و بدل شده میان گنجشک اعظم و جیمی لنیستر در کنار جسد مریسلا وجود داشت اما کمتر کسی فکر میکرد جیمی واقعا قصد کشتن گنجشک اعظم در آن لحضه را دارد اما پیروان معبد هفت با حضورشان مانع انجام این کار میشوند و مهمتر از آن یحتمل در قسمت بعد شاهد جدالی دوستداشتنی میان لنیسترها و معبد هفت خواهیم بود که قاعدتا پای خاندان تاریلها نیز به این درگیری باز خواهد شد. شما را نمیدانم اما به شخصه پس از اتفاقات فصل پنجم خاندان لنیسترها و خصوصا جیمی و سرسی به شخصیتهای محبوب داستان برایم تبدیل شدهاند! شاید همان سکانس عریانی سرسی در شهر کافی بود تا دلمان با او صاف شود. اما به هر حال با رفتن ترین و کشته شدن پدرشان و همچنین روی برگرداندن خاندان بلتونها از آنها مسلما لنیسترها بسیار آسیبپذیرتر از گذشته هستند.
وحشیها فرمانده دیوار را نجات میدهند. همانطور که در قسمت قبل مشاهده کردیم یکی از افراد وفادار به جان اسنو به سراغ وحشیها میرود تا کالبد بیجان لرد فرمانده را از تکه پاره شدن توسط کلاغها حفظ کند. در یک سوم ابتدایی این قسمت، هنگامی که سر آلیستر در حال رجزخوانی برای چند سرباز بهتزده و سر داووس بود، یک باره وان وان دوستداشتنی! در قلعه را میشکند و وحشیهای این بار دوستداشتنی! به کمک جان میآیند. البته به لطف این غول مهربان، و با پخش شدن دل و جگر یکی از تیراندازان خائن بر روی دیوار سایرین ماستهای خود را کیسه کرده و تسلیم میشوند! اما در این بین خود آلیستر و آلی همچنان شمشیر خود را در دست میگیرند و قصد مبارزه دارند! یکی از آن لحضاتی که باعث به تنش کشیده شدن مخاطب میشود در این قسمت همینجاست، یعنی لحضهای که اکثر ما آرزو داشتیم وان وان تن نحیف آلی را زیر پای مبارکش له کن! اما چنین نشد و با گفت جمله ای بابا! و فرستادن آن دو خائن به زندان شورش دیوار ختم به خیر میشود. اما هنوز هم «بانوی سرخ» با خودش کنار نیامده است و درحال خودخوری و دست و پا زدن در میان خرابههای باورهای پیشینش است. ملیساندرایی که پس از مرگ استنیس براتیون امارت باورهایش تخریب شد، در این قسمت گامی رو به جلو برای واکاوی خود انجام میدهد. پس از مکالمه زیبای بین سر داووس که اینک در نزد بینندگان محبوبتر از هر زمان دیگری است و ملیساندرا، او به انجام مراسم، جهت زنده کردن جان رضایت میدهد.
سکانس پایانی این قسمت نیز یکی از آن جاهایی بود که بازهم تنش و استرس شما را بالا میبرد. یعنی زمانی که امیدهایمان برای زنده شدن جان رو به یاس میگذارند لرد اسنو به میادین باز میگردد! یکی از خوبیهای سریال Game of Thrones این است که پس از هر اتفاق شما میتوانید در مورد آینده سریال گمانه زنی کنید. شاید در میانههای همین قسمت و زمانی که از قصد سانسا مبنی بر رفتن به سوی دیوار برای کمک گرفتن از جان (زیرا آنها نمیدانند جان مرده است) باز میگردیم نگرش ما به آینده نبرد شمال متفاوت است. اما با زنده شدن جان و در دسترس بودن ارتش وحشیها حتی با وجود اینکه رمزی بولتون قصد حمله به دیوار را دارد، خیالمان راحت است استارکها نیز قوی هستند.
خب حال که صحبت از رمزی و بولتونها شد خوب است به بررسی نقش آنها در این قسمت بپردازیم. یکی از کاندیداهای کشته شدن در این فصل روس بولتون بود. همانطور که دیدیم، فرزند پسری برای روس به دنیا میآید و مسلما این اتفاق جایگاه رمزی که یک حرامزاده است را به خطر میاندازد. در این قسمت رمزی بولتون اندکی زیاد رمزی بود! پس از مکالمهای کوتاه بین رمزی و پدرش، روس بولتون توسط او کشته میشود که میتوان آن را اتفاقی شوکه کننده دانست. زیرا درست است روس از کاندیداهای اصلی کشته شدن در فصل ششم بود، اما نه به این شکل! در ادامه حرکات سادیسمی رمزی، در صحنهسازی فوقالعاده شاهد تکه و پاره شدن زن روس بولتون و نوزادش که تنها چند ساعت از عمرش میگذرد بودیم. اما چرا صحنهسازی فوقالعاده؟ به این دلیل که در سگدانی و هنگامی که رمزی در تازیهایش را باز میکند تا چند ثانیه اتفاق خاصی نمیافتد و عطش مخاطب زیادتر میشود برای دیدن عاقبت کار و از سوی دیگر زجه زدنها و تمنا کردنهای زن بیدفاع بر افزایش حس منفی مخاطب نسبت به رمزی موثر است. هرچند حاکم کنونی شمال اینقدر از این کارها انجام داده است که این سکانس خیلی ما را آزرده خاطر نکرد.
همانطور که در بندهای بالایی نیز اشاره شد تمامی بخشهای این قسمت زیبا و اکثرا باب میل مخاطبهای سریال بود. بعد از تقریبا ۸ یا ۷ قسمتی که آریا در خانه سیاه و سفید و در نزد مکتب خدای هزار چهره آینده روشنی نداشت، در این قسمت و به نظر اوضاع او رو به سامان گذاشته و بالاخره آریا از این مصیبت نجات پیدا خواهد کرد. هرچند در دنیای سریال Game of Thrones از هیچ چیز با قاطعیت نمیتوان سخن گفت. همچنین مانند قسمت قبل که پرداختی نصفه و نیمه به اوضاع نا به سامان و بد درون و ترین و لرد واریس داشتیم، در قسمت دوم نیز چنین اتفاقی را شاهد بودیم. ترین بالاخره آن جمله معروفش در تریلرها یعنی، «من مینوشم و میدانم» را به زبان آورد به سراغ آزاد کردن اژدهایان رفت. و در پایان آن سکانس نیز با گفتن جمله، «هروقت دیگهای اینطور فکری به ذهنم رسید با مشت بزن توی صورتم!» به لرد واریس گفتوگوی میان این دو شخصیت متفکر داستان را مانند همیشه جذاب کرد.
از قسمت آینده چه انتظاراتی داریم؟
- مسلما پیش از هرچیز بعد از پنج کتاب و شش فصل از سریال منتظریم تا سرگذشت والدین جان اسنو را پس از زنده شدن او ببینیم و آنچه را که بین ند و لیانا رد و بدل شد را نیز متوجه شویم.
- ریکون استارک در دستان رمزی قصاب! در ویدیو آنچه در قسمت سوم فصل ششم خواهیم دید، ملاحضه میشود یکی از متحدین بولتونها برای رمزی هدیهای آورده است که سبب لبخند زدن او میشود. اما این هدیه چه میتواند باشد؟ بیتردید آن سانسا استارک نیست و با توجه حرکت کردن ریکون و زن وحشی در فصل قبل به سمت شمال، یحتمل آن هدیه پسر کوچک استارکها خواهد بود.
- چشم انداز آینده دنریس تارگرین مشخص شود. در قسمت دوم چیزی از کالیسی به تصویر کشیده نشد اما احتمالا در این قسمت پرداخت مناسبی به وی خواهد شد.
- لشکرکشی لنیسترها با کمک احتمالی تاریلها برای نجات ملکه مارجری و برادر او و مهمتر از آن گرفتن انتقام از گنجشک اعظم توسط سرسی.
سخن پایانی:
در پایان باید گفت بر خلاف قسمت قبل، یعنی «بانوی سرخ» این قسمت از سریال Game of Thrones بسیار زیبا و جذاب بود و توانست باری دیگر به همگان گوشزد کند سریال Game of Thrones بهترین است! قسمتی که در آن جان اسنو زنده شد، رهبر بولتونها و گرجویها تغییر کرد و از اینها گذشته، دریچهها و نظریههای تازه و جالبی را برای آینده سریال ایجاد کرد. هرچند هنوز تا پایان فصل زمان زیادی باقی مانده است، اما انتظار میرود با یکی از بهترین فصلهای Game of Thrones مواجه باشیم که همین انتظار کشیدن برای پخش شدن قسمت بعد را سختتر میکند!
2 دیدگاه
hanna
تریلر قسمت بعد اومده. از انتظارات شما اینکه بالاخره داستان برج لذت تعریف مى شه و شاهد اتفاقات برج لذت خواهیم بود. داشتان به شراغ مادر اژدها هم مى ره و آموزش جدى آریا استارک هم شروع مى شه. در مورد سانسا اما همه چیز مشکوکه. قبل تر یه عکس ازش با لباس استارک ها/شما منتشر شده بود. از اونجایى که پیشتر لیتل فینگر رو هم توى تریلرها دیده بودیم احتمال اینکه سانسا برگرده پیش رمزى هم کم نیست. و البته به نظر من بهترین جا در حال حاظر جزایر آهنین هستن که نقش تعین کننده اى توى داستان دارن.
اما سریال متاسفانه بیش از اندازه داره به سمت تماشاگر پسند بودن، قابل پیش بینى شدن و تعریف همه قصه ها به صورت همزمان با سرعت زیاد پیش مى ره. امیدوارم قسمت بعدى تعلیق بیشترى نسبت به این داشته باشه.
AMRN
شک ندارم جان اسنو با ملیساندرا ازدواج میکنه!