فیلم Velvet Buzzsaw اثر تازه «دن گیلروی» (Dan Gilroy) شاید این قدرت را نداشته باشد که همه را به اندازه کافی راضی کند اما خالی از لطف نیست. گیلروی، کارگردان تحسین شده فیلم سینمایی شبگرد (Nightcrawler) که از برترین فیلمهای ۲۰۱۴ محسوب میشود، این بار با Velvet Buzzsaw نگاه تحقیرآمیزانهای نسبت به کسانی در دنیای هنر دارد که هنرمند نیستند اما به راحتی همه تصمیمها را میگیرند.
فیلم Velvet Buzzsaw یک اثر ترسناک و همینطور یک کمدی تاریک است. گیلروی فیلمی پیچیده نساخته و در طول فیلم همچین ادعایی نمیکند. Velvet Buzzsaw همانطور که پیش میرود به روانی و راحتی منظور خود را به بیننده القا میکند و بیشک منظور و پیام این فیلم مهمترین دلیل پشت ساخته شدن آن است.
این فیلم موفق شده از اولین صحنه تا آخرین صحنه خود سرگرمی لازم و کشش مورد نیاز را حفظ کند. گیلروی در هدایت بازیگرانش درست عمل کرده و آنها به خوبی از پش نقشها خود برمیآیند. ا. در این فیلم باری دیگر با دو ستارهای که در فیلم شبگرد با آنها همکاری کرده بود همراه میشود؛ «جیک جیلنهال» (Jake Gyllenhaal) «رنی روسو» (Rene Russo) که همسر گیلروی است.
خطر اسپویل شدن
جیلنهال در این فیلم نقش منتقدی به نام مورف وندروالت را ایفا میکند. منتقدی که به جای توجه به روح هنر بیشتر به چگونه فروخته شدن و ارزش مالی آن فکر میکند. روسو در نقش ردورا هیز ظاهر میشود، ردورا که قبلا عضو یک گروه موسیقی پانک راک بود حالا صاحب یک گالری است و در خرید و فروش آثار هنری دست دارد. دستیار ردورا به نام جوزفینا با بازی «زوی اشتن» (Zawe Ashton) زن جوانی است که برای بالا رفتن از پلههای ترقی دست به هرکاری خواهد زد. «تونی کولت» (Tonit Collette) در نقش گرچن ظاهر میشود، موزه داری که سعی دارد به دنیای تجارت هنر وارد شود تا پول بیشتری به جیب بزند.
جوزفینا پس از مرگ یکی از همسایگانش متوجه میشود که این مرد به نام وتریل دیز تعداد زیادی نقاشی خلق کردهاست. دیز میخواسته که تمام آثارش پش از مرگ او نابود شوند اما جوزفینا آنها را برمیدارد و ردورا نیز با او همکار میشود و آنها شروع به فروش این آثار میکنند.
تمام افراد حاضر در این فیلم به نحوی از بین میروند. در این فیلم ترسناک ونتریل دیز و آثارش این شخصیتها را به خاطر اشتباهات و آسیبهایی که وارد کردهاند مجازات میکنند. دلالان هنر که همواره در حال تخریب هنر و هنرمند هستند به خاطر اعمالشان بخشیده نمیشوند و گاهی توسط همین آثار بلعیده میشوند. مورف بیرحمانه توهین میکند و هستی کسی را زیر سوال میبرد. جوزفینا خواستهی هنرمند را زیر پا میگذارد و ردورا هیز، او به طور کامل به دنیای هنر پشت کرده در حالی که خودش روزی جز آن بود و در سمت هنرمندان قرار داشت اما حالا او تنها یک دلال بیرحم است که برایش سود مهمترین بعد از هنر محسوب میشود.
فیلم Velvet Buzzsaw همواره در حال پافشاری روی این مسئله است که هرکس که در سواستفاده از یک هنرمند دست داشته باید مجازات شود. این افراد پر ادعا که هنر برایشان تنها به عنوان راهی برای رسیدن به شهرت، ثروت و قدرت است و هنر را برای وجود حقیقی آن نمیخواهند. آدمهایی که روحشان را به شیطان حرص فروختهاند. دقیقا کسانی در این فیلم جان سالم به در میبرند که روح خود را از دستان این شیطان دور نگه داشتهاند و این روح ذوق هنری است که در هنرمندان واقعی وجود دارد.
با اینکه این فیلم با فیلم سینمایی شبگرد تفاوتهایی دارد اما به نظر میآیند بین این دو فیلم هارمونی جالبی برقرار است. شبگرد راجع به دنیای تاریک آدمهایی بود که در ردهها پایین اجتماع قرار دارند، چیزی برای از دست دادن ندارند و برای چیزی که میخواهند دست به کارهایی جبران ناپذیر میزنند. فیلم Velvet Buzzsaw راجع به آدمهای پولدار، دهن گشاد، پر ادعا و خودخواهی است که بسیار شبیه به آدمها در شبگرد هستند و هیچ استعداد خاص یا هنری هم در آنها دیده نمیشود.
رها کردن آنچه که به آن ایمان داریم و نادیده گرفتن حقیقت درونی یا به نوعی فروختن «خود» مسئلهای است که گیلروی در فیلم شبگرد و به ویژه فیلم رومن جی. ایزریل، وکیل دادگستری (Roman J. Israel, Esq.) با بازی «دنزل واشینگتن» (Denzel Washington) به آن اشاره کردهاست و بار دیگر در فیلم Velvet Buzzsaw روی اهمیت آن تاکید میکند. اکثر شخصیتها هویت خود را فروختهاند آن هم برای به دست آوردن چیزی که هرگز متعلق به آنها نبوده و نیست.
گیلروی از همان ابتدا وسوسه شدن هنرمندان و نگرانی آنها از اینکه حال چه کسی خریدار آثار آنها خواهد بود را به تصویر میکشد سپس در انتها شخصیتی مثل پیرس با بازی «جان مالکوویچ» (John Malkovich) را نشان میدهد که آزادانه در حال آفریدن است. آفریدنی با هدف خلق هنر نه هیچ چیز دیگر.
شاید این سادگی نحوه بیان گیلروی است که کمی کارش را آبکی میکند و داد بعضی ها را در میآورد اما گیلروی موفق شده این حالت آبکی را با نمایی خوش به دل بیننده بنشاند. Velvet Buzzsaw فیلم فاخری نیست اما فیلم سرگرم کننده و خوبی است که برخلاف خیلی از فیلمهای سرگرم کننده امروز روی مسئله مهمی دست میگذارد و برای یک ساعت و پنجاه و دو دقیقه به اهمیت آن میپردازد، مسئلهای که اکثر آدمها با گفتن یک جمله مثل «خوب دنیا اینجوری شده دیگه» از کنار آن رد میشوند و به تاثیرات آن در زندگی خود بیتوجهاند.