صریح، واضح و سرگرم کننده سه کلمهای هستند که برای توصیف فیلم Ready Player One و طعم شیرین حاصل از تماشایش انتخاب خواهم کرد. در ادامه و با بررسی فیلم Ready Player One همراه گیمشات باشید.
در عصر سایبرپانکی زمین، یک جهان ویدئو گیمی در قالبی از واقعیت مجازی ظهور میکند. این تکنولوژی معنویت جدیدی به حیات در این کره خاکی میدهد و مردم دیگر به جای دغدغههای روزمرهشان در یک دنیای مجازی به عمل زندگی میکنند. اما خب زندگی در این دنیا عواقبی هم در پی دارد. Ready Player One یادآوری میکند عملا هر تکنولوژی و علمی که از آینده بیاید جنبههای خطرناک خودش را دارد. در همین بیست سال گذشته دسترسی به اینترنت معنی خیلی چیزها را تغییر داد؛ منابع اطلاعات، سرگرمی، دانش، فناوری و… با پهنای اینترنت راهشان را به خانههای ما باز کردند. در عین حال جنگ و جنگافزارهای اینترنتی و جاسوسی هم به خانههای ما آمد. در عصری که فرا رسیدنش هم چندان تعجبآور نخواهد بود، مردم در دنیایی از تخیل زندگی میکنند و صبحشان با گذاشتن یک عینک واقعیت مجازی بر صورت شب میشود.
جهان فیلم Ready Player One که در آیندهای نهچندان دور جریان دارد بیشتر از آن که بازتاب زیبایی از عصر تکنولوژی و سایبرپانک باشد، تجلی یک ویرانه به معنی مستقیم آن است. جهانی که ظاهرا مردم شادمانی دارد اما بیآن که به زبان بیاورد کاملا افسرده است. دنیای بیرون از خانه نمای زیبایی ندارد. دود، بوق اتومبیلها، قماربازها و خانههایی که معماریشان حاصل یک ذهن کثیف بوده است تنها بخشی از دنیای Ready Player One را نشان میدهد. جهانی با یک نما از زاغهنشینان عصر تکنولوژی؛ این تضاد عجیب است مگر نه؟ اگر چه شاید نمایش این ویرانهها تنها به چند ثانیه خلاصه گردد. زندگی مردم که ظاهرا به طور عادی در یک واقعیت مجازی سپری میشود با انتشار خبری کاملا متحول میگردد. هالیدِی به عنوان خالق این واقعیت مجازی خبر از وجود یک ایستر اگ (اصطلاحی که معمولا برای اشیا و آبجکتهای مخفی در یک بازی ویدئویی استفاده میشود) میدهد که یابندهِ آن را تبدیل به مالک این جهان میکند.
صریح، واضح و سرگرم کننده سه کلمهای هستند که برای توصیف فیلم Ready Player One و طعم شرین حاصل از تماشایش انتخاب خواهم کرد. نه آنقدر خود را بر روی ممبر میگذارد و شعار میدهد، نه دغدغههای امروز جامعه را نادیده میگیرد. در جهان Ready Player One همه برای بدست آوردن یک تروفی (دستاورد – ایستر اگ) تلاش میکنند و درست وقتی که آن را بدست میآورند، جایزهِ کذایی رو به رویشان میایستد و میگوید: واقعیت تنها چیزی است که واقعیت دارد. درست زمانی که برای موفقیت در این دنیا روزها تلاش کردهاید، در انتها به دستاوردی میرسید که سنگینی ارزش بسیاری از حقیقتهای زندگی را برایتان وزن میکند. و نه اشتباه نکنید این یک پیام اخلاقی نیست. نه لااقل از آنهایی که برای مدتها ذهن را درگیر کند و به عنوان کسی که بازیهای ویدئویی از دغدغههای اساسی زندگیاش تلقی میشود میگویم که پایانبندی در فیلم Ready Player One فارغ از درست یا غلط بودن مفهومش، صرفا حاصل یک تجربه است. فکت یا تئوری نیست و رویدادی است که پایان Ready Player One را جذاب نگه میدارد.
فیلم Ready Player One برگرفته از کتابی با همین نام و به نویسندگی «ارنست کلاین» است. جهان سینمایی و فیلمنامه نیز به نویسندگی همین شخص نگاشته شده تا با خیالی راحت بگوییم فیلم Ready Player One به منبع اقتباس خود وفادار خواهد ماند. اگر چه لزوما قواعد کتاب در پرده سینما جواب نمیدهند. Ready Player One مبارز بیدفاعی است که مدام از کلیشه ضربه میخورد. پرداختن به موضوع تکراری نجات جهان توسط گروهی از کودکان؛ فرمولی که به سادگی گروه نوجوان و جوان را به سینما میکشاند. Ready Player One تجلی هنر و جنون سینمای اسپیلبرگ بوده و صرفا در قالب اقتباسی از کتاب کلاین به نمایش کشیده شده است. تجربهای که به لطف جلوههای بصریاش لایق دیده شدن بر روی بهترین وضوح تصویر است.
برجستگی حفرههای داستانی مانع از سرگرمکننده بودن فیلم نشده و برخی ارجاعات بلاکباستری Ready Player One آن را از دام شکست بیرون میکشد. با اینحال اسپیلبرگ به لطف تجربه و دانشی که در سینما دارد، جنون و هسته باورپذیر یک آپوکالیپس سابرپانکی از ویدئو گیم را به تک تک فریمهای فیلمش تزریغ کرده است. و جذابیت خاصی هم در اکثریت سکانسهای آن وجود دارد. در نهایت شوخطبعی پیامهای جدی میدهد، فریبنده رفتار میکند و مانند صدها فیلم بلاکباستر یک امپراطوری از جلوههای بصری برپا میکند.
شاید بهتر بود که فیلمنامه با چالشهای باورپذیرتری همراه میشد. در واقع Ready Player One معماهای کوچک و سادهای دارد که با مجموعهای از پندها و گاها گفتگوهای خستهکننده در بطن آن، حسابی کار دست فیلم داده است. درحالی که برای مدتها بازیکنان این جهان مجازی در تلاش برای حل معماهای هالیدِی هستند، با حل شدن این پازلها چندان این حس به ذهن بیننده رسوخ نمیکند که چالش بزرگی پیش روی بازیکن شماره یک باشد. به همین دلیل احتمالا وقتی Ready Player One را در سالن سینما یا در کنار اعضای خانواده ببینید، با دیدگاههای متفاوتی رو به رو خواهید شد. عدهای غرق در اکشنها و جلوههای فیلم و کاملا راضی، گوشهای ناراحت از دهها حفره داستانی.
در جهان Ready Player One علامتهای سوال زیادی پدید میآید که پاسخهای بعد از آن تعجب برانگیز است. اسپیلبرگ اگر چه بازیهای ویدئویی را به عنوان یک صنعت میپذیرد اما آن را از دیدگاه هنر قبول ندارد. و ظاهرا شخصیتهای داستان هم کاری جز خلق برخی اتهامات عجیب برای گوشهای از بازیکنان بلد نیستند. مشکل اساسی فیلم به نویسندگی کلاین باز میگردد. منبع اقتباس فیلم ساده و دوست داشتنی با فضایی از یک انقلاب ویدئو گیمی و شخصیتی غیر قابل لمس است. و باید اعتراف کرد همانطور که نویسندگی کلاین عمر زیادی در ادبیات و تاریخش ندارد، فیلم اسپیلبرگ هم نمیتواند چندان انقلابی عمل کند. کاراکتر اصلی فیلم فرصت زیادی برای خودنمایی ندارد و میزان آشنایی بینندگان با او کاملا در حد یک بازی ویدئویی خطی، متعلق به نسل پنجم یا به زحمت ششم است. او به عنوان یک بازیکن خبره و کاربلد، کسی که ظاهرا باید دنیایی را نجات دهد باور پذیر نیست و این موضوع در خصوص تک تک شخصیتهایی که با او همراه میشوند نیز صادق است.
تصمیم اسپیلبرگ برای برخی از رویدادهای فیلم جذاب است. قدم گذاشتن در سکوت فیلم درخشش با این تفاوت که میدانیم اینبار قرار نیست میزبان جنبههای ترسناک آن باشیم و جستجوی شخصیتها برای حل معمای هالیدی در این فضا، خاطرهبازی هوشمندانهای است که سازنده آن را به زیبایی و با طعم تکنولوژی بصری حال حاضر به زیر زبان بیننده میکشاند. اما غافلگیری اصلی را داستان و تمثیل زیبای آن ارائه میدهد. درحالی که همه دنیا با تمام توان برای بدست آوردن یک ایستر اگ به معنی واقعیاش وارد میدان جنگ میشوند، فراموش میکنند که دنیای اطرافشان صرفا یک بازی ویدئویی است. عدهای میلی به بازی کردن ندارند، اما عطش سلطنت بر این دنیا هوش از ذهنشان برده و سرمایههای کلانی صرف بدست آوردن آن میکنند. در عین حال که هالیدی بازی را میپرستد و برای فراموشی انزوایش، جهانی به این وسعت خلق میکند.
هیچ منطقی در برخی از سکانسهای فیلم وجود ندارد. خوب میدانم که منطق سابرپانکی عصر آینده با چیزی که ما اکنون به آن فکر میکنیم تفاوتهای بزرگی دارد. اما برخی از رفتارها بیشتر از آن که جنبههای منطقی به فیلم بدهند آن را زیر سوال میبرند. مردم جهان Ready Player One برای لباسهایی خرج میکنند که هنگام زمین خوردن در جهان هالیدی، حتی «درد» را هم منتقل کند. عملا مردم برای درد کشیدن پول میدهند. نمونههای پرتعدادی از این منطقهای بحث برانگیز در فیلم وجود دارد که اشاره کردن به آنها از حوصله این مقاله خارج است.
تیم بازیگری متشکل از گروه نسبتا کوچکی از بازیگران درجه دوی سینما است. هیچیک از شخصیتهای داستان فرصتی برای نمایش آن چه در ذهن و رفتارشان میگذرد ندارند و در نتیجه هیچ ارتباطی میان نقشآفرینی آنها و بیننده پدید نمیآید. «اولیویا کوک» که پیشتر به لطف نقشآفرینی در فیلم Me and Earl and the Dying Girl او را میشناسیم، در قالب کاراکتر سامانتا ایفای نقش کرده است. تنها عضور نامآشنای دیگری که در Ready Player One حضور پررنگی دارد، «تای شرایدن» است که در نقش «وید» (شخصیت اصلی) بیرمق ظاهر میشود. حضور «مارک رایلنس» نیز در نقش هالیدِی آنقدر جزئی و ناچیز است که میتوان او را به عنوان یک بازیگر میهمان پذیرفت.
بخش و درصد بسیار بزرگی از جهان فیلم Ready Player One با جلوههای ویژه همراه شده است. تیم بازیگری درصد بزرگی از فیلم را در پشت نقاب جلوههای بصری قرار گرفتهاند و به بهانههای مختلفی، احساس و لطافتی در رفتارهایشان به چشم نمیخورد. این فیلم هرچقدر که با حفرههای داستانی و ضعفهای بزرگی در این زمینه همراه شده باشد، اکشنهای زیبایی را در آمیخته با جلوههای هیجان انگیز به تصویر میکشد. تا جایی که نبرد پایانی فیلم با حضور بیش از صد شخصیت آشنای دنیای ویدئو گیم دنبال میشود و اکثر این کاراکترها جزئیات جالبی در طراحیشان رعایت شده است.
در مجموع فیلم Ready Player One اثری سرگرم کننده، ساده و حامل پیامی اشتباه است. تماشای این دو ساعت و اندی از سینمای اسپیلبرگ مانند همیشه با تخیل زیبا و صحنههای هیجانانگیزی همراه شده است. تماشای این فیلم احتمالا برای گروه سنی بزرگسال چندان جذاب نباشد، چرا که کلیشههای بزرگی در این فیلم تکرار شدهاند و چنان چه پیشتر نیز اشاره کردیم، Ready Player One از این طریق ضربه بزرگی خورده است. آخرین دستاورد اسپیلبرگ و تیمش چیزی جز یک سرگرمی قابل احترام نیست. Ready Player One هرگز به فیلمی که تاریخ آن را به خاطر بسپارد نخواهد شد.
1 دیدگاه
مجتبی
بیشتراز شش ونیم حق این فیلم نه حتی متوسط هم نیست وبا نظر جناب منقد موافقم چون فیلم بسیار سبک وسطحی بود وبازیگران هم کلیشه ای وبچگانه وهیچ جدیت دراکشن نداشت جز سکانسهای که درکارهای مایکل بی هم شاهد بودیم در ترانسفورمرز وبنده به این فیلم با ارفاق شش میدهم