با سلام. این فرصت را پیدا کردیم تا با سومین شماره از فیلمشات: تحلیل طنز اخبار و حواشی سینما خدمت شما عزیزان برسیم. مطابق هفته گذشته کار خودمان را با یک قطعه شعر آغاز کرده و سپس با مطلب ویژه و بعد تحلیل اخبار کار خود را ادامه خواهیم داد. مانند همیشه، شما دوستان میتوانید با نظرات و پیشنهادات خود، ما را در بهتر شدن مطالب یاری فرمائید. اگر هم معترض هستید، در خانههایتان اعتراض کنید، با تشکر.
در شعری که این هفته برای شما دلبران آماده کردهایم، به مضمون «همسرداری» پرداختهایم و از مشکلاتی که جوانان گیمر و فیلمباز در مواجه با عزیزانشان با آنها برخورد میکنند، سخن به میان آوردهایم. این شعر داستان جوانی را روایت میکند که معتاد به بازی آنلاین است و کمی هم نوب (Noob) تشریف دارد. این تلاش او برای بهتر شدن در بازی، باعث نارضایتی همسرش شده و کاری کرده که همسرش به درجه بیتفاوتی و بیحسی برسد. جوانک سپس تصمیم میگیرد با پیشنهادهای مختلف، او را به آشتی دعوت کند اما در انتها بی کس و تنها میشود و یک بار دیگر به دنیای آنلاین خودش باز میگردد…
برایت نالم از مشکلات
گویی whatever بی خیال!
اشک ریزم که رفتم به فاد
گویی whatever بی خیال!
همه به چپ، رفتم به راست
گویی whatever بی خیال!
***
گویم رویم به سینما
گویی whatever بی خیال!
فیلم بینیم در هول و حال
گویی whatever بی خیال!
گویم بیا بازی کنیم
گویی whatever بی خیال!
با کریتوس عشقبازی کنیم
گویی whatever بی خیال!
گویم بیا هیلو زنیم
گویی whatever بی خیال!
چند دست از آنلاین بریم
گویی whatever بی خیال!
***
گویم اوکی تنها روم
گویی whatever بی خیال!
لعنت به تو خاک بر سرم
گویی whatever بی خیال!
مرا چه به دختر اصلا
گویی whatever بی خیال!
جواب نده نگو چرند
گویی whatever بی خیال!
من در سکوت، دنیا غمم
او را ولاش، لذت برم…
توضیح: به جای کلمه فاد، میتوانید از تخیل خود استفاده کرده و کلمات دیگر بگذارید.
آشپزی هفته: آموزش ساخت سریال حماسی برای شبکه HBO
مواد لازم:
- در اسماش حتما از کلمه «بازی» استفاده شود
- این «بازی» میتواند با هر کلمه دیگر در قبل یا بعدش بیاید. به شکل «بازی چیز» یا «چیز بازی».
- مثلا اسم سریال را میگذاریم Game of Morons
- تعدادی بازیگر که آمادگی کشته شدن در هر لحظه را داشته باشند.
- همه باید بمیرند، نگارنده بمیرد، خوانندهها بمیرند، حیوانات بمیرند، اصلا اشیاء هم بمیرند.
- ایجاد شخصیتهای تک بعدی اما جذاب، لزومی ندارد به کاراکترها اهمیت داده شود، زیرا به زودی آنها کشته شده و شخصیتهای دیگر جای آنها را خواهند گرفت.
- تا میتوانید شخصیت بیاورید. اگر داستان گره خورد، شخصیت جدید اضافه کنید، یک جا حوصله نداشتید، شخصیت اضافه کنید، اصلا خسته بودید، شخصیت جدید خلق کنید. به این میگویند شاهکار در خلق کاراکتر.
- بگذارید شخصیتهای شرور تا حد امکان زنده بمانند، فعلا خوبها را بکشید، بعدها یک فکری به حال بدها میکنیم.
- ایجاد هایپ شدید و یافتن طرفداران جان فدا از نوع «حسین فهمیده» که زیر تانک دشمن بروند.
- برنامه ریزی روی چیزهای کوچک. برای مثال کاراکتری به نام «هووین» (Howin) طراحی میکنیم که اگر سریال به فصل پنجم یا ششم رسید، در یک سکانس پنجره را برای باقی شخصیتها باز نگه دارد تا فرار کنند (Hold the Window) که معلوم میشود نام و دیالوگ این شخصیت (در طول سریال فقط میگوید هووین هووین) به چه چیزی اشاره داشته، این اتفاق میتواند برق از سر مخاطب بپراند!
- حتما باید چند گروه و جناح مختلف وجود داشته باشد و حتما لازم است که همه چیز به وسیله جنگ و کشتار حل شود.
- یادتان نرود که صحنههای خارج شده از عرف فرهنگی به حد کافی در سریال یافت شود. اصلا مهم نیست که این سکانسها زشت، بی معنی، برای جلب توجه و آماتور هستند، مخاطبین دوست دارند، پس مخاطبین خود را دوست بداریم.
- دیالوگهای خفن فلسفی که مهم نیست اصلا یعنی چه، فقط باید فلسفی باشند. هرچه قدر خزعبلات شما پیچیدهتر باشد، فلسفیتر جلوه میکند.
- اشاره به یکی از فصلهای سال. مثلا بهار یا تابستان، بعد میگوییم: Summer is Coming. البته اینها را الکی بگویید که مردم منتظر بمانند، وگرنه هم ما میدانیم و هم شما میدانید که تابستان نخواهد آمد.
- خشونت، شکنجه و صحنههای مرگبار، چیزی که در زندگی واقعی مردم از آن نفرت دارند، اما در این سریال باید کاملا جذاب باشد و مخاطبین از دیدناش لذت میبرند.
- انگیزههای کاراکترها حتما زمینی باشد. معنویت کیلو چند است، بکش تا شما را نکشند.
- چند عدد اژدها، یک عدد اژدهای کودک و چند عدد نوجوان. این گونه ملت فکر میکنند سریال فانتزی است.
- هایپ بیشتر.
- ساخت زبان جدید مخصوص سریال، مثلا اسماش را بگذارید « سهتراکی» یا «چهارتراکی».
- گرفتن حال مخاطبین به هر شکل ممکن، البته مهم نیست چون آنها بی خیال سریال نمیشوند.
- ناز کردن برای مخاطبین.
- بازگرداندن کاراکترهای کشته شده، اگر اوضاع خراب شد.
- خیانت به منابع اصلی و گور بابای اقتباس.
- مانور دادن روی شخصیتهای اعصاب خردکن.
- کش دادن داستان به مقدار لازم. شما آن طرفاش را بگیرید، نگارنده این طرفاش را، بکشید تا بکشیم!
- و برای خوشبوتر شدن غذا، نزدیک به هزار بشکه خون مصنوعی برای تمامی سکانسهای خونین و خشن سریال (تولید شده از سس گوجه فرنگی مرغوب و مواد شیمیایی خوراکی)
حال بعد از فراهم کردن این مواد، آنها را مخلوط کرده و سریال حماسی مورد نظر آماده پخت است. آن را در دستگاه مایکروویو قرار داده و چند فصل صبر کنید. در ضمن توجه داشته باشید که ظرف غذا HBO باشد، اگر از ظروف دیگر استفاده فرمایید، غذا میسوزد.
پسر کو ندارد نشان از پدر، ولی پول میخواهد و گاو کهن!
این روزها هر فیلمی پخش کنید یا اصلا تریلر هر فیلم بلاک باستری را که ببینید، فرزند کلینت ایستوود (Clint Eastwood) را یک گوشهی تصویر مشاهده میکنید! اصلا همه جا حضور دارد. کسی فیزیک، چهره خوب و استعدادهای مدلینگ او را انکار نمیکند اما استعداد ندارد دیگر، مگر زور است؟ ما هم استعداد نداریم، حالا اگر پدرمان «شان پن» بود باید میآمدیم و بازیگر میشدیم؟ نتیجه بیاستعدادی این میشود که یکی مثل فرزند «رسول ملاقلیپور» فقید، میآید وسط مسابقه ورزشی جیمی جامپ میکند و پشتک وارو میزند! وقتی بگذاریم فرزندان جولان دهند، پدران فقط میتوانند از کانال دنیا لفت دهند. مثل همین استاد ملاقلیپور که احتمالا به خاطر حرکات ژیمناستیکوار فرزندش، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
البته اسکات (Scott) عزیز تازه به سینما نیامده، از سال ۲۰۰۴ در فیلمها حاضر است. اما آن موقع با نام خانوادگی پدرش بازی نمیکرد، با نام خانوادگی مادرش «ریوز» (Reeves) این کار را انجام میداد. اما بعد دید که نه! این جماعت اصلا بازی مرا درک نمیکند، هرچه قدر هنر به پای فیلمها میریزم، کسی نیست مرا تحسین کند. چگونه میتوانم به حق خودم برسم؟ آری.. آری.. یافتم! پدر؟ ددی؟ بابایی؟ بیا برویم ثبت احوال، میخواهم فامیلیام را تغییر دهم. یک وقت فکر نکنی میخواهم از نردبان شما بالا بروم! نخیر خودم استعداد ذاتی دارم اما آخر میدانی اصلا فامیلی تو جذابتر است ددی، من از کلمه ایستوود خوشم میآید و میدانی که من چه قدر عاشقات هستم، نمیدانی؟
اینگونه بود که ناگهان یک «اسکات ایستوود» سر از خاک درآورد و تبدیل به ستاره جدید سینما شد. قانون طبیعت است دیگر، امروز ریوزی، فردا ایستوودی، امروز ناشناسی، فردا معروفی، امروز نیستی، فردا هستی. نکته آموزشی این یادداشت این است که قدر پدرتان را بدانید، اگر پول دارد، استفاده ببرید که هدر نرود، اگر پدر مشهوری دارید، دوستاش بدارید، با او مهربان باشید، تندی نکنید و در روز پدر برایش جوراب خارجی و با کیفیت بخرید. همین پدر بعدها برایتان جبران میکند، از قدیم گفتهاند که بهترین دوست انسان، پدر پولدار آدم است.
توضیح: اگر احیانأ داستان جیمی جامپ «علی ملاقلیپور» را نمیدانید، «جیمی جامپ بازی تیم ستارگان» را در گوگل یا آپارات جستجو فرمایید.
هدف ما رضایتمندی شما نیست!
همین مدتی پیش بود که خانم «اسکارلت جوهانسون» (Scarlett Johansson) به عنوان پولسازترین بازیگر زن تاریخ معرفی شد. اتفاقی بزرگ و تحسین برانگیز که نصیب هر کسی نمیشود اما ایشان مصاحبهای انجام داده و با زبان بیزبانی گفته که «کم است!» باید به زنان پول بیشتری داده شود، باید به زنها بهای بیشتری داده شود و خلاصه حرفهای فمنیستی زده و حسابی نارضایتی خودش را از «حقوق پاییناش» بیان کرده است. اسکارلت جان، اولأ یک نگاهی به «آنجیلینا جولی» (Angelina Jolie) بیانداز، ۲۰ تا کاخ دارد و به اندازه تار موهای بچههای تحریریه، پول. آن هم به «میلیون دلار». تازه اگر هر دلار را ۳۵۰۰ تومان حساب کنی که بیشتر هم میشود. اما نکته این است که خانم جولی میرود با فقیر فقرا و آوارگان سلفی میاندازد و مشکلات آنها را به گوش جامعه میرساند. اصلا چرا راه دور برویم، از بانوان ایرانی یاد بگیر که وقتی پول یارانه واریز میشود، چشمانشان برق میزند و سریع میدوند پول را برمیدارند تا لوازم آرایشی چینی و لباسهای بدآموزانه بخرند. فمنیسم کیلو چند است! راضی باش مثل ایرانیان.
پس چه طور است که شما هم به جای پرستش پول، کمی رضایت از خودت نشان بدهی؟ اصلا میخواهی فمنیستی بازی دربیاوری؟ دربیاور، نگران بانوان جهانی؟ باش. ولی نه با صحبت از کمبود حقوق میلیون دلاری خودت. انسانیت مهم است خواهر گرامی، انسانیت! ما که خبر داریم شما اکنون ۵۵ میلیون دلار سرمایه مالی داری. میدانی در حساب بانکی نگارنده چه قدر پول است؟ ۱۰۰ دلار! به دلار گفتیم که متوجه شوی. میدانی با ۱۰۰ دلار در این کشور به ما چه میدهند؟ انگشت میانی! پس برو در خانه شیکات استراحت کن و زیاد خودت را درگیر این چیزها نکن، خوبیت ندارد. بچههای ما در گیمشات دارند برای یک لقمه نان کوچک جانفشانی میکنند، این حقوق بیشتر میخواهد. ای روزگار، ای هستی، ای فلک، ای بشریت!
توضیح: این تصویر بالا که میبینید، فوتوشاپ شده است اما این اتفاق واقعأ رخ داده، یعنی یک بار اسکارلت داشته میرفته که افتاده زمین و یک نفر از او در همان لحظه، عکس گرفته.
نوش کن جام شراب ای جانی / تا بدان بیخ غم از دل برکنی (غزلی از خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی)
جانی خسته، جانی تنها، جانی داغان، جانی دپ. اخیرأ این بازیگر محبوب یک کلیپ از خودش در اینستاگرام منتشر کرده که در حال صحبت با طرفداراناش است اما خسته است خسته! واتر شنگولی زده و حال ندارد و امکان ندارد این ویدئو را ببینید و نخندید (تصویر بالا را از ویدئو اسکرین شات گرفتهایم).
آخر جانی، چه اتفاقی برای تو افتاد؟ چرا این گونه شدی؟ چرا وقتی به راه خلاف رفتی، پدرت نزد زیر گوشات؟ چرا مامانات پول تو جیبیات را قطع نکرد تا به خودت بیای؟ به فیلمهایت که دیگر اعتمادی نیست، خودت هم دیوانهای ناگهان میزنی چشم و چال ما را درمیاوری. اعصاب هم که نداری. کلا هم بالا تشریف داری و پایین نمیآیی. به فکر خودت نیستی، به فکر دیزنی باش! دیزنی بدبخت چه گناهی کرده؟ طرفدارانات چه گناهی کردند؟ اصلا این لباسها چیست که میپوشی؟ این همه خالکوبی از کجا آمده؟ خوشی زده است زیر دلات؟ اگر زده بگو اشکال ندارد اما اگر میخواهی این گونه ادامه دهی، یک مردانگی کن و از دزدان دریایی کارائیب بیا بیرون. ما نمیخواهیم همان اندک خاطره خوشمان هم بر باد برود. هی جانی هی جانی هی جانی… یعنی آنقدر پایین آمدهای که در ردیف شهرام کاشانی قرار گرفتهای. اصلا از این به بعد صدایت میکنیم شهرام دپ! برو خودکشی کن مرد، برو خودکشی کن…
توضیح: اگر کلیپ شهرام کی را ندیده اید، «افتضاح جنجالی شهرام» را در گوگل یا آپارات جستجو کنید.
دکتر نکنه شما هم از این جماعت بیماری/ خودِ دردی و دکتراتونم سرکاری؟
گزارش کوتاه از جراحی استاد عباس کیارستمی: دکتر میر در عمل اولیه قسمتی از روده بزرگ را برداشته اما بیمار ۳ روز بعد از عمل جراحی دچار خونریزی میشود و مجدداً جراحی دوم کنترل خونریزی توسط دکتر میر انجام شده است. دکتر میر در عمل سوم و چهارم که هر دو به ترتیب در تاریخ ۹ و ۱۲ فروردین ۹۵ انجام شده حضور نداشته و جراحی توسط کمک جراح وی و پزشک جراح دیگر انجام شده است.
روایت داریم که «کریستف کلمب» (Christopher Columbus) وقتی در بستر مرگ بود، یکی از یاراناش را فرا خواند و پرسید: «مرا بگو، چگونه میتوانم مرگی آسوده داشته باشم؟» یار وفادارش نگاهی به او کرد و گفت: «چارهاش این است که دکتری از دیار ایران بیاوریم، او چنان شما را به کشتن میدهد که عالیجناب حتی نفهمند چه اتفاقی رخ داده». کلمب همان لحظه به این مسئله فکر کرد و ناگهان سکته کرد و به دیار باقی شتافت…
ما منکر زحمتها و تلاشهای دکتران گرامی نیستیم، اما بعضی از این عزیزان چنان نسبت به جان آدمی بیتفاوتاند که فکر کردن به آنها شما را به کشتن میدهد، چه برسد به ملاقاتشان. مشکل این است که کسی هم نباید از گل نازکتر به آنها بگوید. به سریال در حاشیه اعتراض کردند، به سریال کشیک قلب اعتراض کردند، اصلا به خودشان هم اعتراض دارند. یعنی شما فقط جرأت داری بگو اینها بد هستند، نخیر، اینها فرشتههای روی زمین هستند. حالا اگر بگوییم خدابیامرز عباس کیارستمی را اینها کشتند، میگویند دروغ است. لذا ما تنها به جملهی او بعد از عمل به نیکی کریمی بسنده میکنیم که گفت: «خراب کردند». ای کاش خراب نمیکردند، ولی دست خودشان نیست، حال ندارند. البته در مورد استاد کیارستمی استثناء رخ داده، وگرنه اگر پول دارید، به حال میآیند! همه چیز به جیب شما بستگی دارد. شنیدهایم طرف دستاش را بریده، رفته بیمارستان، کلیهاش را در آوردهاند! دکتر است دیگر، گاهی دستاش میخورد، ۵۰ درصد بدن شما از کار میافتد. نکته آموزشی این است که سعی فرمایید تا حد امکان، خودتان را مداوا کنید تا سر و کارتان با شرافتمندان عرصهی طب نیافتد. این مطلب در باب یاد و خاطره استاد عشق، کیارستمی بود و بس.
پارتی دارم شاه نداره / صورتی داره ماه نداره / از خوشکلی تا نداره…
حتما مطلع هستید که «هری استایلز» (Harry Styles) یکی خوانندگان گروه «وان دیرکشن» (One Direction) در فیلم جدید کریستوفر نولان (Christopher Nolan) یعنی «دانکرک» (Dunkirk) حضور دارد. یک وقت فکر نکنید که پارتی دارد، نخیر از خبرها نیست. ایشان بعد از سالها تلاش و کوشش فراوان و عرق ریختن، به این سطح قابل قبول رسیده که برای نولان بازی کند. و یک وقت فکر نکنید که تیم سازنده فیلم، او را به خاطر پارتی و این جور چیزهای زشت انتخاب کردهاند، نخیر.
کار به جایی رسید که مدتی پیش، حتی آن کسی که مسئولیت استخدام بازیگران را داشت، گفتگو کرد که هری عالی است و اصلا به خاطر شهرتاش نیست که او را انتخاب کردهایم. (این مدلیاش را دیده بودید؟ ما ندیده بودیم مسئول انتخاب بازیگر بیاید دفاعیه صادر کند). حال خبر رسیده که اصلا فیلمنامه را تغییر دادهاند و زمان بیشتری در اختیار هری جان قرار دادهاند. مثلا اگر قبلا ۱ دقیقه بر فیلم حضور داشت، اکنون ۱۰ دقیقه در فیلم حضور دارد. برایش دیالوگهای بسیار نوشتهاند که صدای زیبایش را هم بشنویم. یک منبع ناشناس گفته: «اصلا منطقی بود که زمان حضور او را در فیلم زیاد کنند». بلی بلی، منطقی بود، چون ایشان به صورت غریزی بازیگر است و کریستوفر خان نمیتوانست از این آتش فشان استعداد بگذرد. الان اگر عمو تتل بخواهد در فیلم شما بازی کند، میگویید نه؟ معلوم است که فیلم و فیلمنامه را سوراخ کرده و یک جایی برای این استعدادهای نهفته کنار میگذارید.
از حق هم نگذریم، بازی او در فیلم خوب خواهد بود. کریستوفر نولان از هویج و شلغم، میتواند بازی موفق بگیرد، هری که دیگر هویج و شلغم نیست، مگر هست؟ اگر فکر میکنید استعداد بازیگری ندارید، اصلا نگران نباشید، دنبال شغلهای دیگر بروید، کم کم بخش بازیگر وجود شما میزند بیرون! از عمو تتل یاد بگیرید که هم خواننده است، هم بازیگر، هم فوتبالیست، هم مدافع حقوق بشر، هم مایه سرگرمی ملت. هرگز نگو هرگز، بگو هرگز، که همه چیز درست خواهد شد.
توضیح: شعر نوشته شده در تصویر را جناب رضا احسان پور سروده است و میتوانید شعر زیبای او را با نام «پارتی بازی» در گوگل جستجو کنید.
***
به پایان شماره سوم فیلمشات: تحلیل طنز اخبار و حواشی سینما رسیدیم. تنها ذکر یک نکته باقی میماند و آن این است که شوخیهای ما با یک بازیگر یا فیلم یا سریال یا هرچیزی، به معنای بد یا خوب بودن آن نیست، چه بسا نگارنده با چیزهایی شوخی کند که خودش هم دوست دارد، لذا دوستان و خوانندگان گرامی سعی کنند به شوخیها به چشم شوخی نگاه کرده و دل آزرده نشوند. با تشکر. تا هفته آینده خدانگهدار.
1 دیدگاه
سما
مقاله باحالی بود ولی خداییش اگه خودتون فیلم دانکرک رو دیده باشین بازی هری توش حرف نداشت