بعد از اتفاقات شوکه کننده و جمعبندی محشر فصل پنجم سریال Game of Thrones همه مخاطبین به طرز عجیبی چشم انتظار آغاز فصل ششم و مشاهده سرنوشت جان اسنو، دیوار، مادر اژدهایان و وستروس بودند. از سوی دیگر با سکوت خبری که تا تقریبا دو ماه پیش پیرامون این فصل وجود داشت صبر مخاطبین لبریز شده بود. اما در نهایت امر ۵ اردیبهشت نیز از راه رسید و قسمت نخست از فصل ششم منتشر شد! قسمتی که آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم… . برای کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه متن کامل این بررسی با گیمشات همراه باشید.
قسمت نخست از فصل ششم را میتوان چیزی در حد آنچه که در تریلرها دیده بودیم خواند! نمایش کامل شده قسمت ۰۰ که مروری است بر اتفاقات گذشته! درست است که نمیشود از افتاحیه فصل جدید یک سریال انتظارات خیلی بالایی داشت، اما به دو دلیل دقیقا باید از قسمت افتاحیه Game of Thrones انتظارات بالایی داشت. اول آنکه با توجه به سکانسهای پایانی فصل قبل همگان انتظار یک شروع طوفانی یا حداقل شوکهآور را داشتند و دو آنکه این سریال Game of Thrones است! مجموعهای که ادعای بهترین بودن را دارد. اما قسمت نخست با اینکه دقیقا یک گیم آو ترونز بود اما بیهیچ شک و تردیدی ضعیفتر از انتظارات ظاهر و همین امر موجب ثبت میانگین نمره (متا) ۷۴ از ۱۰۰ برای آن از نظر منتقدین شد.
شبکه HBO استاد تبلیغات است، درست! اما به شخصه اعتقاد دارم اینبار اینقدر برروی مرگ جان اسنو مانور دادند که باعث شد زمانی که در سکانس ابتدایی با جسد یخ زده جان رو به رو میشویم هیچ حس خاصی نداشته باشیم! زیرا تا پیش از این در دو تریلر داستانی رسمی و تصاویر متعدد منتشر شده از قسمت نخست فصل ششم از زوایای مختلف شاهد آن باشیم. یکی دیگر از مواردی که از همان ابتدای مشاهده این قسمت برایم جالب بود رها شدن جان اسنو در حیاط استراحتگاه و راضی شدن نگاهبانان دیوار به سادگی راضی کردن خردسالان مهدکودکی برای شمشیر کشیدن در مقابل جان اسنو و دوستانش! نگاهبانانی که در ابتدا دست رد به سینه سر آلیستر و خیانتکاران میزندد اما طی یک دقیقه نظرشان عوض میشود! عجب! اما جدا از این اتفاقات موضوع آزار دهند اصلی این قسمت این بود که دقیقا همه چیز از قبل برایمان مشخص بود. شاید با خود بگویید خب در تبلیغات باید از قسمت نخست مایه گذاشت نه سکانسهای پایانبندی. در پاسخ باید گفت، این موضوع درست است اما برای کمپانی مانند HBO با ادعای بهترین بودن نه! روند آرامی که در تار و پود ۵۰ دقیقه این قسمت تنیده شده بود هرگز دیدن آن را برای مخاطبین خسته کننده نمیکرد اما مسلما سبب شد در پایان آن، با خود بگوییم همهش همین؟! یک سال برای قسمت اول منتظر بودیم و اینو تحویلون دادن!
خب بگذارید برویم به سراغ بررسی سکانسهای مهم این قسمت. بعد از بخش ابتدایی قسمت «زن سرخ» نوبت به تصویر کشیدن خود خود رمزی بولتون است! مردی که در سوگ معشوقهاش نشسته! اما در همین حال و اوضاع در پاسخ به استادی که میپرسد برای جسد او گور بکنیم یا هیزم بیاروریم، میگوید، حیف است چنین گوشتی حرام شود! خوراگ سگها بشود! و از آن گذشته روس بلتون نیز با گفتن این جمله به رمزی که خدا کند پیشگویی استاد در مورد پسر بودن همسرش درست باشد، اندکی رمزی را تهدید میکند!
در بخش بعدی فرار سانسا و تیون گرجوی را میبینیم. فراری که به لطف تصاویر منتشر شده پیش از شروع سریال، حتی ذرهای و آن هم برای دل خوشی جذابیت نداشت! نجات پیدا کردن سانسا و تیون (البته ببخشید ریک!) به دست بریین و به خدمتگذار سانسا شدن او نمایشی جالب بود اما اشتباه جالبی در دل خودش داشت! (شما بخوانید سوتی!) و آن هم این است که دقایقی قبل از آغاز درگیری بین بولتونها و بریین، تیون دقیقا سانسا را از «سگهای شکاری» بیم میدهد اما در هنگام درگیری سگها غیبشان میزند که در نوع خود عجیب است.
وقتی پیشبینیها نقش بر آب میشوند! تا چند روز پیش از نویسنده گیماسپات گرفته تا نویسنده گیمشات (خودم را عرض میکنم!) همه و همه تصور میکردند که رابطه سرسی و جیمی شکر آب شود زیرا سرسی یحتمل جیمی را مقصر مرگ آخرین فرزندش یعنی دخترک دلبندش مریسلا میداند. اما چنین نمیشود و به جای آن سرسی به سرنوشتش لعنت میفرستد! و شک و تردیدش در مورد پیشگوییهای ساحری که در دوران کودکی (سکانس آغازین فصل پنجم) برای او انجام داده بود به یقین تبدیل میشود. پیشگویی که بر اساس آن سه فرزند سرسی خواهند مرد و ملکهای جوان و نیرومند سرسی را نابود خواهد کرد. خب، این اتفاق چه تاثیری در ادامه داستان دارد؟! بیتردید سبب میشود تا سرسی از درون رسما نابود شود! و بیش از آنکه به زندگی و گرفتن انتقام از گنجشک اعظم فکر کند، در فکر نابودی ملکه جوان که احتمالا از دید او مارجری است، باشد. اما این سکانس را میتوان ابتدای خروش لنیسترها بر علیه معبد هفت و تندرویان دینی نیز دانست.
ماجراهای درون به طرزی سریع و کوتاه اما خوب جمعبندی میشوند. با به دیار باقی فرستاده شدن پرنس دورن و پسرش، تریسان رسما دورن برای گرفتن انتقام از لنیسترها به خروش در خواهد آمد و همسر داغ دیده ابرین به دنبال لشکرکشی است. اما چرا گفتیم جمعبندی خوب؟ به این دلیل که با استناد به سخنان ضد و نقیضی که در مورد باقی ماندن ۲۰ تا ۲۵ قسمت از سریال تا انتهای راهش (با احتساب ۱۰ قسمت فصل ۶) برخلاف کتابها مجال جندانی برای پردازش به حاشیههای دورن نیست و همین سر و ته ماجرا را هم آوردن کار مثبتی بود.
اما به نظر من گل سرسبد سکانسهای این قسمت مربوط است به قدمزن ترین دوستداشتنی و لرد واریس در خیابانهای! مرین. به این سبب که برخلاف تصور قبلیمان پسران هارپی اینبار از راه زور و شمشیر به مبارزه علیه حکومت بر نمیخیزند بلکه اندکی زیر پوستیتر عمل کرده و اسکلهها را به آتش میکشند! که سبب میشود چالشی بزرگ پیشروی ترین و همراهانش قرار بگیرد. همچنین با ناپدید شدن کالیسی، یا همان نیسا مرینیها رهبر بردگان گذشته و مردمان آزاد امروز از بین رفته است و اینجا فرصت مناسبی برای راهبان خدای نور است تا بر پیروان خود بیفزایند و در عینها دردسرهای حکومت را نیز دوچندان کنند!
یکی دیگر از نکات مثبت این قسمت پرداختن درست و به اندازه به هر شخصیت بود. یعنی اینکه مثلا به کالیسی به همان اندازهای که باید پرداخته شد و معلوم شد او با حکم کال مورو باید به ویسدوتراک برود و به عنوان یک کالیسی بیوه در آنجا روزگار بگذراند. اما خودمان بهتر میدانیم که چنین نمیشود و به گمان بنده در قسمت سوم و یا چهارم شاهد رهایی یافتن دنریس از این مخمصه باشیم. همچنین آریا نیز قدم در راهی سخت برای هیچی شدن گذاشته است و در حال فراگرفتن مبارزه بدون قدرت بینایی است! اما سکانس پایانی سریال کوتاه بود ولی یک دنیا حرف داشت. لیدی ملیساندرا را پیش از این با چهره واقعیاش یعنی آن پیرزن عجوزه مانندی که در قسمت نخست فصل ششم دیدیم، مشاهده نکرده بودیم. ملیساندرایی که بالاخره جادویی که سبب میشود راهبان سرخ جوان بمانند را کنار میگذارد و به تختش میرود تا به این فکر کند چرا در مورد رهبر جهان، و برگزیدن استنیس برای این منصب اشتباه کرده است. اشتباهی که تا پیش از این برترین باور او بود که پوچ شد. البته این رویداد بیتردید کوتاه خواهد بود و با بازگشت وحشیها برای پاسداری از جسد جان ملیساندرا نیز به حال سابق خود بازخواهد گشت و اهداف جدیدی را برای خود ترسیم میکند.
از قسمت دوم چه انتظاراتی داریم؟
- آماده شدن لنیسترها برای انتقام. مسلما هنوز برای مشاهده تقابل تاریلها، لنیسترها و گنجشک اعظم زود است. اما احتمالا شاهد طرح و نقشههای جیمی و سرسی برای آینده خواهیم بود.
- با توجه به اینکه اسم قسمت بعدی «خانه» (Home) است، یحتمل شاهد پرداختی مناسب به آهنزادگان و یورون گرجوی خواهیم بود. و حتی ممکن است این قسمت آغازی باشد برای بازگشت سانسا به «خانه» یعنی شکست بولتونها و رفتن به وینترفیل!
- سرنوشت جان اسنو مشخص میشود. بیتردید سریال برای اینکه مخاطبینش ناراضی نشوند، حتی شده در سکانس پایانی قسمت دوم، وضعیت جان را مشخص کند و ببینیم نقشههای ملیساندرا چیست. و از سوی دیگر نیز شاهد نبردی جذاب بین کلاغها یا همان خائنها! و وحشیها خواهیم بود که البته برندهاش از قبل مشخص است! وحشیها و سر داووس.
- آریا، دنریس و بلتونها احتمالا افرادی هسنتد که در قسمت بعد به همین ریتم آرام روایتشان در قسمت نخست ادامه خواهند داد اما امید میرود بالاخره پس از ۱۱ قسمت شاهد بازگشت برندون به سریال باشیم.
جمعبندی:
در پایان باید گفت قسمت نخست آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم. هرچند که معمولا یکی دو قسمت ابتدایی هر فصل در سریالها سبب ساخت زیربنای ادامه فصل است، اما اینبار تیم سازنده خیلی به فکر محکم کردن پی ساختمان خود بودهاند و تا حدودی ریتمی کند و به دور از پیشبینیها را به سریال القا کرده بودند! هرچند با این وجود نیز نمیتوان از قسمت «زن قرمز» به عنوان قسمتی ضعیف یاد کرد. اما امید است در قسمتهای بعدی به تمامی سوالهایمان پاسخ داده شود بازهم سریال Game of Thrones تمامی مخاطبینش را انگشت به دهان کند.
2 دیدگاه
lord mahdi
ممنون از آقا سعید عزیز! واقعا انتظار ها از قسمت اول این فصل خیلی زیاد بود اما خب درسته نتونست انتظار ها رو بر آورده کنه ولی باز هم با یه معمای عجیب دیگه بپایان رسید تا دوباره فکر ما رو مشغول کنه! این طرز عقیده جدید نویسنده ها واقعا عجیبه که کلا میخوان از هر اپیزود یه معما بجا بگذارن!
بازم ممنون بابت مقاله
محمد سعید خزایی
ممنون مهدی جان از نظرت
سکانس پایانی (ملیساندرا) سکانس شاخص این قسمت بود و یه معما به قول شما ساخت! چیکار میخواد بکنه دقیقا؟!