اگر حداقل سه یا چهار سال از عمر بازیباز شدنتان گذشته باشد و روزهای خوش نسل هفتم و دوران بلوغ را گذرانده باشید! یحتمل با نگارنده متن هم عقیده هستید که این روزها، دنیای بازیها همه چیز دارد اما یک چیز مهم و رکن اصلی غرق شدن در این دنیا کم است و آن چیزی نیست جز شور و علاقه برای تجربه عناوین جدید. شاید پیش از این ساعتهای متمادی را پشت سیستمها و در مقابل کنسولهایمان نشستهایم و برای خودمان خاطره سازی کرده باشیم اما این روزها یک جای کار میلنگد. حال در گیم شات قصد داریم به این موضوع بپردازیم که آیا در مقطع زمانی فعلی، بازیهای رایانهای واقعا خوب نیستند و یا مشکل از مخاطب و جای دیگریست. با ما در ادامه این مطلب همراه باشید.
بیتردید یکی از علل پدید آمدن این مشکلات را میبایست هیچ و پوچ بودن نسل هشت دانست! نسلی که تا به اینجای کار ره آورد خاصی را برایمان نداشته است. اگر همین مدت زمان سپری شده از نسل فعلی را با نسل قبل مقایسه کنیم رسما ناامید میشویم! چون نه IPهای جدید آنقدر که باید مجذوب کننده بودهاند و نه دنبالههایی که برای سری بازیهای قدیمی منتشر شدهاند چندان موفق عمل کردهاند. و حتی نه راکاستار بازی جدید خود را معرفی کرده است! باور کنید همین یک اتفاق میتواند قاعده بازی را تغییر دهد. اسم دیگری که میتوان به هشتمین نسل از دنیای بازیها لقب داد، نسل ریمسترها است. زیرا تا آنجا که فکرمان قد میهد تنها عکسهای دوران خردسالی و شیرخوارگی اینجانب است که فول اچ دی نشده و برای کنسولهای نسل هشتمی منتشر نشده است که آن هم امید خدا در وقتی مناسب. همین امر هم دست به دست موارد قبلی یعنی عدم انتشار یک بازی جدید ساختار شکن و مجذوب کننده مانند Assassin’s Creed و یا Mass Efact در این نسل تا به امروز و عدم ارائه نسخه دوم (تبدیل شدن به یک سری جدید) قوی برای آنها سبب شده است بازیهای ریمستر شده کمی رو مخ باشند و از این همه پول مفتی که سازندگان بدست میآورند، دل خور شویم!
مورد دیگری که مسلما در بیمیلی بازیبازان به تجربه عناوین جدید بینقش نیست، گرافیک محور و طبل توخالی بودن بازیها است. باور کنید طی دو سه سال اخیر نباید گفت چه عناوینی نتوانستند انتظارتمان را برآورده کنند، بکه باید بگوییم چه عناوینی حداکثر در حد انتظاراتمان حاضر شدند و نه حتی بیشتر! به عنوان مثال میتوان بازیNo Man’s Sky و یا آخرین ساخته تام کلنسی یعنی The Divison، اشاره کرد که به کل ناامیدمان کردند. علت این امر را میبایست توجه بیش از اندازه سازندگان به عمق هیچی دانست. کم نیستند عناوینی که طراحیها و اشیاء موجود در اتاقهای خارج از دیدشان نیز گرافیکی تحسین برانگیز داشته باشند، اما در اصل همانند ماشین بنزی هستند با موتور پیکان! بله، در دنیای امروز نیاز به خلاقیت و دنیایی پویا داریم نه کش دادن بیخودی بازیها. به همین دلیل است که یحتمل خیلی از شما و نگارنده این مقاله، با شور و از عمق وجود غرق در دنیای عناوین ساده و بیهیاهوی مستقل و موبایلی شویم و لذت ببریم اما به بازیهای بزرگ بی رغبت هستیم. البته وقتی حرف از خلاقیت میشود انتظار خلق یک سبک جدید، ساز و کار ساختار شکن یا مواردی از این دست را نداریم، هرگز. نمونه بارز آن نیز ساخته استودیو فرانسوی دنت ناد، یعنی Life Is Strange است که با چاشنی خلاقیت به یکی از برترین بازیهای چند سال اخیر بدل شده است. و حتی دنیایی سادهتر اما قابل لمستر و درگیر کنندهتر برای مخاطب کافیست تا ساعتها به آن مشغول شود. به جای عناوینی پر زرق و برق با داستانهایی آبکی که بیخودی کش داده شدهاند.
یکی دیگر از مواردی که بیشک در بی میل شدن بازیبازان در کشور ما به انجام این تفریح تا پای جان دوستداشتنی، نگاه ناصحیح جامعه به معقوله بازیهای رایانهای است. در جامعهای سنتی که متاسفانه والدین فعلی آن درک درست که چه عرض کنیم، اکثرا هیچ درکی از فضای مجازی دنیای بازیهای رایانهای ندارند و همین موضوع و سرزنشهایی که انجام میگیرد تاثیر مستقیمی بر روی میل بازیباز به بازی کردن دارد. البته در این راه حتی مسئولین و به نوعی افراد تحصیل کرده نیز کم بیتقصیر نیستند، زیرا کافیست یک بار پای یکی از برنامههای الکی مثلا تحلیلی بازیهای رایانهای در صدا و سیما بنشینید تا شاهد یک نقد تند و زاویهدار که سراسر پر است از نکات منفی این حوزه بنشینید تا سایرین که هیچ، خودتان هم در بازیباز بودنتان تجدید نظر کنید!
خوب است اشارهای داشته باشیم به فشارهای اقتصادی و اوضاع بد جامع و به نوعی عقب افتادگی ایران از تکنولوژیهای روز جهان. شاید برای خیلی کارها در شبکههای مجبور باشیم کشور و منطقه زندگی خود را مکان دیگری برگزینیم که بسیار دردآور است. هنگامی که بازیهای جدید عرضه میشوند در به در به دنبال کرک و اکانتهای هکی و هزار کوفت و زهر مار دیگری باشیم، تا بازی را با قیمت مناسبتری نسبت به این رقمهای واقعا بالا تهیه کنیم. و دردناکتر اینجاست که با وجود انجام کار غلط بازهم گه گاه هزینه پرداختی بیشتر از هزینه قانونی بازی میشود و یحتمل این امر شما را ناامید خواهد کرد. و از سوی دیگر افرادی که دست به انجام این کارهای ناصحیح نمیزنند و با هزینهای بیشتر عناوین محبوبشان را ارجینال و قانونی تهیه میکنند، بازهم به سبب این حجم از مشکلات و بالا بودن قیمتها کلافه میشوند و همین ناامیدیها ارتباط مستقیمی با بیمیل شدن شما به انجام عناوین جدید دارد.
گذشته از قیمتهای نجومی بازیها و کنسولها، معرفی و عرضه دو کنسول نسل هشتمی بهبود یافته سونی و مایکروسافت نیز با آن قیمتهای عجیب و غریب در بازار ایران جالب است! به عنوان مثال میتوان به پلی استیشن ۴ اسلیم اشاره کرد که به طور میانگین در کشور با قیمت یک میلیون و پانصد هزار تومان (قیمت ۳۱ شهریور ۱۳۹۵) فروخته میشود که مسلما مواجه شدن شما با چنین قیمتی سبب این خواهد شد که قید خرید سخت افزار و بازی کردن را بزنید! همچنین همین عرضه چندین کنسول جدید از سوی دو کمپانی سونی و مایکروسافت و در دست ساخت بودن کنسول بازی جدید نینتندو نیز یحتمل میتواند مزید بر علت باشد بر تعلل بازیبازان برای تهیه دستگاه مورد نظرشان. و همین عدم وجود یک کنسول نسل هشتمی و یا رایانهای شخصی با مشخصاتی معقول برای اجرای بازیها سبب سرخوردگی بازیباز از همراهی با دنیای بازیها خواهد شد.
سجاد محمدیپور در اینباره میگه:
کم میل بودن به انجام بازیها دلایل بسیار زیادی میتواند داشته باشد؛ مخصوصا با شرایط فعلی جامعه و نحوه شناخته شدنِ این صنعت در کشور ایران. شاید در اولین وهله نیز بتوان به همین موضوع اشاره کرد؛ چرا که طبیعتِ بازیهای ویدئویی در شرایطِ فعلیِ جوامع به نحوی مدیریت شده است که بسیاری از اعضای جامعه با دیدی منفی به مصافِ این صنعت پر رونق میروند. طبیعتِ زندگیِ گیمرها در جامعه فعلی به قدری آزاردهنده و خارج از بُعد «معمولی»ِ خود دنبال میشود که تماماً عاری از هرگونه منطق و تفکر هستند. از آنها گذشته شرایط مالیِ بسیاری از اعضای جامعه نیز بسیار وخیم است و در چنین وضعیتی حتی اگر میلِ به انجام بازیها باشد، قدرتِ پرداختنِ به آنها وجود ندارد. مخصوصا در جامعهای که در آن جو کلشزدگی (دنبال یک بازی بهخصوص نباشید؛ در ایران هرچه که سر و تهش Clash داشته باشد بهترین بازی تاریخ است!) برپاست و عموم رسانههای ملی نیز در مقابل این عده از عزیزان جبهه گرفتهاند، صدمات بسیار زیادی به صنعت زوار در رفته بازیهای ویدئویی در کشور عزیزمان وارد شده است. بزنید به تخته که ایرانیها از لحاظ جنبه و مدیریت زمان در اجرای بازیها نیز بسیار ضعیف عمل میکنند. از قدیم گفتهاند که در طبیعت فعلی انسانها باید با سپهر و شمشیر به میدانِ رقابت رفت(!). اگر میزنید، بزنید! اما یادمان باشد که آن دوست خارجیِ عزیز نیز قرار است بزند؛ پس چه خوب است که کار کردنِ با سپهر را نیز یاد بگیریم. بازی Clash Of Clans نیز در دسته بازیهایی قرار میگیرد که هم وطنانِ عزیزمان در طبیعت بازی کاملا بدون سلاح هستند و همانطور که پیش از این نیز عرض کردم، تنها اتفاقی که برایشان میاُفتد ضربه خوردن است. اگر بخواهم به صورت کلی به مقوله سرگرمی و کم میلی به انجام بازیهای ویدئویی نگاه کنم؛ «مشکلاتِ جامعه» را در صدر قرار داده و در پی آن، «بی جنبگیِ» عدهای محدود را قرار خواهم داد. هنر نزدِ ایرانیان است و بس! هنرمندان چه؟
علیرضا آریایی در اینباره میگه:
نسل هشتم بازیهای ویدویی آمد و به صورت خودکار، کشورهایی که همانند ایران یک بازی با هزار راه قاچاق واردش میشوند، در وضعیتی به شدت نامناسب قرار گرفتند. عملا باید ۴ برابر قیمت اصلی بازی پرداخت کنیم! واقعا چند نفر در کشور توانایی انجام این کار را دارند؟ بسیاری دیگر ریسک نمیکنند و تجربه بیش از نصفی از عناوین منتشر شده را از دست میدهند. جالب است که حتی دیگر به متا نیز اهمیت نمیدهند؛ چون میترسند که اگر یک درصد بازی به مزاجشان خوش نیاید، چه ضرر بزرگی میکنند! خب البته حق هم دارند. یک بازی مثل Overwatch متای بسیار خوبی را دریافت کرد، ولی نیمی از گیمرها پس از خرید بسیار پشیمان شدند.
از سوی دیگر روزانه هایپ همچون کربن دیاکسید کره زمین در حال افزایش است! یک بازی به نظر بسیار خلاقانه میآید و باوجود متای پایین، دوست داریم ایدههای جدید و به کار گرفته شده در آن را تجربه کنیم. No Man’s Sky نمونه بسیار خوبی برای این موضوع است. تعداد زیادی از دوستان خودم در دنیای واقعی و مجازی بازی را به دلیل جهان بسیار بزرگش تهیه کردند. چه شد؟ همگی پس از ده ساعت تجربه دنبال مشتری جهت فروش بازی بودند و عدهای دیگر دلشان برای اکانت ترکیبی و دیتایی که خریده بودند میسوخت!
در وسط این ماجراهای ترسناک کنسولی، رایانههای شخصی در جبهه قفل دنوو درحال درگیری بسیار شدیدی هستند! خبر آمد، چه خبری! قفل دنوو شکست و هزاران نفر نسخه خراب را دانلود کردند و نمیدانستند چه نوع خاکی بر سرشان بریزند که حجم اینترنت نازنینشان حرام شده. حال ما هر چه میگفتیم برادر یا خواهر من، ما کنسولیها صد برابر شما داریم ضرر میکنیم، این قدر حرس نخور! در کتشان نمیرفت.
این گونه شد که دیگر از هر ده بازی منتشر شده، هر شخص بیش از دو بازی برای تجربه انتخاب نمیکند. هر چند اکانتهای ترکیبی این آمار را به پنج نیز ارتقا دادهاند! امیدواریم بنیاد ملی نیمچه تکانی به خود بدهد و فکر واردات قانونی بازیها باشد؛ ولی پیشاپیش به خودم میگویم زهی خیال باطل! از سوی دیگر حداقل امیدواریم سازندگان تمرکز بیشتری بر روی داستان، گیمپلی و گرافیک بازی بگذارند تا هایپ؛ شاید هر دو طرف، یعنی ما و خودشان، رستگار شویم. هم آنها ضرر نکنند و به اعتبار چند درصدیشان ضربه نزنند، هم ما این قدر ضرر نکنیم.
سینا سبزهپرور در اینباره میگه:
در واقع یکی از مهم ترین دلایل این موضوع، قیمت بالا برای بازیهای تکراری و بدون نوآوری هستش، هیچکس دوست نداره شصت دلار رو برای چیزی که قبلا بازی کرده بپردازه.
یاشار گروسیان در اینباره میگه:
امروزه بسیاری از محصولات سرگرمی در بدو ورودشان به بازار و در دسترسِ مخاطب قرار گرفتن، کم و بیش در رسانهها مورد توجه قرار میگیرند. میزانِ این بیش یا کم بودن اما، بیشتر از آنکه از خود اثر ناشی شود، از حجمِ عظیم تبلیغات است. فیلمِ سینمایی، سریال یا بازی، فرقی ندارد، میزانِ توجه و شاهکار بودن یا نبودنشان، بیشتر تحت تاثیر تبلیغات است، یه مرحله بالاتر، متاسفانه تحت تاثیر نمره و متای فلان و بهمان سایتهای کذایی. بعضا در نوشتههای رسانههای وطنی، که اغلب ترجمهی همان رسانههای خارجی است. همهی اینها در کنار هم، فعل هایپ شدن را به مضحکترین شکل ممکن صرف میکنند. طبیعی است در چنین شرایطی، میزانِ نقد، تحلیل و بررسی به صفر رسیده و همهی مطالب بیشتر حکمِ انشاهای رومانسی را برایِ مخاطب دارند تا مطلبی تحلیلی و سودمند. مخاطبی که رسانه، خاک در چشمانش میپاشد تا حقیقت را نبیند. نتیجهاش میشود پایین آمدنِ ذائقهی مخاطب و بهبه و چهچه گفتن به آثاری تکراری و ماقبل زباله. نتیجهاش میشود اثری دهن پرکن و پر سر و صدا، اما توخالی و پوچ. در مقولهی بازیها نیز همین است. باید به فکر چاره بود، برای مخاطب دل سوزاند و وی را آگاه کرد، حتی اگر لازم باشد سطل آبِ یخی بر ذهنیتِ متا پرست و متعصبانهاش ریخته شود.
رضوان دشتی در اینباره میگه:
به نظر من یکی از دلایل کم شدن رغبت بازیکنان به تجربه عناوین روز، تکراری شدن بازیهاست. بعضی از سازندگان یا آنقدر تنبل شدهاند که نمیخواهند از نوآوری و المانهای جدید استفاده کنند و یا آنقدر میترسند که دلشان نمیآید مکانیزمهای تضمین شده و موفق قسمتهای گذشته را تغییر دهند و بهتر کنند. اگر به بازیهای روز نگاه کنیم، متوجه میشویم که ۹۰% آنها شبیه به هم بوده وحتی بازیهایی وجود دارند که کپی برابر اصل قسمتهای قبلی خود هستند. البته بد برداشت نکنید، منظور از تغییر این نیست که سازندگان کل هسته اصلی گیم پلی را عوض کنند، منظور بنده این است که با اضافه کردن موارد جدیدی به همان هسته اصلی و کم کردن عیب و نقصهایش بازی جدیدی را به بازار عرضه کنند. دقیقا همان کاری که بازیهای ورزشی که هرسال منتشر میشوند، میکنند و اتفاقا موفق هم ظاهر میشوند. به قول جان مارستون (رستگاری سرخپوست مرده): تغییر تنها زمانی خوب است که باعث بهتر شدن وضعیت شود، نه بدتر شدن آن.
دلیل دوم که خودش هم زیرمجموعه دلیل اولی است، به تکراری شدن و یا اصلا نبود داستان جذاب در بازیهای روز مربوط میشود. هرچند استودیویهای بازیسازی وجود دارند که به داستان عناوین خود اهمیت میدهند (و جایزهها را هم در این زمینه درو میکنند)، اما داستان بقیه بازیهای این صنعت، یک روند ثابت را تکرار میکنند و وجود آن فقط بهانهای برای پیشبرد گیم پلی بازی است، نه مکمل آن. آن شخص را بکش، فلان مکان را منفجر کن، این کار را انجام بده و… اما چرا باید این کارها را انجام دهیم؟ بعضی بازیها لطف میکنند و دلیل هم میآورند، اما مشکل اصلی اینجاست که بازیکنان اصلا اهمیتی به آن دلیل نمیدهند. به این معنی که داستان بازی آنقدر جذاب نبوده که بازیکن را درگیر خود کند و باعث شود بازیکنان خود را مسئول کارهایشان در بازی بدانند. حتی کار به جایی رسیده است که بازیهای مستقل ۱۰۰ مگابایتی داستانی به مراتب بسیار بهتر از عناوین ۵۰ گیگابایتی روز دارند. به عنوان مثال بازی Her Story آنقدر مرا درگیر خود کرد که چندین و چند بار صحنههای تکراری را از اول مشاهده میکردم به این امید که سرنخی برای حل معما پیدا کنم و وقتی بعد از ۴۰ دقیقه جستوجو سرنخ جدیدی پیدا میکردم، چنان حس رضایتی به من دست میداد که هیچ انفجار اتمی و منفجر کردنی در بازیهای اکشن روز نتوانسته بود در من ایجاد کند.
البته دلایل دیگری هم وجود دارند که به صورت خلاصه اشارهای به آنها میکنم. تبلیغات کاذب و هایپهای بیش از حد، وجود سیزن پسها و بستههای الحاقی بازیها که حتی قبل از منتشر شدن خود بازی اصلی معرفی میشوند و هم قیمت خود بازی اصلی هستند. به این معنی که سازندگان از قصد بازی را ناقص عرضه میکنند و برای کسب یک تجربه کامل از بازی باید حدود ۱۱۰ دلار هزینه کرد و …! البته لازم به ذکر است که بازیها همیشه طرفداران خودشان را دارند، اما بحث اصلی روی بازیکنان قدیمی است که جذب عناوین روز این صنعت نمیشوند.
کیان کاظمی در اینباره میگه:
هنگام نوشتن این مطلب به یاد اولین عناوین منتشر شده برای کنسول خاطره انگیز پلی استیشن ۲ افتادم، زمانی که اگر اشتباه نکنم برای اولین بار شاهد حرکت دهان و پلک زدن شخصیتهای سه بعدی در بازیها بودیم و با مشاهده همین تکنیک بسیار پیش و پا افتاده، جملات «وای پسر عجب گرافیکی» و «نگاه کن دهناشون موقع حرف زدن تکون میخوره» مواجهه میشدیم. زمان گذشت و گذشت و به دوران اوج Call of Duty رسیدیم، با دیدن سکانسهای سینمایی خفن و انفجارهای فراوان بازی ذوق مرگ میشدیم و وقتی با شلیک خمپاره و راکت و غیره (همیشه بهانهای برای رخ دادن این اتفاق وجود داشت) روی زمین افتاده و توسط یکی از هم رزمان مجددا بلند شده و نبرد را ادامه میدادیم به وجد میآمدیم. شاید خیلی از بازیکنان قدیمیتر به این فکر باشند که تکرار مکررات، سیاستهای جدید ناشران و ادعاها و وعدههای پوچ و بزرگ موجب بی رمقی ما نسبت به بازیهای جدید و از بین رفتن هیجان گذشته جهت تجربه این عناوین باشند، اما بیاید کمی واقع بین باشیم، درست است تمامی موارد بالا در بیمیلی ما جهت تجربه عناوین جدید موثر باشند اما مسلما یکی از مهمترین موارد افزایش سن و تجربه بازیکنان است. موردی که به جرعت میگویم خیلی از ما آن را انکار میکنیم و میگوییم آدم هر چقدر هم که از سنش بگذرد میتواند از تجربه بازیها لذت ببرد، این صحبت تا حدودی قبول، اما نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که وقتی از سروکار و تکنیکهای بکار رفته در بازیها سردر بیاوریم دیگر هرگز لذت تجربه این عناوین مانند گذشته به ما دست نمیدهد و بهتر است به جای گرفتن ایرادهای فراوان به ناشران و بازی سازان (باز هم میگویم که سیاستهای کثیف این شرکتها و البته تکراری شدن بسیاری از عناوین جدید در رخ دادن این اتفاقات موثر است) با این حقیقت کنار آمده و سعی کنیم به جای غر زدنهای بیهوده و ایرادهای سخت گیرانه، از عناوین جدید لذت ببریم. برای اثبات صحبتهایم کافی است نگاهی به نقدهای بعضا ابلهانه کاربران استیم بیاندازید تا متوجه منظور من بشوید، بارها دیدیم که به دلیل یک حرکت اشتباه از سوی ناشر یک بازی بسیار خوب و هجوم الکی و ایرادهای سخت گیرانه و احمقانه به یک بازی از سوی کاربران، عنوان مذکور از نظر تجاری نابود شده و دیدیم که نه تنها این گونه انتقادات کمکی به بهبود شرایط نکرده، بلکه موجب افزایش سیاستهای پول پرستانه ناشران جهت رسیدن به سود مناسب دیگر پروژههای خود و جبران خسارات این چنینی شده است.
کلام پایانی:
در پایان باید گفت دلایل متعددی در مورد عدم رغبت و تمایل درونی بازیبازها برای تجربه عناوین جدید وجود دارد اما هرچه که هست عوامل دیگری همچون کم لطفی سازندگان در ارائه یک بازی کم نقص به مخاطب، گرانی بازیها و سخت افزارهای لازم برای تجربه عناوین جدید و از همه مهمتر رخت بر بستن خلاقیت و حس یک تازگی در بازیها، همه و همه دست در دست هم دادهاند تا اندکی بیمیل باشیم به این صنعت بزرگ. هرچند که یحتمل با عرضه برخی عناوین مهم پیش رو این رویه تغییر خواهد کرد و همه ما دوست خواهیم داشت حتی برای ساعاتی هم که شده، بازیهای جدید را تجربه کنیم.
3 دیدگاه
parviz99900
خیلی ممنونم از اقای خزایی
به نظره من کیفیت بازی ها کمی پایین امده اونم از نظر فنی توی این نسل اکثر بازی های بزرگ به خاطر مشکلات فنی شکست خوردند وگرنه بازی های خیلی خوب منتشر شده اند حوصله فرد هم شاید تاثیر گذار باشه
خیلی هم تشکر میکنم از تمام عوامل گیم شات خیلی به روز هستند و تمام تلاششون رو میکنن
محمد سعید خزایی
ممنون پرویز جان
لطف داری نسبت به گیم شات.
Moein1998
بازیها زیاد چرت شدن
فقط میخان گرافیک تحویل بدن