اینبار لیست کوتاهی از دردناکترین مرگها در تاریخ هنر هفتم، پس از سینمای کلاسیک را گرد هم آوردهایم. در ادامه با ما باشید تا در کنار هم بخشی از فراموش نشدنیترین لحظات دردناک این حوزه را مرور کنیم.
اصولا خداحافظی با مجموعهای از شخصیتها که برای سالیان دراز همراهشان بودهاید کار سختی است. ذاتا نمیتوان بار دراماتیک یک خداحافظی همیشگی را دست کم گرفت! و این صرفا به معنی مرگ شخصیتها نیست و ما این حس را حتی در پایان سری فیلمهای هری پاتر هم تجربه کردهایم؛ جایی که هری و دوستانش را دقیقا در نقطه ابتدای داستان میبینید و سالها خاطره در مقابل چشمانتان ورق میخورد. اما خب باید به خودمان یادآوری میکردیم که در پایان این پلان، هری پاتر هم پایان مییافت و این حقیقت فی نفسه دردناک بود. لزومی ندارد که شخصیتی از یک قاب سینمایی حذف شود تا دل مخاطب به درد آید، همین که میدانیم پس از پایان این شات دیگر کاراکتر محبوبمان را نخواهیم دید خودش بار دراماتیک اثر را سنگین میکند. اما خب این مساله که گاهی فیلم یا سریال به راهش ادامه میدهد، اما شخصیت محبوبمان دیگر در مقابل دوربین قرار نمیگیرد به مراتب دردناکتر و غمانگیزتر است. هری پاتر همزمان با پایان سری فیلمهایش به آن خداحافظی حزنانگیز رسید، اما بسیاری از شخصیتها درحالی از سناریو خط خوردند که آن مجموعه یا فیلم همچنان ادامه مییافتند. باید پذیرفت که گوشهای از این اتفاقات، دفترچهای دردمندانه از دراماتیکترین لحظات هنر هفتمی ما را تشکیل میدهد. با این مقدمه شما را دعوت به مرور بخشی از دردناکترین مرگها در تلویزیون و سینما میکنم.
توجه: این مقاله حاوی اسپویل داستانی قابل توجهی از فیلمها و سریالها خواهد بود. چنان چه تصمیمی برای فاش شدن برخی از مهمترین اتفاقات مربوط به این آثار ندارید، از خواندن ادامه این مطلب جدا صرف نظر کنید.
King Kong – King Kong
King Kong فیلمی به کارگردانی پیتر جکسون است که در سال ۲۰۰۵ به پرده سینمای هالیوود کشیده شد. King Kong در واقع بازسازی فیلمی به همین نام است که در سال ۱۹۹۳ اکران شده بود و به لطف برخی موقعیتها، توسط نسل جوان بیشتر شناخته شد. از این رو خارج از دید سینماگران، توسط مردم از محبوبیت بسیار بالایی بهرهمند گردید. شخصیت اصلی این فیلم اسطورهای آشنا و افسانهای است که در عین غول آسا بودنش، احساس دارد و در گوشهای حقیر از حیات بر سرزمین خود حکومت میکند. مرگ کینگ کونگ در پایان فیلم، آن هم زمانی که تمام عظمت و شکوهش را در مقابل دختری فراموش میکند و شاعرانه در این راه کشته میشود جنبهای حماسی و فراموش نشدنی را به فیلم King Kong بخشیده است. عشق از دیدگاه کونگ همان کودک درونی است که به دنبال عروسک تکشاخش زمین و زمان را به هم میریزد. موقعیتی که از این موجود یک هیولای بیرحم میسازد و در عین حال به مخاطب دلیل قانع کنندهای برای رفتارهایش میدهد. به همین دلیل است که در پایان این مسیر، سقوط کونگ از آن برج بلند تبدیل به یک سکانس فراموش نشدنی و دردناک برای ما مخاطبین سینما شده است.
Glenn Rhee – The Walking Dead
سریال The Walking Dead در واقع مبدا محبوبیت زامبیها در سینما و خصوصا تلوزیون محسوب میشود. اگر چه این مجموعه در حال حاضر به حیات خود ادامه میدهد، اما جنس این حیات تفاوتی با یک مرده متحرک ندارد. جدا از وضعیت کنونی این سریال نباید فراموش کنیم که شخصیتهای The Walking Dead از محبوبیت غیر قابل وصفی بهره میبرند. بگذارید شما را به یکی از دردناکترین سکانسهای تاریخ این مجموعه نزدیکتر کنم. اولین حضور نیگان در این سریال مصادف با حذف دو شخصیت بسیار محبوب شد. در طول یک سکانس نیگان را در مقابل چندین شخصیت کلیدی سریال The Walking Dead میبینیم که خطاب به یک دوربین اول شخص میگوید در پایان این شب لوسیل (نام یک چوب بیسبال که با سیمهای خاردار پوشیده شده) تا آخرین قطره از خون یکی از شما ها را خواهد نوشید. بازی روانی نگان به یک انتخاب رندوم منجر میشود تا با پایان یافتن شعر احمقانهِ نیگان، سر لوسیل در مقابله چهره یکی از شخصیتها قرار بگیرد. شعر تمام میشود و آبراهام به شکل وحشیانیهای کشته میشود. وقوع این اتفاق و حذف آبراهام برای بینندگان هنوز هضم نشده است که ناگهان زبان لوسیل طعم خون یک شخصیت دیگر را هم میچشد! این بار لوسیل بر سر گلن فرود آمده و از چهرهاش یکی از فراموش نشدنیترین لحظات فاجعهآمیز تاریخ تلویزیون را پدید آورده است. گلنی که قریب به شش فصل در کنار شخصیتهای اصلی داستان حضور داشت، اکنون با تصویری بسیار تاثیرگذار تا ابد صحنه را ترک کرده است.
Finn – The 100
وقتی بمباران هستهای زمین را به مرگ محکوم میکند، آخرین سرنشینان کشتی حیات سوار بر سفینهای به آسمان پرواز میکنند. سالها از مرگ زمین میگذرد تا زمانی که امید برای بقا در این سفینه کمرنگ میشود. ۱۰۰ زندانی آرک (نام فضاپیما) محکوم به بازگشت بر سطح زمینی هستند که ظاهرا هنوز هم نفس میکشد. ماجراجویی زندگی بر سطح یک زمین مرده در فضایی آخرالزمانی سریال The 100 را تبدیل به مجموعهای منحصر به فرد کرده است. سریالی که پس از گذشت چندین سال هنوز هم با قدرت و جذابیت ابتداییاش به کار خود ادامه میدهد. اما بزرگترین نقطه قوت این مجموعه شخصیتهای آن است. زمین میزبان انسانهایی است که صرفا خلافکارهای درجه سومی در یک ابرسفینهِ فضایی بودهاند. این صد نفر تبدیل به میهمانهای ناخواندهای میشوند که زمینیها عادت به حضورشان در این محیط مرده ندارند.
وقتی نبردی بین مسافرین آرک و زمینیها شکل میگیرد، کار تا جایی پیش میرود که هر لحظه به خودمان یادآوری کنیم در پایان این روزها ممکن است هر یک از شخصیتهای داستان به مرگ محکوم شوند. اما احتمالا طرفداران این مجموعه همه یکصدا تمنا میکردهاند که «فین» (Finn) در پایان این مسیر از تیزی تیغ عبور نکند. سکانس فراموش نشدنی سریال The 100 زمانی رقم میخورد که فین در چنگال زمینیها محکوم به دریافت صد چاقو و سپس مرگ میشود. شعلههای آتش در مقابل اجساد باقی مانده از آرک فریاد میزنند که «خون طلب خون میکند» و خواسته یا ناخواسته در سپیده دم گلوی این شخصیت در مقابل همگان بریده خواهد شد! سرنوشت تلخ فین باعث میشود که کلارک به عنوان شخصیت اصلی داستان و معشوقه او در واپسین لحظات شروع این سرانجام، خنجر را به قلب فین فرو کرده و به او یک مرگ سریع و ساده دهد. زمزمه «خداحافظ پرنسس» همزمان با آخرین نفسهای فین در این آخرالزمان بیرحم جملات و لحظاتیاند که از چشمان هیچ بینندهای فراموش نمیشوند. نه به این راحتی!
Stark’s – Game Of Thrones
استاد بلامنازع عرصه مرگ و میر (!) سریال Game Of Thrones است. شاید لیست کردن تعداد لحظات دراماتیک این مجموعه عملا کار ممکنی نباشد؛ نه لااقل در طول این مقاله. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که مرگ استارکها را به عنوان نمایندهای بر این مجموعه حساب کنیم. چه در لحظهای که شمشیر جلاد بر سر ادارد استارک فرود آمد و چه وقتی راب و کتلین و دهها استارک دیگر در عروسی خونین از تیزی تیغ عبور کردند، سریال Game Of Thrones ثابت کرد که در طرحریزی لحظات دراماتیکش بسیار بیرحم است. آنقدر بیرحم که بارها و بارها بر تن طرفداران این مجموعه لباس تیره به تن کرد. روشن است که نبرد بر سر تاج و تخت تا به حال یکی از بزرگترین و دردناکترین مصیبتنامههای تلوزیون را نمایش داده و به این ترتیب نام صفی از شخصیتها را در گوشهای از لیست مجبوبترین کاراکترهای هنر هفتم دزج کرده است. شخصیتهایی که درد از دست رفتنشان را در مغز استخوانمان احساس کردیم.
Jack Dawson – Titanic
محبوبیت فیلم Titanic بر هیچ کسی پوشیده نیست. اگر چه منبع اقتباس این فیلم یک رویداد حقیقی بود، اما قطعا هیچ مخاطبی تا پیش از تماشای تایتانیک افسانهای و سرانجام شومش نمیتوان عمق این فاجعه را درک کند. فیلم Titanic کاری میکند که همسو با یک جامعه رخت سیاه به تن کرده و برا این سرنوشت شوم لحظاتی مروارید چشمهایتان را تر کنید. فیلم Titanic ثابت میکند که نه فقط شخصیتهای اصلی، بلکه مرگ و لحظات دراماتیک این کشتی افسانهای میتواند چه طعم تلخی داشته باشد. گوشهای که برای جان خود تقلا میکنند و عدهای که راه مرگ را برای خود ساده میسازند و با نواختن یک قطعه موسیقی روحشان را به آبها سرد اقیانوس میسپارند. جک به عنوان شخصیت اصلی این فیلم، نمایندهای بر دهها کاراکتر دیگر است که مرگشان در فیلم Titanic احتمالا به این سادگیها فراموش نخواهد شد.
Augustus Waters – The Fault In Our Stars
فارغ از تمامی لحظات احساسی این فیلم، The Fault In Our Stars سرمشقی برای بسیاری از درامهای عاشقه است. وقتی سرطان کابوس زندگی شخصیتهای این داستان میشود، در واپسین لحظات حیات و در وقت اضافه رابطهای عمیق میان یک زوج شکل میگیرد. اما خب ظاهرا در بینهایت کوچکی که روزگار به آنها میدهد سرانجام تلخی در انتهای راهروی حیات انتظارشان را میکشد. در پایانبندی فیلم، Augustus Waters از معشوقهاش (هیزل گریس لنکستر) تقاضا میکند که تا پیش از مرگش متنی که برای ختم او آماده کرده را قرائت کند. جایی که عشق، علاقه در تک تک لحظات این زندگی مانند آتشفشانی فوران میکند و لحظهای درنگ و کمی سکوت، بذر ساعتها اشک و اندوه را در دل مخاطب میکارد و چنان در جایش ریشه میکند که فراموش کردنش محال است.
Walter White – Breaking Bad
در خصوص سریال Breaking Bad با صفی از بازیهای روانی و قابل لمس جامعه طرف هستیم. به همان تلخی، به همان شیرینی، به همان پستی و به همان بلندی. وقتی مخاطبین یک مجموعه پا به پای شخصیت اصلی داستان، سالها در مسیر ماجرای غمانگیز او قدم بر میدارند و در یک سکانس کوتاه که گویی لحظاتش به سادگی نمیگذرد همه چیز تمام شده و به پایکوبی تیتراژ پایانی میپیوندد؛ احتمالا با یکی از بزرگترین و تلخترین خداحافظیهای ممکن رو به روییم. والتر وایت (Walter White) نهتنها یکی از قابل لمسترین کاراکترها، بلکه یکی از فراموش نشدنیترین نقشهای تاریخ تلوزیون نیز قلمداد میشود.
اضافه کنیم که آثار سینمای کلاسیک از میان اسامی این لیست منها شده است. شما نیز میتوانید از طریق بخش نظرات، لیستی از دردناکترین و فراموشنشدنیترین مرگها را با ما به اشتراک بگذارید.
29 دیدگاه
رویا
تایتانیک خیلی غم ناک بود
Alireza22
فقط والتر وایت
rejasterhide
سر ئاکینگ دد و 100 من خودمو جرررررر دادم عوضیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من از هرکی خوشم بیاد میمیره
تف به سی دابلیو
تو این لیست جای استفن سالواتور خالیهه
R.H
به نظرم جای استیفن سالواتوره خالی نیست.
چون الینا دیگه نخواستش بعدشم قسمت آخره آخر مرد.
دیگه جای افسوس نذاشت.
ولی وقتی finn مرد، منم مردم!
خییییلییییی بد شد! اصلا فیلم خودشو باخت، کلارک عوضیم زود فراموش کرد!
فین
نباید فین میمرد همشون کارای وحشتناکی کرده بودن ک بیشتر از ۱۸ نفر بود حقش مردن نبود من بعد از مرگ فین دیگ ندیدم سریالو ضعیف ترین سریال قرن بود مرگ گروهی گیم اف اینقدر ناراحتم نکرد ک مرگ فین کرد.
Amir mahdi
فین که خوبه من بعد از مرگ لینکن به خدا افسردگی گرفتم
نگین
منم
نگار
تازه فکر کن ما دخترا بعد مرگ لینکلن چی کشیدیم
نین
منم :||||||
هستی
خیلی فیلم خوبی بود
Mahdi
فین حد اقل تا فصل ۴ باید میموند خیلی لجم در اومد سر مرگش واقعا بد بود کسی مثل مورفی اون همه کار کرد اخرم زنده موند
مسی
مگه داریم یکی از شخصیت های اصلی تو فصل ۲ بمیره اونم فین نامردیه
Saeid
سریال صد نفر
به غیر.مرگ.فین غمناک بود ولی گناه کار بود مرگ لکسا غیرمنتظره بود ولی
مرگ لینکن خیلی نامردی بود
بی گناه بود شخصیتی بود که بنظرم.باید.حفظ میشد
Matin
من عاشق لینکن بودم یعنی اون لحظه ای که مرد با اون آهنگی که پخش شد من نتونستم جلوی خودم رو بگیرم از اشک ریختن اصلا خود به خود میومد واکنش اوکتاویا هم خیلی بد بود
آرش
مرگ لکسا داغونم کرد
هستی
آخ لینکن و من و دادشم اینقدر ناراحت شدیم برای مرگ لینکن و بلامی
نگار
اره توی داستان واقعی هم لینکلن نمیمیره اما خود بازیگر با کارگردان به مشکل برخوردن واسه همین لینکلن رو حذف کردن :/
Matin
من عاشق لینکن بودم یعنی اون لحظه ای که مرد با اون آهنگی که پخش شد من نتونستم جلوی خودم رو بگیرم از اشک ریختن اصلا خود به خود میومد واکنش اوکتاویا هم خیلی بد بود
mh
دقیقا منم همینطور به معنای واقعی کلمه به سختی ادامه سریالو دیدم.
fin
من عاشق فین بودم …
بعد از فین دیدن سریال واقعا خالی از لطف شد.
افسردگی گرفتم بعد از مرگ فین دوست ندارم اصلا دیگه ادامه سریالو ببینم ، نمیدونم چرا تو سریال عاشق هرکی میشم میزنن میکشنش
Amir
بخدا من با چه شوقی این فیلم صدنفرو می دیدم وقتی فینو کشتن و درواقع از سریال حذفش کردن ۲تا قسمت بعدشو دیدم به امید اینکه برگرده ولی دیگه بقیشو ندیدم سریال فقط تا زمان فین عالی بود چون باید نقش اول میکردنش لعنت به این فیلمها
eli
فین به خاطر نجات دوست دختر قبلیش از جون خودش گذشت گفت من رفتم توی فضا و نجات داد اونو اما کلارک برای نجات مردم از عشقش گذشت فین یه قطره ای از کلارک بود به خاطر همین حتی بعد مرگش هم پیش عشقش بود….واقعا تلخ
هستی
کلارک به لکسا گفت منو بگیر بکش ولی لکسا نذاشت اونم برای اینکه فین زجر نکشه زد تو قلبش و تمام
ولی کلارک خیلی بیشعور و آشغال بود کثافت بلامی رو کشت
Mehrnaz
من هنوزم امیدوار بودم ی جورایی فین زنده میشه امیدوار بودم ی کلک باشه ولی الان با خوندن کامنتا دیگ مطمئن شدم ک مرده صحنه مرگش باورم نمیشه من دیگ تا ی مدت طولانی خوب نمیشم … چرا باید فین میمرد چرا انقدر تلخ
اکرم کلانتری
من دیوانه وار عاشق این سریالم اصلا شبها با کلی انگیزه دو سه قسمتی تو لپ تاپ میبینم بعد میخوابم
عشق فین
فین نباید میمرد اصلا فین سریالو جذاب کرده بود باید تا اخر فیلم میموند
نگین
مرگ لینکلن دردنااااااااک بود . ب زور سریال بعد مردن اون ادامه دادم
Parsa
رگنار لاثبروک هم نباید میمرد با اینکه پیر بود دوستش داشتم تو سریال وایکینگ ها
لکسا
مرگ لکسا در سریال صد خیلی بد بود