بازی موبایل Florence اثری هنری محسوب میشود که با اندک تعاملات ساده گیمپلی در حدود ۳۰ دقیقه، نمایانگر زندگی روزمره انسانهاست. از اتصال و عشق تا انفصال و جدایی!
چندی قبل خبری حول محور ساخت پروژهای جدید توسط اعضای ارشد بازی محبوب Monument Valley در رسانههای خبری این حوزه بازتاب پیدا کرد. از همان ابتدا مشخص بود که محتویات این پروژه کوچک، قطعا اثری هنری و خلاقانه بوده که دقایق یا ساعاتی میتواند به زندگی خاکستریمان رنگ ببخشد. حال مدتی از وقوع این مهم میگذرد و بازی موبایل Florence به جرأت همان تجربه مینیمال و دلنشین است که روزمرگیهای زندگی را ورق میزند.
قصه ۳۰ دقیقهای بازی موبایل Florence درباره دختری ۲۵ ساله به نام «فلورنس یو» (Florence Yeoh) است که در زندگی شخصیاش، دچار انواع کسالت و روزمرگیها شده و حال با سرگرمیهای سطحی، روز را شب میکند. عدم وجود دیالوگ یا حتی متون نوشتاری برای بیان داستان، به عقیده برخی ضعف محسوب میشود اما فکر میکنم برای عنوانی که به یک ساعت هم نمیرسد، نقطه قوتی قابل توجه است. زیرا روایت بصری و جلوههای دیداری، به طرز مطلوبی از عهده قصهگویی برآمدهاند. در بازی موبایل Florence واژه تعامل اصلیترین مبحث است اما توقع «باران شدید» (Heavy Rain) یا امثالهم را نداشته باشید زیرا این عنوان بسیار بیادعا عمل میکند و از قضا نمیخواهد خود را به زیادهگوییهای خارج از توان محدود سازد.
مراحل ابتدایی بازی به برخی اعمال روزانه در زندگی فلورنس اختصاص دارند که با تعاملهایی ساده و برخی مینی گیمها، انجام میگیرند و روایت میشوند. به عنوان مثال چند ثانیه از شغل وی که حسابداری است را میبینیم و لحظاتی در آن شریک میشویم. یا حضور بیروح در شبکههای اجتماعی، وسایل نقلیه، صحبتهای تلفنیاش با مادری که دلواپسیهای زیادی دارد و اغلب مکالمهها، به مشاجره ختم میشوند. اوایل بازی را اینگونه سپری خواهید کرد که در نوع خود جالب هستند و موجب آشنایی بیشتر با فلورنس میشوند. در این میان، بازی گریزی کوتاه و ساده به گذشته شخصیت اصلی میزند تا اشارهای به این موضوع داشته باشد که دختر جوان قصه، از کودکی علاقه وافری به نقاشی داشته و از هنر لذت میبرده است. با مینی گیمی بسیار ساده از این یادآوری عبور میکنیم تا زمانی که داستان پلی مجدد به آن میزند.
اما جریانات اصلی روایت بازی موبایل Florence از جایی آغاز میشود که در یکی از عادیترین روزها هنگامی که فلورنس در حال گوش دادن به یک قطعه موسیقی است و همزمان از خیابان عبور میکند، در اثر اتمام شارژ، موبایلاش خاموش شده و مجبور میشود با گوشهایی غیر مسلح به باقی مسیر ادامه دهد! نوایی آمیخته با ویالون به گوش میرسد و با شیوع امواجی از نتها که به رنگ زرد هستند، فلورنس با حالتی روحانی به پرواز درمیآید تا زمانی که منشأ رنگ و موسیقی را مییابد. پسرکی نوازنده با لباسهایی مندرس، لبی خندان و جمعی از مردم به دور خود! بازی موبایل Florence به سادگی و همانند برخی از رمانهای بزرگ عاشقانه، مبحث شکلگیری علاقه و شروع یک رابطه را مطرح میکند. فلورنس در خانهاش مدام به یاد آن روز افتاده و نوای ویالون و صاحباش را بارها درون ناخودآگاه ملاقات میکند. این وقایع تا مراحل بعدی و دیدار ناگهانی فلورنس و «کریش» (Krish) ادامه پیدا میکنند تا نهایتا به آشنایی مستقیم و شروع رابطه برسیم.
بازی اساسا داستانمحور است و حرف خود را از دل تصاویر متحرک یا ثابت به مخاطب انتقال میدهد. البته با فرمی مشخص که در قالب یک بازی ویدیویی و مبحث تعامل گنجانده میشود. تمام بحث بازی موبایل Florence در سه مفهوم اتصال و انفصال روابط و نهایتا اهمیت آرزوها در زندگی خلاصه میشود. فلورنس و کریش، تدریجا به هم علاقهمند شده و با ایجاد تعاملهایی ساده توسط بازیکن، شدت این عشق نیز بیشتر میشود. به خرید میروند، در رستوران یکدیگر را ملاقات میکنند، در یک خانه ساکن میشوند و کماکان هیچنوع دیالوگی وجود ندارد! با کشیدن انگشت برای تعویض مکان برخی اشیا یا حل کردن یک سری پازلهای مخصوص تیم سازنده برای پیشروی در داستان، میتوان از تمام ماجرا خبردار شد.
با گذشت یک سال از شروع رابطه و کرختی عشق داغ روزهای نخست، ایام رنگ سابق را به سمت خاستری بودن میبازند و انواع درگیریها یا ناراحتیها رفته رفته آغاز میشوند. علل انفصال این رابطه را به دلیل اسپویل شدن بازگو نمیکنم اما نیمه پایانی بازی، قطعا بهترین بخش آن است زیرا مینی گیمها تنوع تیرهای را شامل میشوند و بار تراژیک ساده قصه، ستودنیتر از هر وقت دیگر است و میتوان هنر طراح خلاق و پست مدرن اثر یعنی «کن وونگ» (Ken Wong) محبوب و همچنین آهنگساز بازی «کوین پنکین» (Kevin Penkin) را تماما لمس کرد.
بازی موبایل Florence اثری کوتاه و دوست داشتنی است که علاوهبر خلاقیت در روایت قصهای ساده که برای خیل عظیمی از انسانها رخ میدهد، موسیقی فوقالعادهای دارد و در عرض نیم ساعت، پر است از انسانها، عواطف، حقایق، روابط و زندگی! مملو از زرد، خاکستری و قرمزهای تند که تماما از زیست آدمی میآیند.
3 دیدگاه
Silver Assassin
از شکل بازی مشخصه با چه اثر هنری ای طرفیم
pcgamer
یه شاهکار بسیار کوتاه
farhad001
خسته نباشید جناب احمدیان