اندر احوالات جشنواره بازیهای تهران دست به قلم شدیم تا بلکه مرحمی باشد بر ذهن پریشانمان و همچنین نصیحت و گفتگویی باشد خطاب به آن ژنهای خوبی که لطف کرده و هفتهای چند مرتبه مصیبت میآفرینند.
وب سایت گیمشات امسال از حامیان جشنواره بازیهای تهران نبود. یعنی ما نهتنها به عنوان یک مدیای فعال در حوزه سرگرمی تصمیم به پوشش اخبار و حواشی این گردهمایی نگرفتیم، بلکه چنان چه یحتمل میدانید هیچکدام از نتایج رویداد هم از تریبون این مجموعه به سمع و بصرتان نرسید. اگر چه خبرنگاران ما با چشمانی باز قاب این رویداد را رصد میکردند، اما تجربه حکم میکرد که دودی از آبادی «جشنواره بازیهای تهران» بلند نمیشود و نشد هم! یعنی در طول این چند سال گذشته نهتنها صرفا به دور خورشید چرخیدهایم و روزمرگی در پیشرفت صنعت گیم وطنی ناکام ماند، بلکه دیگر مد شده و درجا هم نمیزنیم. سر فرمان را کج کردهایم و با گذشته کله به کله شدهایم. اینجانب به واقع نفهمیدم هدف از خلقت جشنوارهای نظیر آن چه در تهران رقم میخورد چیست. نه فرش قرمزی وجود دارد که آقازادهها و ژنهای خوب مرحمت کرده و در آن قدم بگذارند و چندتایی سلفی بگیرند و ما هم دهانمان بسته شود که نه واقعا یک خبرهایی هست آن وسط، نه کورسویی از امید و محتوا در گوشهای از نمایشگاه برایمان دست تکان میدهد و نه کسی اصلا دو کلام حرف حساب میزند. آنهایی هم که سخنرانی میکنند مصداق آن عزیزی هستند که یک عکس با شورت ورزشی هم نداشت. واقعا چرا برای جشنوارهای هزینه میشود که به اندازه نیم ساعت محتوا ندارد و ۴ ساعت به طول میانجامد. وقتی بازی نداریم ما را چه به جشنواره؟
همین حالا که لیست برندگان هفتمین جشنواره بازیهای تهران در تب مجاور و بخوانید در مقابل چشمانم قرار دارد، چند سوال مهم مانع از رسیدن خون به مغزم میشود. مثلا این که چرا نصف اسامی حاضر در لیست صرفا کلونهای بیکیفیتی از نمونههای خارجیاند؟ یا چرا دریغ از یک بازی بزرگ که آب سردی باشد بر آتش حرص و جوشمان؟ همگی به ترتیب حروف الفبا ادای دینی کردهاند به رسالت آتاری و پلتفرمهای رنج همان دوره. حتی اصغر بقال سر کوچه که همچنان در بازی Snake نقطه میخورد هم مایل به تجربه بازیهایی که خود کلون بیکیفیتی از عناوین خارجیاند نیست. حالا این اصغر بقالی که ازش سخن میگوییم نهتنها نمیداند Uncharted و The Witcher و امثالهم چیست، بلکه هنوز با پلی استیشن نسل ششمیاش جلوی ملت پز میدهد.
صنعت بازیسازی ما بیشتر شبیه به عمل زایمان است. یعنی بچه که همان «بازیسازی» باشد به دنیا نیامده، والدین محترم برداشتهاند برایش جشن تولد گرفته و لباس کهنسالی تنش کردهاند. ویدئو گیم در کشورمان هنوز ظهور نکرده و اساتید برایش سالانه مراسمی جهت اعلام برترین آثار تدارک میبینند. به چه چیزی جایزه میدهید؟ به شخصیتهایی که در نسل هشتم و با احتساب ارفاق و وطنپرستی نگارنده، هنوز در حد یک NPC ساده هم نیستند؟ به داستانی که رسما در هیچ کدام از بازیها روایت نمیشود؟ به آثاری که حتی به کوچکترین نشانهای از ذات ویدئو گیم پی نبردهاند و در علم این صنعت بیسوادند؟ یا به سازندهای که هنوز نمیداند بازیسازی هنر است و شغل نیست؟ مسئولین محترم میتوانند به جای این تجمل گرایی و کوبیدنهای بیخودی دو دست و یک کله بر ۳۰۰ طبل توخالی (که در اینجا بازیهای ارسال شده باشد) بستری برای آموزش علاقهمندان فراهم کنند. مسئولین میتوانند رسانه را بفهمانند که به جان دهها قرن فرهنگ و هنرت، ویدئو گیم بازی کودکان نیست. سواد ویدئو گیمی از کلاس درسهای دبیرستان و دانشگاه بیرون نمیآید و هنر یک ویژگی ذاتی است؛ چه بسا که شما هرچه کار با گرافیک و جلوههایش را بدانید و بشناسید، اما نقاش و طراح خوبی نباشید برای این کار ساخته نشدهاید. مصداق آن خوانندهای که نُتهای موسیقی را از نوازندگان بتهون هم بهتر بلد است، اما صدای خوبی ندارد.
قبول داریم که کشور عزیزمان در عرصه بازیهای ویدئویی (و نه کامپیوتری) یک دولت نوظهور است. برخی تکنیکهای فنی زمان میبرد که به بازیهای ایرانی راه پیدا کند و بسترهای مناسبی هم درحال حاضر برایش وجود ندارد و تازه با هزار و یک مصیبت، دو سه دانشگاه داخلی هنر بازیسازی را به طور رسمی تدریس میکنند. موسسات خصوصی هم در نود درصد مواقع یا با کمبود بودجه مواجه میشوند یا آنهایی که پول دارند، شاگردهای کم پولی نصیبشان شده و خلاصه بعد از چند ماهی ضربان قلبشان یک خط صاف و افقی میشود. اما دیگر نمیدانیم حکمت کم سوادی ما در عرصه ادبیات و رشتههایی نظیر داستانپردازی چیست. ناراحت کننده است که ما از ابتدای حیات بازیهای ویدئویی در کشورمان حتی یک بازی مناسب از لحاظ داستانی نداشتهایم که چهار خط دیالوگ درست و درمان تحویلمان دهد. یک بازی هشت بیتی داستان محور هم نمیتوانیم بسازیم! نمونههایی نظیر بازی ۴۱۱۴۸ و بالهای تاریک داشتهایم که خدا را شاهد میگیرم اگر وطنی نبود، شخصا در نقدشان از خجالت روایت مزحک و بیمعنی آنها در میآمدم. روی صحبتم با بازیساز است و جویدن مغز مسئولین را به یک الی دو پاره خط آینده میسپارم. بیایید یا بازی نسازیم یا اگر میسازیم برای یک بار هم که شده تجارت و سودای پولدار شدن را از مغزمان بیرون کنیم. مثلا چوپان فلان دشتی را شخصیت اصلی نکنیم که میخواهد گرگ گله را کلهپا کرده و ما میبایست همینجور به دنبال او بدویم و تازه از یک نقطه به بعد با صفحهای رو به رو شویم که روی آن نوشته: برای دویدن بیشتر ۳۰۰۰ تومان و برای یک ماه به طور رایگان دویدن ۱۰۰۰۰ تومان واریز کنید. اصلا من نمیدانم چرا نصف بازیهای ایرانی گیر دادهاند به چوپان و گله و مزرعهاش. ایده جدیدتری در اتاق فکر سازندگان وجود ندارد؟
اما برسیم به خود جشنواره بازیهای تهران. بزرگترین رویداد ویدئو گیمی ایرانی که قرار بود دریچه امیدی به سوی هزاران نوع شعار حماسی باشد چیزی جز یک مشت حرف رایگان نبود. در این جشنواره هر جور گیم و ایدهای که به فکر کوجیماها و دراکمنها هم نرسید به چشم میخورد. بازی داشتیم که شخصیت اصلی آن به قهوهخانه میرود و دود محترمه را از لوز المعده و به اشکالی نظیر دایره، مثلث، لوزی و حتی قلب تیر خورده بیرون میدهد و شما وظیفه دارید که یک دکمه را فشار دهید و آن دکمه هم باعث میشود شخصیت اصلی داستان دود را بدهد داخل! گیم پلی کلا در یک دکمه خلاصه میشد. یا بازی داشتیم که همان منچ و مار و پله خودمان بود منتها در صفحه موبایلتان. یک ده بیستتایی کلش آو کلنز داشتیم در آن میان و باقی هم صرفا کلاهشان را به احترام آتاری و رنج بازیهای آن دوره برداشته بودند. یکی دو مورد هم استثنا بودند و با این که نپسندیدیم، ولی دمشان گرم که جسارت کرده و لااقل خلاقیت داشتند.
در جشنواره بازیهای تهران مجموعا به ۱۷ بخش جایزه تعلق گرفت که «بهترین بازی سال» نداشتیم کلا! یعنی خدا را هزار مرتبه شکر که خود مسئولین هم مرد و مردانه گفتند که ما بازیهایی در حد لقب «برترین بازی سال» نداشتهایم که کاندیدشان کنیم و هرچه وجب به وجب گشتیم نبود آقا. آن سوی ماجرا عملا ۹۹ درصد بازیهایی که لاقل «بازی» بودند به دلایلی که شاخ از سر دیو هم میشکاند جایزه بردند. مثلا جایزه فرهنگی دادند به بازی «ایران ۵۷» که باور کنید از خود سازنده هم بپرسی چرا به تو غزال دادهاند جوابی ندارد بدهد. جایزه فرهنگی چه صیغهای است؟ پسفردا باعث میشوید یک نفر بیاید صرفا کلاس فرهنگ و هنر بذارد برایمان به این امید که آخر سال یک جایزه به خانه ببرد. در جشنوارهای که لقب برترین داستانپردازیاش به بازی «مزرعه بهاری» میرسد باید ناخن را گرفت و به دیوار کشید. اینجانب درحال حاضر پس از دو روز پشت و رو خوابیدن تازه خون به مغزم رسیده است که چگونه چنین گیمی جسارت داشته و خود را مدعی داستانپردازی هم میداند.
آقا اصلا مگر مراسم The Game Awards است که انتظار دارید تمامی شاخهها از کاندید پر شود؟ بخدا که حتی کشورهای پیشرفته در عرصه ویدئو گیم هم مراسمی نظیر جشنواره بازیهای تهران ندارند که طی آن به آثار وطنی جایزه داده شود. ما وقتی در سال روی هم رفته ۵ بازی ورزشی نداریم (و معقول است که نداشته باشیم)، چرا در جشنواره بازیهای تهران چنین آثاری را کاندید میکنیم؟ مثلا بازی «جی تی: کلوپ سرعت» چه رقیبی داشته که بخواهد شانس جایزه بردن نداشته باشد. کافی است در سال یک بازی ورزشی بسازید تا جایزه ببرید. حالا این که هیچ؛ جایزهای دادهایم برای «ژانر بازیهای ساده»! احتمالا منظور اساتید بازیهای کژوآل باشد، اما کجای دنیا به بازیهای کژوآل جایزه میدهند؟ یعنی مخاطب به اینجای متن که میرسد باید سه بار سرش را به میز کوبیده و دوان دوان سر به بیابان بگذارد. آخر ژانر بازیهای ساده؟ ما بازی پیچیده هم داریم در بساط؟ اصلا بازی ساده چیست؟ چه معیاری دارد که میخواهید به آن جایزه دهید؟ چهارتا غزال زرین روی دستتان مانده بود نمیدانستید به کی بدهید گفتید به بازیهای ساده هم جایزهای بدهیم. خب میآمدید آن را به اهل رسانه میدادید. به شخص و کارگردان و طراح و صداگذار میدادید. یعنی کسی نبود که در اتاق فکر محترمتان بگوید دیگر «ژانر ساده» چه صیغهای است؟ یعنی بازیساز سعی کرده بازیاش ساده باشد و جایزه ببرد؟ بخدا پسفردا یکی از کشورهای همسایه میبیند سوژه خاص و عام میشویم. نکنید اقا نکنید.
اوضاع بس ناجوانمردانه خندهدار است. «خروس جنگی: تاج و تخت» (که خود احتمالا قابل احترامترین بازی جشنواره باشد) به عنوان برترین بازی اکشن سال جایزه برده است. در لیست کاندیدهای همین بخش بازی «آشوب در مزرعه»، «مبارزه در خلیج عدن» و «هزارمشتان» نیز کاندید بودند و توفیق گرفتن غزال نصیبشان نشد. یعنی در تخیلات هیدئو کوجیما هم نمیگنجد که چگونه آشوب به پا شدن در یک مزعه میتواند اکشن از اب در بیاید. حالا این هیچ؛ بازی «مبارزه در خلیج عدن» که سه چهار سالی از عرضهاش میگذرد چطور حالا وارد جشنواره بازیهای تهران شده است؟ یعنی در اواخر نسل هفتم زمزمههایی از «مبارزه در خلیج عدن» به گوش میرسید و حالا دارد برای جایزه گرفتن اقدام میکند؟ شما خود را بگذارید به جای یک سرمایه گذار؛ مغز چهارپا خورده است روی چنین اوضاع قمر در عقربی سرمایه گذاری کند که چه؟ تهش بازی اکشنی مثل آشوب در مزرعه تحویلشان دهیم؟ جالب است بدانید که بازی «آشوب در مزرعه» تم گرافیکی ریمنگونهای دارد و بیشتر بانمک است تا اکشن. این را میگویم که پسفردا آمادگی داشته باشید یهو یوبیسافت آمد بگوید ریمن قرار است آنچارتد شود تعجب نکنید؛ بلاخره ریمن هم در نوع خودش اکشن است. نیمی از بازیهایی که کاندید شدهاند هم کلا به دست مخاطب نرسیدهاند که لااقل الان بگوید نه بابا این بازی واقعا لایقش بود که غزال ببرد.
قابل توجه ژنهای محترم؛ شما که چند پاراگرافی تحمل کردید، این یه پاراگراف آخر را هم مرحمت کرده و بخوانید. ما اهل رسانهایها خواستار جشنواره بازیهای تهران نیستیم. پولی که صرف برگذاری چنین گردهمایی عجیب و غریبی میشود، خیلی بهتر است در جای درستش هزینه شود. ما حتی در انتخاب کردن اسم بازیهایمان هم مشکل داریم. اکنون وقت تقدیر نیست، حالا وقت جمعآوری هنردوستان و یادگیری است. با برگذاری جشنواره بازیهای تهران صرفا ارزش غزالها و جوایزی که میدهید را به هیچ میرسانید. پسفردا مستند میسازید پا نشوید و نگویید که ما میلیاردها تومن خرج ویدئو گیم وطنی کردیم و بخدا که در بین کشورهای پرهزینه هستیم؛ چرا که هیچ کدام از این پولها در جای درستی هزینه نشده است. ما سالها پیش گفتیم بجای جشنواره بازیهای تهران محفلی برای آموزش و پرورش هنردوستان فراهم کنید. آنها را از سرتاسر ایران بورسیه کنید و طراحی، بازینامهنویسی و موسیقی را به آنها یاد دهید. ما امسال میتوانستیم هر ۳۰۰ بازی تولید شده را در بین کاندیدهای ژانر ساده جای داده و به همه هم جایزه دهیم؛ خدا شاهد است که برای همه هم غزال در بساط داشتید. ولی بیایید بجای این ۳۰۰ بازی، یک بازی بزرگ بسازیم و آن را کاندید برترین بازی سال در جهان کنیم؛ فیلم هندی است مگر نه؟ برای استودیوی پلیدد هم فیلم هندی بود، برای CD projeckt red هم فیلم هندی بود و برای دهها سازنده دیگر هم همچنین. آن وقت مرد نیستیم اگر حمایت نکرده باشیم. آن وقت مرد نیستیم اگر صدای این بازی را به گوش جهان نرسانیم. آن وقت ما اهل رسانهایها، همین گیم شات خودمان مرد نیستیم اگر صدای شما را به گوش صاحبش نرسانیم. تا آن زمان همین آش است و همین کاسه و کاسهای زیر نیم کاسه. درحال حاضر ما صرفا حمد و سوره را بر سر قبر گیم وطنی قرائت میکنیم. ویدئو گیم ما هنوز متولد نشده که بخواهد اینگونه بمیرد. والسلام…
7 دیدگاه
newbee
تو آپارات 10 دقیقه شو دیدم داشت خوابم میبرد
وقتی ای تری و گوتی هست که به این اهمیت میده
saralove
عالی بود جناب محمدی پور
تا وقتی که هر بازی ساز کوچیکی ساز خودش میزنه، بنیاد اعمال فشار و سا.نسور می کنه هیچی درست نمیشه و با این خیمه شب بازی ها فقط خودمون داریم گول میزنیم
DarkDevill
خیلی مقاله جالبی بود
مرسی از جناب محمدی پور عزیز
Dreams
من که نه دیدم و نه خواهم دید
گر چه به نظرم باید حمایت کرد از بازیای ایرانی یکم از چینیا یاد بگیرید
farhad001
حس میکنم نویسنده فقط هدفش کوبیدن بود ولی از یه طرفم حقیقتو گفتید
Alireza22
خخخ جالب بودن ممنون
رسانویس
تحلیل خوبی بود.