در دومین شماره از سری مقالات تخیل ناب باز هم نگاهی خواهیم انداخت به جهان آثار مرتبط با فضا و در نهایت چند ساخته تماشایی در ژانر مربوطه را به شما معرفی میکنیم. با ما در ادامه مطلب همراه باشید.
برای ما آسمان و تمامی داشتههایش چیزی بیشتر از یک دفترنقاشی پر از نقطه و چند ضلعی نیست. ما فقط نقاشهای خوبی بودهایم، وگرنه انسان را چه به عظمت هستی؟ ما در نسبت کل اصلا وجود نداریم و با ارفاق هم به حساب نمیآییم. زندانیان و قربانیانی ژندهپوشیم که ابدیتی برای ترک خانه کرویشکلمان زمان لازم است. ما ورای زمین را فقط تصور میکنیم. شاید جالب باشد اگر بدانید که تاکنون تنها ۵۶۰ نفر موفق به ترک زمین شدهاند و گوش فرا دادن به داستان این آدمها مثل قدم گذاشتن در دنیایی جدید است. و این ماجراجویی حتی دیوانهوارتر از تخیلات هالیوود جلوه میکند. در ریاضیات وسعت کهکشان بزرگترین عدد قابل بحثی است که میتوان به آن فکر کرد. تنها بینهایتی که میدانید در یک نقطه به پایان میرسد. زمان انسان را پیر میکند، سرعت نزدیک به شتاب نور حجم جسم را متحول میکند، مسافت میلیاردها متغیر در مقابلتان قرار میدهد و فضا تمام اینها را تبدیل به کوچکترین چالش آدمی برای آغاز یک سفر کهکشانی میکند. این دومین سفر هنری ما در ذات فضای تهی از حیات بالای سرتان است؛ پس برای یک تخیل ناب آماده باشید.
میل به بینهایت یک ویژگی ذاتی است. یعنی چه شمایی که این مطلب را میخوانی، چه آن کودکی که همین چند لحظه گذشته چشم بر هستی گشود، چه سیاستمداران، چه حتی بیلگیتس خودمان که اصلا منطق میگوید این بشر همه چیز دارد، همه و همه لخته ننگی از بینهایت طلبی بر پیراهنمان نقش بسته و به راحتی هم پاک نمیشود. ما از همان کودکی هم به خودمان قانع نبودهایم؛ با یک موشک کاغذی شروع میکردیم، به یک هواپیمای پلاستیکی میرسیدیم و در نهایت دلمان پهبادهای کنترلی وسط فروشگاه را میخواست و کمی که عاقلانهتر فکر میکردیم پیش خود میگفتیم چرا اصلا خلبان نشویم؟ در همان کودکی به بازیهایی مشغول میشدیم که ما را در جایگاه بزرگترها قرار میداد؛ مثلا وسط حیات مینشستیم و آتش درست میکردیم و دخترها هم آشپزی میکردند که چه ثابت شود؟ ما هیچگاه به حالِ حاضر قانع نخواهیم شد. یعنی اگر روزی بگویند این کره زمین و این هم شما، بعد از مدتی ضمن گفتن دو عدد «ایش ایش»، میگویید به بیشتر از آن فکر میکنم. جیم کری (بازیگر مطرح هنر هفتم و یکی از اسطورههای سینما) میگوید: “کاش تمام انسانهای زمین به آرزوهایشان برسند… چون تنها در همین لحظه میفهمند که پایان ماجرایشان تازه شروع یک داستان بزرگتر است”. پس درست زمانی که به خودتان میآیید متوجه میشوید که به بیشتر از زمین و نعماتش میل داشته و قصد استعمار آن را دارید. در همین لحظه پروژه آغاز یک تخیل ناب کلید میخورد که مخاطب در آن میخواهد به پهنه کهکشان سفر کند و تمامی ناشناختههایش را در ید قدرت خودش بگیرد. مثلا تصور میکند که با استفاده از چند وسیله ساده، سفینهای ساخته و به تنهایی پا به کهکشان میگذارد؛ بر سر راه با فضاییها ملاقات میکند و عمری را در ماجراجویی میگذراند. یا اصلا تصور میکند که خود یک فضایی است و از ویژگیهای یک ابرتمدن کهکشانی برای خودش قصه میبافد. منتها در تمام این مدت مسالهای وجود دارد؛ صفر تا صد این تخیل واقعی است. هزینه این بلیط سفر بین کهکشانی فقط و فقط دانش آدمی خواهد بود. در واقع مرز میان شما و این تخیل ناب، دانشی است که ندارید!
بگذارید تصور کنیم که انسان فضا را درنوردید بی آن که زمان پیرش کند، مسافت متلاشیاش کند و سرعت تجزیهاش! همانقدر که زمین فیلتری از ایدهآلترین پدیدههای شناخته شده برای جریان حیات است، فضای خارج از آن بیرحم و غیرمنطقی خواهد بود. مثلا زمین اکسیژن دارد، فضا ندارد. زمین انسان دارد، فضا بیگانه دارد. زمین جو و جریانات هوایی دارد، فضا از تهی سرشار است. زمین گزاره دارد، فضا متضاد آن گزاره است. مثلا فیلم «بیگانه» یا «Alien» را در نظر بگیرید. هم تکنولوژی سفرهای فضایی وجود دارد، هم مقصدش مشخص شده است، هم ابرکامپیوتر محافظی وجود دارد که انسانهای زیادی را سالم به مقصد برساند و هم…! اما مشکل میدانید کجاست؟ فضای اطراف شما گاهی هوش دارد و در فضا بر خلاف زمین، باهوشتر از دلفینها هم پیدا میشود. به همین بهانه اینبار از فیلم Alien برای تشریح فضای بی رحم هستی شروع میکنیم.
Alien: چرا بیگانه همواره هیولا است؟
در یک دایرت المعارف علمی تخیلی، بیگانه موجودی است که ویژگیهای فرازمینی داشته و اصطلاحا هیولا تلقی میشود. با کمی جستجو با تعاریف مشابهی نسبت به جمله اخیر مواجه خواهید شد که در اغلب آنها بیگانه یک موجود چسبنده بسیار وحشی است که میخواهد سرزمینی را استعمار کرده یا دائما ویژگیهای فرابشری خودش را به رخ میزبانش بکشاند. بیایید در فیلم Alien به دنبال پاسخ این سوال که میگوید چرا بیگانه همواره هیولا است نگردیم. در مدیوم چنین فیلمهای نسبتا اکشن و اضطراب آوری که برچسب وحشت روی آن خورده است، جدا نباید به دنبال چرایی هویت بیگانهها بگردیم. بیگانه که تا کنون قسمتهای مختلفی از آن منتشر شده است، بیشتر به جنبههای تهدید آمیز فضای اطرافتان میپردازد. یک محیط جدید علی رغم طبیعت کاملا منحصر به فردش، موجودات عجیبی را هم پرورش میدهد. در فضا هر موجودی با توجه به تعریف ژنتیک، تحت تاثیر زیستگاه خود تغییر شکل داده و خودش را با آن تطبیق میدهد. برای موجودات یک سرزمین میان کهکشانی انسانها بیگانهاند و در نتیجه وقتی انسان به محدوده خارج از خانهاش پا میگذارد، تهدیداتی بزرگتر از ویژگیهای جوی و محیطی انتظار او را میکشد. بیگانهها! سری Alien در قریب به کل فیلمها و داستانهایش روایتگر سرنوشت شوم سرنشینان یک فضاپیمای غول آسا است که میهمانی ناخوانده به شکل وحشیانهای آن را نابود میکند. زنومورفها موجوداتیاند که به شکل وحشیانهای میزبان خود را نابود میکنند، اما از من بپرسید میگویم: درست است که فضای اطرافتان دشمنان فرابشری عجیب و غریبی دارد، اما احتمالا همانقدر که در فیلم «میان ستارهای» دیدهاید رفیق شفیق هم دارد.
Gravity
همه چیز که فقط سفرهای فضایی نیست. برای توصیف ویژگیهای ویرانگر هستی Gravity احتمالا گزینه بسیار خوبی است. پنج دانشمند متخصص که حالا وظیفه تعمیر چند تلسکوپ فضایی را بر عهده دارند، عازم جوِ تهی از هستی فضا میشوند. یک مشکل ساده ماهوارهای را به سمت آنها هدایت میکند و براثر یک انفجار فضایی (البته فراموش نکنید که انفجار در فضا خودش تاحدودی غیر ممکن است) سه تن از این پنج نفر درجا به گوشهای از نیستی متوصل میشوند. شخصیت کوالسکی هم مانند آن سه نفر چندان در این خفقان دوام نمیآورد و شخصیت اصلی داستان میماند و فضایی که به واقع در کشتن او بی رحم است. او باید تصمیم بگیرد که چگونه این سفینه را ترمیم کرده و به آغوش خانه کرویشکلش بازگردد. Gravity همچنین نمای شگفت انگیزی است بر مناظر خارج از کره خاکی که در کنار ظلماتش، آرامش و اضطراب منحصر به فردی دارد. فیلم Gravity که در گیشه حسابی مورد توجه قرار گرفت، با دریافت هفت جایزه اسکارو همچنین ۱۳۰ جایزه دیگر سزاوار بودنش را ثابت کرده است. Gravity یک ماجراجویی خلاصه شده در چند جمله است که اتفاقا خیلی هم لذت بخش جلوه میکند.
Mass Effect
در فضا هر چیزی که با عقل جور در نمیآید، میتواند تجلی واقعیت باشد. چرا که وسعت این واژه به هیچ حدی رضایت نمیدهد و لختههای حیات میتواند هر نوع اکوسیستمی از حیات را تشکیل دهد. سری Mass Effect که یکی از شاخصترین عناوین مرتبط با فضای پویای کهکشانی در ویدئو گیم است، طعم لذیذ اکتشاف فضایی را به زیر زبانتان میکشاند. اصلا ویژگی یک بازی ویدئویی تاثیر گذاری آن است. شاید در هنگام تماشای یک فیلم سینمایی شما محدود به انتخاب کارگردان بوده باشید و کاری که میکنید، دیدن دنیای اثر از دید شخصیت اصلی باشد. اما در ویدئو گیم ماجراجویی مختص مخاطب است. مخصوصا اگر جنس آن ماجراجویی مانند Mass Effect نقش آفرینی باشد.
Wall-E!
در آخرالزمان روباتیک Wall-E، آن هم زمانی که دیگر هیچ گیاهی بر زمین نمیروید خیلی سخت است که بخواهید بساط حیات را دوباره پهن کنید. Wall-E نام ربات بازیافتیِ دوست داشتنی و مظلومی است که پس از وقوع این آخرالزمان که حالا زمین را غیر قابل سکونت کرده، در گوشهای به حیات ناچیزش ادامه میدهد. در دورهای که برای ما خیلی هم دور نیست، زمین به قتل میرسد و زبالهها و طوفانهای شنی بر این سلول مرده هستی حکومت میکنند. تا جایی که Wall-E در گوشهای از این حیات مرده گیاهی پیدا میکند. گیاهی که حاصل آخرین نفسهای زمین است و میتواند به آن شانس دوباره دهد. انیمیشن Wall-E که درواقع در لیست یکی از بهترین انیمیشنهای تاریخ اینجانب قرار میگیرد و احتمالا در رتبهای نزدیک به اول این لیست جا خوش کرده باشد، در واقع لنز دوربین را به سمت فضا و البته زمین پس از فضایی شدن میگیرد. Wall-E علاوه بر حرفهای بزرگی که دارد، روایتگر داستانی عاشقانه میان دو روبات است که در این آخرالزمان یکدیگر را یافته و دفتر نقاشی دنیایشان را پر از رنگین کمان کردهاند. درحال حاضر هیچ اثری از هنر هفتم قادر به نمایش دنیای ماشینی پس از ترک زمین، آن هم به زیبایی Wall-E نبوده است.
با وجود پهنه عظیم ماجراجوییهای فضایی، قطعا نمیتوان بزرگی این تخیل را در دو مقاله خلاصه کرد. نگارنده در طول این دو مطلب گذشته بخشی از بزرگترین جنبههای تخیلی فضا را به تدبیر قلم شرح و بسط داده است؛ لااقل تلاشم را کردهام. لذا آثار پرتعدادی هستند که هنوز موفق به معرفی آنها نشدهام. ساختههایی نظیر Moon، Eder’s Game، Mission To Mars، Oblivion، Star Trek و دهها اثر دیگر شانس معرفی در دو مقاله اخیر را نداشتند و تماما سزاوار آن بودهاند. منتها با در نظر گرفتن برخی اولویتها جایز دانسته شد که برخی از آثار مشهور گفته شده را در مقالات اخیر معرفی نکرده و صرفا به آوردن نامشان در انتها اکتفا کنیم. با این حال مخاطب گیم شات کاملا آزاد است که اسامی مد نظر خودش را که احساس میکنند جایگزین لایقی برای نامهای حاضر در لیست هستند به ما به اشتراک بگذارند. سری مقالات «تخیل ناب» بزودی با موضوعات جدیدتری حاضر و آماده خواهد شد؛ پس خودتان را برای یک ماجراجویی نفس گیر در هنر هفتم و البته هشتم آماده کنید.
فضا پهنه ناشناختهترین ناشناختههای بشریت است. تفکر به این موضوع که شاید انسان تنها موجود زنده هستی باشند، هم غریبانه و هم ترسناک است. ترسناک است وقتی میدانید که در چند صد سال آینده به شرط وجود حیات، هیچ ستارهای در آسمان شهرتان نخواهید دید. و کودکان این انسانها حتی نمیدانند که گذشتگانشان برای رسیدن به پاسخ سوالات هستی سالهای سال زندانی محدودیتهایشان بودهاند. شاید ذهنها و سیاستهای دنیایمان چیز دیگری بگوید، اما ما انسانها در گوشهای از تخیلاتمان همواره مسافر هستی بودهایم. شاید یکی از همین روزها که میآید، درست زمانی که امید آخرین نفسهایش را میکشد، سیاستمدارانمان از خر شیطان پیاده شده و به سان یک فکر واحد بزرگتری تخیل بشریت را به واقعیت بدل کنیم. شاید ما تنها انسانهای بدشانسی بودهایم که در تاریخ اشتباهی چشم به هستی گشود، اما خوب میدانیم که در آیندهای نه چندان دور سرانجام زمین را به سمت مقصد دیگری ترک خواهیم کرد. و خدا میداند که این ماجراجویی پایان ندارد.
با توجه به ذات مقاله که بررسی جنبههای هنری و تخیلی یک مساله یا موضوع است، بزودی با شاخههای جدیدی از ویدئو گیم و سینما همراه شما خواهیم بود. در شماره بعدی از این سری مقالات نگاهی خواهیم انداخت به سینمای ابرقهرمانی و قهرمانپروری در دل داستانهای مختلف. یک تخیل ناب که این دسته از آثار سینمایی را به پرفروشترین فیلمهای هالیوود بدل کرده است.