در این مقاله به معرفی سری دوم بهترین فیلم های علمی تخیلی در ۱۲ سال گذشته خواهیم پرداخت، آثاری که جایگاه خود را به خوبی در این ژانر پیدا کردند. در ادامه مطلب همراه گیمشات باشید.
District 9
اولین فیلمی که در ادامه بهترین فیلم های علمی تخیلی در ۱۲ سال گذشته راجع به آن صحبت میکنیم District 9 است. زمانی متوجه میشویم که با یک فیلم علمی تخیلی کلاسیک سر و کار داریم که این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار میشود. جایزهای که اکثر فیلمها در این ژانر را پس میزند. البته District 9 به کارگردانی نیل بلامکمپ تنها آکادمی اسکار را شگفت زده نکرد بلکه همگان را در تابستان ۲۰۰۹ انگشت به دهان رها کرد. این فیلم بیش از ۱۱۶ میلیون دلار در گیشه به دست آورد آن هم تنها در ایالات متحده.
فیلم با بودجه نه چندان زیاد ساخته شد. طنز اجتماعی بلامکمپ کمدی سیاه و پیامهای موضعی خود را با اکشن هیجان انگیز فیلمهای علمی تخیلی ادغام میکند و فیلمی فراتر از انتظارات به بینندگان تحویل میدهد. فیلم داستان فضاییهایی است که در کره زمین پناهنده شدهاند و مجبورند در محلات بد آفریقای جنوبی و در شرایطی بسیار سخت زندگی کنند. وضعیت آنها زمانی برای همگان آشکار میشود که با مامور دولت به نام ویکس آشنا میشوند. ویکس پس از تماس با نوعی خاک فضایی متوجه میشود که در حال تبدیل شدن به یکی از همین فضایی ها است.
District 9 جسور و به طور کامل اورجینال است. چیزی که بسیار سخت در فیلمهای علمی تخیلی مدرن پیدا میشود. فیلم ریسکهایی میکند که در انتها جواب میدهند و بی شک در سالهای آینده در یادها باقی خواهد ماند.
Wall-E
احتمالا بعضیها خواهند گفت که Wall-E در این لیست جایگاهی ندارد، اما آن بعضیها اشتباه میکنند چرا که این بلاک باستر پیکسار یکی از به یادماندنیترین فیلمهای علمی تخیلی است. این موضوع که فیلم یک محصول انیمیشنی است نباید باعث شود ما این فیلم را جدی نگیریم. به تصویر کشیدن عشق بین دو روبات در پس زمینهای راجع به انسانها که میخواهند خود را تصحیح کنند و زندگی بهتری داشته باشند، درست همان چیزی است که در یک فیلم علمی تخیلی به آن نیاز داریم. علاوه بر این، فیلم با دایره گستردهتری که دارد روی کودکان نیز تاثیر میگذارد که این مسئله برای فیلمهای علمی تخیلی بسیار بعید است. فیلمها در این ژانر معمولا با مسائلی چنان پبچیده سر و کار دارند که برای کودکان مناسب نیست اما اگر میخواهید کودکی را با این ژانر آشنا کنید بیشک Wall-E یکی از بهترین گزینهها خواهد بود.
Midnight Special
جف نیکولز (Jeff Nichols) با داستانی تاثیرگذار راجع به کودکی غیر معمولی و پدری که برای نگه داری از پسرش حاضر است به هر کاری دست بزند، علاقه و احترام خود به فیلمهای علمی تخیلی استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی را به تصویر میکشد.
آلتون مِیِر کودکی عجیب است که سیگنالهایی را میشنود که هیچ انسانی قادر به شنیدن آنها نیست (مثل سیگنالهایی که سازمانهای مخفی رد و بدل میکنند). این مسائل سبب میشود گروه های افراطی مذهبی و همینطور اف بی آی به دنبال دستگیری آلتون باشند. آلتون از پدرش میخواهد که او را در زمانی مشخص به مکانی مشخص ببرد و پدر آلتون برای نجات پسرش دست به فرار میزند. همانطور که ما همراه با قهرمان نگران و فراری داستان از کسانی که به دنبال آنها افتادهاند میگریزیم متوجه میشویم که Midnight Special بیشتر از اینکه مربوط به مشکلات ما با فرازمینیها باشد، مربوط به مشکلات زمینی با ما است. Midnight Special یک نمونه قوی از فیلمهایی است که با استفاده از ژانر علمی تخیلی بدون اینکه بیننده را بیش از حد هیجان زده کند، وضعیت انسانی ما را به خوبی به تصویر میکشد.
Moon
هر دهه چند فیلم شگفت انگیز در ژانر علمی تخیلی دارد که به اندازهای که لیاقت دارند دیده نمیشوند اما به هیچکدام از این فیلمها به اندازه فیلم بینظیر دانکن جونز (Duncan Jones) کم لطفی نشدهاست. با بازی سم راکول (Same Rockwell) در نقش تنها کارگر در یک معدن بر روی ماه و صدای کوین اسپیسی (Kevin Spacey) در نقش سیستم کامپیوتری ایستگاه فضایی این فیلم تقریبا اثری تک بازیگر است که با موضوعاتی همچون انزوا، تنهایی و پارانویا دست و پنجه نرم میکند.
با اینکه به همه ابعاد فیلم به خوبی پرداخته شدهاست مثل کارگردانی درخشان جونز، این بازی تحسین برانگیز راکول در نقش سم بل است که بیننده را سریعا جذب میکند، سم بل، که شک کرده است شاید وارد یکی از بزرگترین تئوریهای توطئه در تاریخ بشریت شده… یا اینکه دارد کم کم عقل خود را از دست میدهد. راکول از یک بازی پرتنش به یک بازی پرتنش دیگر میرود، از مزاجی آتشین به پارانویایی وحشتناک. در طول تمام این اتفاقات گرتی، همراه باوفای کامپیوتری او، سم را یاری میدهد. با اینکه میتوان مشکلات گذرایی در فیلم یافت اما Moon همچنان یکی از بهترین فیلم های علمی تخیلی و یک فیلم کاراکتر محور است که هوشمندانه، طنزآمیز و پراحساس حرکت میکند.
Her
در دنیایی که مردمانش بیش از هر برهه زمانی دیگر به تکنولوژی تکیه کردهاند، تئودور با بازی واکین فینیکس (Joaquin Phoenix) نویسندهای تنها است در جست و جوی عشق. او تصمیم میگیرد مدل OS1 جدید را خریداری کند. OS1 یک هوش مصنوعی به نام سامانتا با صدای اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson) است. تئودور متوجه میشود که دارد عاشق سامانتا میشود. همانطور که بیشتر با یکدیگر وقت میگذرانند این دو متوجه میشوند که واقعا به یکدیگر دل بستهاند.
فیلم Her از اسپایک جونز (Spike Jonze) با احساسی پرجرات و قابل درک، روابطی را مورد بحث قرار میدهد که چندان هم از به حقیقت پیوستن دور نیستند. واکین فینیکس به درستی برای ایفای نقش تئودور انتخاب شد و اسکارلت جوهانسون تنها با صدای خود تمام احساسات شخصیت را به خوبی به بیننده نشان میدهد. البته نقشهای آنها خوب است چون فیلمنامه جونز فوقالعاده است. همین فیلمنامه جایزه بهترین فیلمنامه را در سال ۲۰۱۴ برای جونز به ارمغان آورد. با اینکه بیگانگانی غول پیکر و یا سفینههای سرگردان در این فیلم وجود ندارد، Her یکی از پراحساسترین فیلمهای علمی تخیلی در دهه اخیر است.
Upstream Color
اگر به فیلمهایی با روایت خطی و نحوه سنتی داستان گویی علاقه دارید، Upstream Color برای شما چندان مناسب نیست. نوسینده و کارگردان شین کاروث (Shane Carruth) یکی از جالبترین فیلمهای علمی تخیلی ۱۲ سال گذشته را به تصویر میکشد با داستانی چنان پیچ در پیچ که حتی تلاش نمیکنیم آن را توضیح دهیم.
با اینکه Upstream Color برای بعضی از بینندگان کمی آهسته به نظر خواهد آمد، فیلم به طور عجیبی خیره کننده است با تصویرهای زیبا، بازیهای قدرتمند و موسیقی پراحساس. فیلم انقدر روشن فکرانه و دور از آیین و سنت است که گاهی به نظر میرسد چیزهایی که کاراکترها میگویند و یا کارهایی که انجام میدهند با عقل جور در نمیآیند. همین مسئله ممکن است هنگامی که میخواهید فیلم را حل کنیم و داستان را کنار هم بگذاریم کمی ما را اذیت کند اما Upstream Color علاوه بر بعد عقلانی بر روی بعد هنرمندانه ذهن نیز تاثیر میگذارد.
فیلم بر روی تمهای اگزیستنشال مثل فانی بودن، طبیعت، عشق و وضعیت انسانی دست میگذارد بدون اینکه چیزی را در صورت بیننده داد بزند. برعکس، فیلم به تصاویر تکیه میکند تا توسط آنها داستانش را بیان کند و به همین شکل یک پازل علمی تخیلی بینقص خلق میکند که سبب میشود روزها پس از دیدن فیلم همچنان به آن فکر کنید.
Snowpiercer
در آیندهای نزدیک که آزمایشات بر روی تغییرات اقلیمی باعث به وجود آمدن عصر یخبندان تازه شده است تنها بازماندگان در یک قطار پیشرفته به نام Snowpiercer (برف شکن) زندگی میکنند. این قطار دور زمین میچرخد و اقتصاد و طبقات اجتماعی خود را دارد. همین اختلاف طبقاتی سبب میشود تا یک آشوب خشونت آمیز توسط شهروندان از طبقه پایین شروع شود. این شورش از واگن به واگن دیگر حرکت میکند و شورشیان میجنگند تا به زندگی بهتری دست پیدا کنند.
فیلم به کارگردانی بونگ جون-هو (Bong Joon-ho) است و یک فیلم علمی تخیلی با تمهای اجتماعی پیچیده اما ملموس است. گروه بازیگران فیلم همه ستارگان بزرگی هستند همچون کریس اوانز (Chris Evans)، جان هرت (John Hurt)، اوکتاویا اسپنسر (Octavia Spencer) و اد هریس (Ed Harris) که همگی به بهترین شکل نقش آفرینی میکنند. ناگفته نماند که بزرگترین ستاره این فیلم طراحی صحنه آن است که هر واگن را به یک شکل خاص و مخصوص به همان واگن ساخته و به هرکدام هویتی تازه بخشیده. همه این نکات با هم فیلم علمی تخیلی ویژهای را پدید آوردهاست.
Arrival
سرشار از اجساسات عمیق، Arrival فیلم علمی تخیلی زیبایی از کارگردان تحسین شده کانادایی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) است. ایمی آدامز (Amy Adams) در این فیلم نقش لوییس بنکس ظاهر میشود. لوییس زبان شناسی برجسته است که از او خواسته میشود بر روی سفینه فضایی که روی زمین فرود آمدهاست تحقیق کند. در حالی که انسانها روی مرز جنگ با این موجودات فضایی هستند، بنکس و تیم خبره او به دنبال پاسخهایی هستند تا بتوانند با آنها بشریت را نجات دهند.
علاوه بر بازی فوقالعاده آدامز، Arrival یک درامای علمی تخیلی است که خارج از چارچوب فکر میکند. درست است، آدم فضاییها به نوعی به زمین هجوم آوردند اما این یک فیلم اکشن مثل Independence Day نیست. Arrival بیشتر شبیه فیلمهایی مثل Contact و یا Close Encounter of the Third Kind است و اتفاقاتی را که امکان دارد پس از فرود سفینههای فضایی روی کره زمین رخ بدهد واقعگرایانه به تصویر میکشد. با کارنامهای از فیلمهایی که رفته رفته بهتر و بهتر میشوند، ویلنوو فیلمسازی است که دست به ریسکهایی بزرگ میزند و Arrival یک فیلم علمی تخیلی زیرکانه است که نکات مهمی را تجزیه و تحلیل میکند.
Ex Machina
یک فیلم علمی تخیلی جذاب باید داستانی خلاقانه، جلوههای ویژه قوی، بازیهای قانع کننده، کارگردانی با قوه تخیل قوی و فیلمنامهای داشته باشد که پس از اتمام فیلم شما را روزها و یا حتی بیشتر به فکر فرو ببرد. در سالهای اخیر هیچ فیلمی در استفاده از این نکات بیشتر از Ex Machina به کارگردانی الکس گارلند (Alex Garland) موفق نبوده است.
گارلند که سابقه نوشتن فیلمهای علمی تخیلی جذاب مثل Sunshine و Dredd را دارد در سال ۲۰۱۵ با اولین تجربه کارگردانیاش انتظارات همه را برآورده کرد. Ex Machina یک تریلر علمی تخیلی راجع به یک برنامه نویس تنها است که برای حضور در یک آزمایش انقلابی (سینتِتیک اینتلیجنس) انتخاب شدهاست. حال او باید هفتهای را در یک ویلای خصوصی واقع در کوهستان که به مدیر عامل اجرایی با استعداد و منزوی شرکت تعلق دارد بگذراند.
درست زمانی که فکر میکنید داستان Ex Machina دستتان آمده همه انتظارات را پیچیدهتر میکند. گارلند مثل یک کارگردان کار کشته کارگردانی میکند و به زیبایی تنش را در لحظه لحظه فیلم نشان داده و همان طور که داستان به جلو حرکت میکند به این تنش اضافه میکند. بازیهای سه بازیگر اصلی عالی است. به خصوص آلیشیا ویکندر (Alicia Vikander) در نقش ایوا، یک ربات انسان نما. با دیالوگهای جذاب و فیلمبرداری که در ذهن حک میشود، Ex Machinaرا به یکی از بهترین فیلم های علمی تخیلی در سالهای اخیر تبدیل کرده است.
Blade Runner 2049
سی و پنج سال پس از اکران Blade Runner یکی از بهترین کارگردانان هالیوود، دنی ویلنوو این دنیا را باری دیگر زنده میکند. در این آینده، داستان کِی با بازی رایان گاسلینگ (Ryan Gosling) دنبال میشود. او یک آدم مصنوعی است که با بحران انسانیت دست و پنجه نرم میکند، علاوه بر آن کِی یک بلید رانر است و ماموریت دارد آدم مصنوعیهای قدیمی و از رده خارج شده را به زور بازنشسته کند. در واقع آنها را بکشد. در یکی از ماموریتهایش، کِی اتفاقی جعبه حاوی استخوانهایی را در زیر یک درخت خشک شده پیدا میکند که از مسائل پیچیدهای پرده برمیدارد.
فیلم بلید رانر یکی از محبوبترین فیلمها برای طرفداران ژانر علمی تخیلی است. ساختن دنبالهای برای این فیلم بسیار سخت بود و ۳۵ سال طول کشید تا بالاخره فیلمی اکران شود. Blade Runner 2049 انتظارات را براورده کرد و توانست طرفداران و منتقدان را راضی نگه دارد. فیلم دارای فیلمبرداری خیره کننده است و بازی زیبای گاسلینگ در نقش یک روبات که حاضر است برای شناخت هویت خود به هر کاری دست برند، بیشک یکی از نقاط قوت فیلم محسوب میشود.
Blade Runner 2049 چشمان بینندگان را با تصاویر فوق العادهای که ویلنوو کنار هم میگذارد میرباید. بیابان ویرانشهر، با حضور بناهای چشم گیر دفن شده در شن و شهر شیشهای که هرگز نمیخوابد، همه، بیننده را در کنار حرکت شخصیتها که داستان نوآر را شکل میدهد همراهی میکند. و مهم تر از هرچیز هریسون فورد (Harrison Ford) بار دیگر در نفش دکارد ظاهر میشود و پس از ۳۵ سال انگار که او هرگز این شخصیت را ترک نکرده بود.
4 دیدگاه
ErfUn
Wall-E محشرررره
Her حرررف نداشت
Ex Machina هم دوست داشتم
Blade Runner 2049 با اینکه مثل اثر جاودانه اسکات نشده بود ولی خوب بود
علی
فیلم interstellar یعنی جزو بهترین فیلم های علمی تخیلی نیست !!! بهترین فیلم این ژانر هست ولی از قلم انداختین … نا امیدمکردین
اشکان دولتی
دوست عزیز یه نگاه به قسمت قبلی مقاله بندازی
میبینی که interstellar اولین فیلمی هست که تو لیست اورده شده
شایان
تو ۱۰ تای اول بود. این گزارش دو بخش داره و این بخش دوم گزارش بود که مجموعا بیست تا فیلم رو انتخاب کرده.