در ماه پیش بهترین فیلمهای قرن ۲۱ طی دو قسمت به شما معرفی کردیم و این بار به سراغ بهترین فیلمهای ایرانی از دیدگاه گیمشات رفتهایم.
لیلا
لیلا قطعا با هر متر و معیاری یکی از عاشقانهترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود. داستان فیلم بر روی کاغذ البته کلیشهای است که سالها شنیدهایم. زنی که بچهدار نمیشود و تصمیم میگیرد برای شوهرش همسری پیدا کند تا بتواند بچه او را بزرگ کند اما در انتها حضور زن را تاب نمیآورد و پا به فرار میگذارد. لیلا حاتمی سالها بعد از لیلا در مصاحبهای به شوخی گفت که آقای مهرجویی اول ما را عاشق هم کرد بعد لیلا را ساخت. همین جملهمیتواند بهترین تعبیر برای بیان رابطه لیلا و رضا در فیلم باشد. لیلا حاتمی در دومین تجریه حرفهای خود بعد از فیلم دلشدگان، به خوبی توانسته زنی که بیشتر با احساسات خودش زندگی میکند را به تصویر بکشد. او البته زنی مانند ملودرامهای معمول که تا پیش از این فیلم در سینما دیدهایم نیست. مهرجویی به خوبی توانسته یک زن را به تصویر بکشد و درک درستی از احساسات او داشته باشد. موسیقی فیلم نیز همخوانی بسیار درستی با شخصیت لیلا دارد و استفاده از ساز سهتار موجب تلطیف بخشیدن به فضا شده است. بازی لیلا حاتمی را میتوان شگفتی اصلی فیلم دانست. تا جایی که تا مدتها بعد همچنان نشانههایی از این نقش را در فیلمهای دیگرش نیز به همراه داشت. او تصویر زن روشنفکر دهه ۶۰ را به خوبی به تصویر میکشد. چه آن زمان که باید عشق و علاقهاش را به رضا نشان دهد، چه هنگامی که بر پایه همین عشق و علاقه تصمیم میگیرد با ازدواج او موافقت کند و در نهایت زمانی که به جایی میرسد که بغض مانده در گلویش را با فریاد بروز میدهد. فیلم لیلا سرآغاز درخشش همیشگی لیلا حاتمی در سینما محسوب میشود.
سگ کشی
بهرام بیضایی را به جرات میتوان یکی از مهمترین هنرمندان ایرانی دانست که عدم حضورش در این عرصه جبرانناپذیر است. سگکشی دوازدهمین فیلم کارنامه بیضایی به شمار میرود که بعد از آن به مدت ده سال فیلمنامه دیگری را جلوی دوربین نبرد. فیلم برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ و در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد که جایزههای متعددی از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین فیلمبرداری، دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کرد. سگکشی یکی از مطرحترین آثار دهه ۸۰ به شمار میرفت که فروش چشمگیری نیز داشت و فیلم پرفروش آن سال شد. مژده شمسایی، مجید مظفری، میترا حجار، رضا کیانیان، داریوش ارجمند، احمد نجفی، حسن پورشیرازی، بهزاد فراوانی، مهتاب نصیرپور و… از جمله بازیگران سگکشی هستند که بازیهای درخشانی از خود به نمایش گذاشتهاند. یک بانوی نویسندهٔ ایرانی به نامِ گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش ناصر معاصر را به حال قهر، و به گمان رابطهای میان او و منشی شرکتش ترک کرده بوده، با پایان جنگ به تهران برمیگردد و شوهرش را میبیند که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه میشود که شریکِ شوهرش با صحنهسازی تمامِ سرمایهٔ شرکت را برداشته و به طور غیرقانونی از مرز خارج شده و شوهرش مانده با همهٔ بدهیهای شرکت و فشارهای طلبکاران. گلرخ بر خود میداند که در جبران بدگمانیِ بیجایش، حالا به نجات شوهرش بشتابد و با کوشش برای خریدِ چکها و اثبات بیگناهی او، و گرفتن رضایت شاکیان از شوهرش، برای آزادیش از زندان بکوشد. بهرام بیضایی سگکشی را ده سال بعد از فیلم قبلیاش مسافران ساخت و به نوعی خشم فروخورده او در طی این ده سال را میتوان در فیلم مشاهده کرد. نگاه بدبینانه او به جهان پیرامون در فیلم را شاید بتوان حاصل همین ده سال ناکامی دانست. بهرام بیضایی در سگکشی جهانی ترسناک را به تصویر میکشد. جهانی که در آن زندگی در میان چنین آدمهایی بسیار دشوار است و هر کسی توان تحمل آن را ندارد.
جدایی نادر از سیمین
درباره مطرحترین و پرافتخارترین فیلم ایرانی نمیتوان حرفی زد که تازگی داشته باشد. انقدر از این فیلم گفته و نوشته شده که هر حرف دیگری اضافه به نظر میرسد. اصغر فرهادی بعد از موفقیت همهجانبه درباره الی و محبوبیت آن نزد منتقدان و تماشاگران، کار سختی در پیش داشت. فیلم بعدی او باید از کیفیتی برخوردار میبود که اگر از درباره الی بهتر نبود، از آن پایینتر نیز نباشد. اما فرهادی با جدایی نادر از سیمین معادلات را به طور کامل بهم ریخت. او اینبار فیلمی چنان بینقص ساخته بود که میشد با اطمینان از او به عنوان یکی از مهمترین و جریانسازترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران نام برد. جدایی نادر از سیمین کلکسیونی از مهمترین جوایز سینمایی دنیا را دریافت کرد و دریافت اولین اسکار برای سینمای ایران، افتخارات آن را تکمیل کرد. فرهادی در مصاحبههای متعددی که درباره این فیلم با رسانههای ایرانی و خارجی داشت، از تصویر مردی به همراه پدر پیرش در حمام گفت که این تصویر سرآغاز ساخت فیلم بوده است. پیمان معادی، لیلا حاتمی، شهاب حسینی و ساره بیات بدون تردید بهترین بازیهای خود را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند و همینطور نباید از بازی درخشان سارینا فرهادی و کیمیا حسینی نیز چشمپوشی کرد. فیلم داستان زوجی را به تصویر میکشد که در آستانه جدایی هستند و در این میان اتفاقی زندگیشان را تغییر میدهد. جدایی نادر از سیمین چه در زمان نمایش عمومی خود و چه بعد از دریافت جایزههای مختلف به ویژه اسکار، واکنشهای بسیاری را در میان طیف گوناگونی از اقشار جامعه در پی داشت. جمع کثیری از هنرمندان، ورزشکاران و سیاستمداران این اتفاق بزرگ را به اصغر فرهادی تبریک گفتند و عده بسیاری نیز فیلم را همسو با اهداف کشورهای غربی میدانستند و این جایزه را نه افتخار بلکه خیانت در حق ملت میپنداشتند. با تمام حاشیهها نمیتوان از جایگاهی که فیلم نزد منتقدان و تماشاگران سرتاسر جهان دارد گذشت. فیلم در نظرسنجی بیبیسی از ۱۷۷ منتقد فیلم در سراسر جهان، رتبه نهم ۱۰۰ فیلم برتر قرن بیست و یک را به دست آورد و بالاتر از فیلمهای جایی برای پیرمردها نیست، زودیاک و… قرار گرفت.
در دنیای تو ساعت چند است؟
گلی بعد از ۲۰ سال دوری از ایران، به زادگاهش رشت برمیگردد تا به خانهی پدریاش برود. اما در بدو ورود، مردی به نام فرهاد نزد گلی میآید تا او را در روزهایی که در رشت است همراهی کند؛ کسی که گلی حتی نمیداند او کیست! در دنیای تو ساعت چند است؟ عاشقانهای لطیف و زیباست که تماشایش حالتان را خوب میکند. فیلم را شاید بتوان الهام گرفته از سینمای فرانسه دانست. فیلمی در همان حال و هوا با پسزمینه شهر رشت و قطعاتی شنیدنی از موسیقی محلی گیلانی که عاشقانهای متفاوت را به تصویر میکشد. یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلم را میتوان دیالوگنویسی ماهرانه آن دانست. دیالوگهایی که در عین سادگی بسیار شنیدنی هستند و مخاطب را با خود همراه میکنند. عشق فرهاد به گلی را میتوان در سینمای ایران استثنایی دانست. او در تمام سالهای زندگی گلی در فرانسه، به یاد او بوده و برای اینکه بتواند نزدیکی بیشتری با دنیای او داشته باشد، به سراغ آنچه مورد علاقه او بود، رفته بود تا آنها را بیاموزد. فرهاد زبان فرانسوی میدانست و حتی نحوه تهیه پنیر فرانسوی را نیز یاد گرفته بود تا همان صبحانهای را بخورد که آن سوی دنیا گلی میخورد. از موسیقی درخشان کریستوف رضاعی نیز نباید گذشت که حال و هوایی نوستالژیک به فیلم بخشیده و مخاطب را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. در دنیای تو ساعت چند است؟ در کنار پله آخر و چیزهایی است که نمیدانی، جزو تجربههای مشترک لیلا حاتمی و علی مصفا محسوب میشوند که بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند و هر سه حال و هوایی مشابه نیز دارند. بازی زهرا خوشکام، مادر لیلا حاتمی بعد از چند دهه حضور کمرنگ او در این عرصه، از نکات جالب توجه این فیلم است.
اینجا بدون من
اقتباس از ادبیات داستانی سابقهای طولانی در سینمای ایران دارد. از فیلمهای داریوش مهرجویی گرفته تا تنگسیر، شازده احتجاب، قصههای مجید، دایی جان ناپلئون. اینجا بدون من با اقتباس از باغوحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز یکی از موفقترین نمونهها به شمار میرود. بهرام توکلی با همان اولین فیلم بلند به نمایشدرآمدهاش یعنی پابرهنه در بهشت مورد توجه منتقدان قرار گرفت. دومین فیلم بلندش پرسه در مه چند گام به جلو برای او محسوب میشد و با روایتی پیچیده و چند لایه به همراه بازیهای درخشان شهاب حسینی و لیلا حاتمی توانست جایگاه او را به عنوان یک فیلمساز توانا ثابت کند. روایت قصه آدمهای فروپاشیده و تنها را میتوان وجه تماتیک مشترک فیلمهای او دانست. اینجا بدون من به خوبی توانسته واقعیت و خیال را با هم درآمیزد تا حدی که تفکیک این دو از یکدیگر دشوار به نظر میرسد. یکی از دستاوردهای اساسی بهرام توکلی این است که اقتباسش از باغ وحش شیشهای آنقدر به نمایشنامه تنسی ویلیامز وفادار است که هم میتواند اهل تئاتر و دوستداران جدی آن اثر را راضی نگه دارد و هم اینکه فیلمش آنقدر به فضای یک فیلم کاملا ایرانی نزدیک شده که حتی بدون توجه به منبع اقتباس، میشود آن را تماشا کرد و لذت برد. بازیهای فیلم درخشان است. به جرات میتوان گفت که هر یک از بازیگران یکی از درخشانترین بازیهای کارنامه خود را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند. فاطمه معتمدآریا در نقش زنی کارگر که برای فرزندان خود رویاهای بسیاری دارد، بازی فوقالعادهای را به نمایش میگذارد. نگار جواهریان نقش دختر خانواده را بازی میکند که به دلیل مشکل جسمانیاش و خجالتی بودن بیش از حد، نمیتواند با اطرافیان خود ارتباط برقرار کند. اوج بازی نگار جواهریان را میتوان سکانسی دانست که متوجه میشود مرد موردعلاقهاش نامزد دارد. پارسا پیروزفر نیز همان جنس از بازی را دارد که از سطح مشخصی پایینتر نمیرود و همچنان بر روی پرده درخشان و دوستداشتنی است. اما صابر ابر را میتوان گل سرسبد بازیهای فیلم دانست. او را میتوان نقش اصلی فیلم دانست. پسری که در یک انبار مشغول به کار است اما عاشق سینما و عاشق نوشتن است. او همواره بر سر دو راهی تعهد به خانواده و دنبال کردن آرزوهایش است. از جایی به بعد تشخیص مرز رویا و واقعیت در فیلم مشکل میشود. در سکانسهای پایانی پسر خانواده را در حال تماشای فیلمی در سینما میبینم و اکنون این تماشاگر است که باید تشخیص دهد کدام واقعیت است و کدام رویا و خیال.
درباره الی
ماجرا از آنجایی شروع میشود که چند خانواده تصمیم میگیرند به مناسبت بازگشت دوست صمیمیشان، احمد (شهاب حسینی) سفری به شمال ایران داشته باشند. احمد یک ازدواج ناموفق داشته و دوستان او به دنبال سر و سامان دادن به زندگی احمد هستند. به همین خاطر یک معلّم مهدکودک به نام «اِلی» (ترانه علیدوستی) با دعوت سپیده (گلشیفته فراهانی)، به همراه دیگران به این سفر آمدهاست. امّا پس از ناپدید شدن الی در ساحل دریا، ماجرا به یک تراژدی تبدیل میشود و هر کس در مورد این مسئله به قضاوت پرداخته و دیگری را مقصر میداند. درباره الی در واقع میزان انسانیت ما آدمها را به چالش میشد، مخاطب و شخصیتها را درست در جایی قرار میدهد که باید میان حفظ شرف دروغین خود یا آبرو و شرافت دیگری یکی را انتخاب کنند. اگر از دیدن فیلمهای درام لذت میبرید، تماشای درباره الی میتواند تجربهای فوقالعاده برای شما باشد. در بالاتر و در مورد فیلم جدایی نادر از سیمین، به تواناییهای اصغر فرهادی به اندازه کافی اشاره کردیم و دیگر نیاز به توضیح بیشتر وجود ندارد. فیلم درباره الی در کنار دیگر فیلمهای لیست، باعث افتخار سینمای ایران است و داستان خوب آن، در کنار نقشآفرینی شاهکار بازیگران باعث شد که برای همیشه در ذهن مخاطب ایرانی بماند.
شبهای روشن
شبهای روشن، داستان زندگی دو انسان تنهاست. یک استاد دانشگاه، با سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی فلسفی، انزوای خود را با تدریس ادبیات، مطالعه کتاب و پرسه زدن در خیابانها میگذراند. شبی متوجه دختری ساک در دست میشود و به او کمک میکند تا از شر مزاحمت یک راننده ماشین رهایی یابد، از اینجا بین او و رؤیا دوستی شکل میگیرد. رؤیا بنا بر قولی که به عاشق خود، امیر داده است، یک سال پس از آخرین ملاقات به وعدهگاه آمده و میخواهد چهار شب در محل و ساعت معین در انتظار امیر بماند. استاد به رؤیا پناه میدهد و به او کمک میکند تا امیر را پیدا کند. متاسفانه شبهای روشن از کارگردانی چندان قوی برخوردار نیست و به واسطه همین امر نیست به ارزش کلی اثر لطمه وارد شده است. ساختار کلی قصه خالی از اشکال نیست و ابتدای کار بسیار شتابزده به نظر میرسد. با این وجحود حتما سوال خواهید کرد که چرا ما آن را یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران میداینم، به واسطه روایت سرد ولی دلنشینش و بازی بسیار درخشان مرد اول قصه میتوان شبهای روشن را دوستداشتنی خواند و خوب دانست. اگر به دنبال یک عاشقانه سرد میگردید که تمی شاعرانه هم داشته باشد، نگاهی به شبهای روشن داشته باشید.
کاغذ بیخط
بیتردید ناصر تقوایی یکی از پایههای اصلی «موج نوی سینمای ایران» به شمار میرود. کاگردانی متعهد و ادبیات دوست که کاغذ بیخط و ناخدا خورشید از معروفترین آثار او هستند. داستان کاغذ بیخط از یک صبح پاییزی در ساعت ۷ شروع میشود. جهانگیر (خسرو شکیبایی)، رؤیا (هدیه تهرانی) و ۲ فرزندشان شنگول (هانیه مرادی) و منگول (آرین مطلبی)، اعضای خانوادهای چهارنفره هستند که زندگیای معمولی را سپری میکنند، اما در این بین، رؤیا موقعیتی متمایز دارد، از این حیث که دائم در حال خیالبافی و داستان سرایی است. جهانگیر با مشاهده علاقه زیاد همسرش به داستانپردازی، به او پیشنهاد میدهد که به آموزشگاه داستاننویسی برود و به شکل آکادمیک این جریان را دنبال کند. اما این فقط بخش ظاهری ماجراست و در باطن جهانگیر با این موضوع کمی مشکل دارد اما این رفتارهای رویا است که سبب میشود دعواها و مشکلات خانوادگی بالا بگیرند. بازی بازیگران اصلی فیلم بسیار قابل قبول است و اینکه تقوایی قصد نداشته برای بیننده کلاس اخلاق راه بیندازد بسیار دوستداشتنی است. اما نباید از یاد برد که فیلم در میان راه در در آنچه که قصد دارد به تصویر بکشد گیج میزند. اما همهی این کاستیها سبب نمیشود که ارزش کاغذ بیخط انقدر کم شود تا جایگاه خود به عنوان یک فیلم عالی را از دست دهد.
طعم گیلاس
طعم گیلاس بیتردید جزء بهترین فیلمهای سینمای فارسی زبان است و شاید اگر توسط کارگردانی خارجی ساخته شده بود، امروزه در ایران خیلی بیشتر از آن تقدیر میشد. به گمانم طعم گیلاس بهترین ساخته عباس کیارستمی است که موفق شد در سال ۱۹۹۷ جایزه نخل طلای جشنواره کن را تصاحب کند. این فیلم روایتگر ماجرای عجیب مردی است که دنبال فردی میگرد که در قبال دریافت ۲۰۰ هزار تومن پول، بعد از اینکه او در یک قبر با خورد قرص خودکشی کرد، روی جسد او خاک بریزد. پایانبندی فیلم، بازی خوب همایون ارشادی و نگاه اجتماعی جالبی که کیارستمی در این فیلم داشته، طعم گیلاس را به اثری دوستداشتنی و چیزی فراتر از آن تبدیل میکند. اثری که بدون شک میتوان آن را یکی از بهترین کارهای تولید شده در سینمای ایران دانست.
ده
فیلم ده ساخته عباس کیارستمی آخرین فیلم انتخاب شده برای حضور در لیست بهترین فیلمهای سینمای ایران از نگاه ما بود، اما برای رسیدن به این جایگاه کار آسانی نداشت. این اثر ساختار و قابل متفاوتی دارد و در آن یک زن درون خودرویی نشستهاست و در ده سکانس با ده شخص گفتگوهایی انجام میدهد و نمایی از زندگی زن امروزی در ایران را نشان میدهد. همین ساختار فیلم ده است که باعث میود با دیگر اثار لیست ما متفاوت باشد. در ده اثری از موسیقی متن و بازیگران سرشناس و بازیهای عالی نیست. بازیگران فیلم در واقع اکثرا یک نابازیگر هستند و نابازیگران فقط از عهده یک نقش برمی آیند و آن هم نقش خودشان در زندگی است. این موضوع فیلم ده را به یک مستند نزدیک میکند، ولی نکته مهم این است که در اکثر دقایق فیلم ببینده چیزی را میبیند که در حال وقوع است. واقعی بودن فیلم به تنهایی ارتباط با فیلم را اسان میکند. شاید فیلم ده پر از بازیها به یادماندنی با دیالوگهای شاهکار و داستان بینقص نباشد، ولی قدرت خود را از واقعی بودن خود میگیرد.
2 دیدگاه
محمد جواد
“سگ کشی” فیلم جالبی نیست (ارزش نگاه کردن نداره)، اما بهترین فیلم تو لیست شما “اینجا بدون من” هستش
فیلم خوبی که تو لیست شما نیست!!!، فیلم “دو زن” هستش
تمامی جوایز اسکار خارجی زبان و نخل کن و خرس برلین در سال 1999، باید به فیلم “دو زن” می رسید
فیلم “دو زن”، شاهکار سینمای ایران هستش
فیلم “دو زن” رو ببینید و با آثار اصغر فرهادی مقایسه کنید
با سپاس
iki
wtf