در ادامه معرفی بهترینها از دیدگاه اعضای گیمشات، این بار به سراغ بهترین انیمههای سینمایی تاریخ رفتهایم تا قسمت دوم مقاله بهترین انیمههای سینمایی برای شما آماده کنیم.
A Silent Voice
ما در سال ۲۰۱۶ علاوهبر انیمه نام تو، یک اثر بسیار فاخر دیگر نیز داشتیم که «صدای خاموش» (A Silent Voice) یا Koe no Katachi نام دارد. صدای خاموش به اندازهای خوب است که کارگردان بسیار معروف انیمه نام تو، ماکوتو شینکای، خود را عاجز از ساخت اثری به آن خوبی دانسته است. کارگردانی A Silent Voice را «ناوکو یامادا» (Naoko Yamada) و نویسندگی آن را «رِیکو یوشیدا» (Reiko Yoshida) برعهده داشتند و این دو زن با همکاری هم دست به خلق اثری به یاد ماندنی و شاهکار زدند. شخصیت اصلی انیمه صدای خاموش شویا ایشیدا نام دارد که برای مدت زمان کوتاهی در دبستان با یک دختر لال به نام شوکو نیشیمیا همکلاسی بود. ایشیدا در آن دوران یک دانش آموز زورگو بود که همیشه دیگران را اذیت میکرد. شوکو پس از پس از اضافه شدن به کلاس ایشیدا به هدف اصلی او تبدیل شد و ایشیدا مدام او را اذیت میکرد. این کار او باعث شد که مادر شوکو مدرسه او را عوض کند و اکنون ورق برگشته بود، چون حالا خود ایشیدا به قربانی زورگوییهای دیگران تبدیل شده است. این موضوع باعث میشود که ایشیدا رفته رفته از جامعه فاصله بگیرد، تا حدی که حتی شروع یک مکالمه با همکلاسیهایش نیز کار دشواری برای او بود. تحمل این اوضاع برای ایشیدا بسیار سخت بود و به همین دلیل تصمیم میگیرد تا خودکشی کند ولی در آخرین لحظه منصرف میشود و حال قصد دارد برای تمام کارهایی که با شوکو انجام داده است، عذرخواهی کند.
داستان و شخصیتها در صدای خاموش مهمترین مسئله هستند و در کنار هم A Silent Voice را به اثری جاویدان در تاریخ تبدیل میکنند. شاید با خواندن متن بالا یا دیدن چند دقیقه ابتدایی انیمه خیال کنید که با یک اثر درام عاشقانه بسیار ساده روبه رو هستید، اما به شدت اشتباه میکنید. A Silent Voice اثری بسیار پیچیده است که پیامهای بسیار مهمی برای بیننده دارد و از آن مهمتر این پیامها را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد. اول از همه باید بگویم که ما با یک انیمه عاشقانه طرف نیستیم، بلکه موضوع اصلی در A Silent Voice دوستی و اهمیت آن است. ممکن است فکر کنید که ایشیدا با یک عذرخواهی ساده دل شوکو را به دست میآورد و به خوشی به زندگی خود ادامه میدهند ولی سخت در اشتباه هستید چون هر کدام از شخصیتها (چه اصلی و چه کمکی) دارای مشکلاتی هستند که کار را بسیار سخت میکند. در واقع همین چند بعدی بودن شخصیتها است که هنر ناوکو یامادا و رِیکو یوشیدا را نشان میدهد، چون ارتباط برقرار کردن با آنها را بسیار آسان میکند. در واقع در هنگام تماشا این اثر هرکدام از ما شخصیت شبیه خودمان را در انیمه پیدا میکنیم و با چشمان خودمان میبینیم که در زندگی چه مشکلاتی داریم. اما مهمترین موضوعی که A Silent Voice به آن میپردازد، این است که اعمال ما عواقبی دارند که ممکن است به خیلیها آسیب وارد کنند و به همین خاطر باید در هنگام تصمیم گیری هوشیار باشیم. سازندگان صدای خاموش از موضوع بسیار حساس زورگویی که در سطح جهانی اهمیت زیادی دارد استفاده کردند تا نشان دهند عواقب اعمال شما ممکن است زندگیتان را به طور کلی تغییر دهند.
Princess Mononoke
بازهم یک اثر دیگر از هایائو میازاکی در لیست میبینیم که یعنی با یک کار بسیار زیبا طرف هستیم. «شاهزاده مونونوکه» (Princess Mononoke) انیمهای است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد و در همان موقع توانست به پرفروشترین فیلم وقت تاریخ ژآپن تبدیل شود. یکی از ویژگی متمایز کننده انیمهها این است که سازنده میتواند تا بینهایت برای ساخت اثر خود خلاقیت به خرج دهد. میازاکی نیز همیشه در صحبتهایش به این اشاره کرده بود که مدیوم انیمه را جایی میداند که توانایی خلق هر چیزی را دارد و انیمه شاهزاده مونونوکه به وضوح هرچه تمامتر آن را نشان میدهد. داستان انیمه در دوره موروماچی جریان دارد و شخصیت اصلی آن شاهزاده روستای آشیتاکا است. یک روز یک گراز وحشی به روستا آشیتاکا حمله میکند و شاهزاده مونونوکه طی مبارزه با این گراز با یک نفرین مرگبار مبتلا میشود. این نفرین او را خواهد کشت، مگر اینکه برایش درمانی پیدا کند. به همین دلیل شاهزاده مونونوکه سفری را سرزمینهای شرقی تا درمانی برای این نفرین پیدا کند.
برای هرکسی که کمی با کارهای میازاکی آشنایی داشته باشند مشخص است که او فردی دوستار محیط زیست و ضدجنگ است و با انیمه Princess Mononoke به خوبی سعی میکند وضع بد محیط زیست را به تصویر بکشد. البته نه تنها ما با یک قضاوت یک طرفه طرف نیستم بلکه میازاکی اجازه میدهد هر دو جناح صحبتهای خودشان را مطرح کنند. او واقعا این کار را میکند و شاهزاده مونونوکه، محیط زیست دارای شخصیت است و توانایی صحبت دارد. شاید فکر کنید که چرا یک دوستدار محیط زیست در یکی از بهترین کارهایش طرف طبیعت را نگرفته است؟ چون بقا زندگی انسان بدون استفاده از منابع طبیعت غیرممکن است و اگر بخواهیم به آن آسیبی وارد نکنیم، خواهیم مرد. حال دلیل حضور شاهزاده در داستان این است که بین این دوجناح صلح ایجاد کند تا این دو در کنار هم و بدون آسیب رساندن به هم، به بقا خود ادامه دهند. در واقع Princess Mononoke هیچ شخصیت منفی یا مثبتی ندارد و بدون استفاده از چنین ویژگی تنها قصد دارد پیام خود را به مخاطب برساند. دیگر موضوع مهم در انیمه پیشرفت تکنولوژی و جامعه مدرن است که با شخصیت بانو ابوشی قصد دارد دوران جدید را نشان دهد و بگوید که پیشرفت تکنولوژی و تحول نحوهی زندگی اجتماعی مردم غیرقابلاجتناب است ولی باید به شکل مناسبی مدیریت شود تا آسیبی به جامعه وارد نشود.
Metropolis
Metropolis انیمه سینمایی است که در سال ۲۰۰۱ با اقتباس دور از مانگایی نوشته شده نوشته شده به وسیله «اوسامو تزوکا» (Osamu Tezuka) به همین نام ساخته شده است. البته باید بگوییم که داستان اصلی این اثر از یک فیلم صامت آلمانی الهام گرفته شده است. رینتارو کارگردان این انیمه در سال ۲۰۰۱ توانست اثری خلق کند که تاکنون یکی از بهترین انیمههایی تاریخ شناخته میشود. داستان بازی در یک شهر بسیار بزرگ چند سطحی به نام متروپلیس جریان دارد. در این شهر تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده است و توسط مردی از پشت پرده اداره میشود که دوک قرمز نام دارد. این فرد بسیار باهاش است و بر روی یک هوش مصنوعی و روبات دختری به نام تیما کار میکند.پسر دوک به شدت مخالف تکنولوژی هوش مصنوعی است و اعمال او باعث میشود که تیما درون شهر گم شود. او با پسر مهربان یک افسر پلیس دوست میشود و یک ماجراجویی برای شناخت دنیای اطراف خود شروع میکند ولی پسر دوک این دو را از هم جدا میکند که نتیجه بسیار بدی به همراه دارد.
متروپلیس اثری است که شما را به عنوان بیننده به چالش میکشد و تلاش میکند تا حتی برای لحظهای به دنیا اطراف خود فکر کنید. میزان دقت به جزئیات در این انیمه باورکردنی نیست و حتی میبینیم که شخصیتهایی که در پشت زمینه حضور دارند نیز در حال انجام کاری هستند که باعث میشود دنیای آن بسیار زنده و پویا به نظر آید. انیمه Metropolis یک پیام بسیار مهم دارد و به موضوع حساسی میپردازد؛ اختلاف طبقاتی بین مردم. متروپلیس نشان میدهد که چگونه طبقه فقیز جامعه میتواند با اتحاد در مقابل ثروتمندان بایستند، اما انقلاب واقعی در انیمه زمانی رخ میدهد که رباتها قیام میکنند و به دنبال استقلال هستند. داستان انیمه اکثرا از طریق نمادگرایی روایت میشود که دارای نکته مثبت و منفی خود است. نکته مثبت کار این است که با کاری متفاوت طرف خواهیم بود مفاهیم زیادی در خود جای میدهد و نکته منفی این است که تاثیر شخصیتها کمتر میشود و شاهد شخصیت پردازی چندان قوی و خوبی نیستم. این کار باعث میشود که ارتباط برقرار کردن با انیمه سختتر شود، اما در نهایت باید متروپلیس را با دو عبارت توصیف کرد؛ زیبا و به یاد ماندنی.
The Garden of Words
«ماکوتو شینکای» (Makoto Shinkai) داستان و فیلمنامه اورجینال «باغی از کلمات» (The Garden of Words) خودش به تنهایی نوشته است. باغی از کلمات نسبت به بیشتر انیمههای لیست ما کمی کوتاهتر است و تنها چیزی حدود ۴۰ دقیقه طول میکشد ولی همین ۴۰ دقیقه کافی است تا ماکوتو شینکای دنیای بیننده را زیر و رو کند. داستان انیمه حول دو شخصیت جریان دارد و با توجه به محدودیت زمانی جایی برای دیگر شخصیتهای کمکی در انیمه نیست. اما دو شخصیت اصلی داستان ما یکی پسری دبیرستانی به نام تاکاو آکیزوکی و دیگری زنی بالغ به نام یوکاری یوکینو است که چیزی حدود ۱۰ سال بیشن آنها اختلاف سنی وجود دارد. این دو در پارک همدیگر را ملاقات میکنند ولی این روزها همیشه بارانی هستند.
موضوع اصلی آثار شینکای همیشه عشق بوده و انیمه The Garden of Words از موضوع استثنا نیست. باغی از کلمات اما یک نگاه ساده به عشق ندارد بلکه تنهایی نیز در آن اهمیت بسیاری دارد. باران در انیمه اهمیت زیادی دارد، چون همیشه این باران است که شخصیتها را به هم وصل میکند و تاکاو آکیزوکی تنها در روزهای بارانی از مدرسه فرار میکند و به پارک میرود. اما دلیل تاکید بر باران چیست؟ در واقع دو شباهت بین باران و عشق وجود دارد، هر دو غیرقابل پیشبینی و غیرقابل توقف هستند. درست است که در یک اثر عاشقانه لازم است احساسات آدمها نشان داده شود ولی از آن مهمتر هدف رابطه بین انسانها است. کارهای شینکای همیشه در لحاظ بصری نیز عالی بودند و تک تک فریمها انیمه The Garden of Words زیبایی خاصی دارد که شما را بیشتر و بیشتر جذب خود میکند، به نوعی که قادر نخواهید بود گذر این ۴۵ دقیقه را حس کنید و همانند تیری از کنارتان رد میشود. در ادبیات قدیم ژاپن کلمه عشق به شکلی نوشته میشود که با کلمه تنهایی همراه هست و ماکوتو شینکای دقیقا به سراغ همین مفهوم رفت. او که نمیخواست همانند دیگر کارهایش یک پایان منفی و بد خلق کند، سعی کرد تا مفهومی که تکراری نیست برای عشق خلق کند.
Akira
در سال ۱۹۸۸، بمبی به توکیو برخورد کرده و شعلههای جنگ جهانی سوم را میافروزد. بعدها در ۲۰۱۹، ژاپن که دوباره بازسازی شده است، به مهد جرم و جنایت و فساد سیاسی معروف میشود، به خصوص پایتخت آن «توکیوی جدید». در یک شب زمانی که موج اعتراضات توکیو را دربر گرفته است، کاندا (Kaneda) که رهبر گروهی از گنگسترهای موتورسوار است، برای مقابله با تیم رقیبشان بیرون رفته و جولان میدهد. در همین حین رفیق صمیمی وی تتسوئو، با نوجوانی عجیب تصادف میکند سپس ارتش دفاعی ژاپن آن پسر عجیب را به آزمایشگاه برگردانده و تتسوئو را نیز برای آزمایش دستگیر میکنند! در هنگام آزمایشات پی میبرند که او قدرتهای ذهنی داشته و سپس دولت تصمیم میگیرد که از وی به عنوان وسیلهای برای یافتن آکیرا (Akira) استفاده کند، همان وسیله مخربی که در ابتدا ژاپن اصلی را از میان برد.این انیمه را کاتسوهیرو اوتومو (Katsuhiro Otomo) کارگردانی کرده است، یکی از شناختهشدهترین و ماهرترین کارگردانان ژاپنی. وی هم یک طراح مانگا و هم یک کارگردان است و آثارش اکثراً قالبی آخرالزمانی با محتوایی تا حدی فلسفی دارند. ابزار آلات و ماشینهای عجیب و یا دنیاهایی مشابه دنیای ما، همگی عناصری هستند که در ساختههای کاتسوهیرو اوتومو به چشم میخورند. وی همچنین انیمه Steamboy محصول سال ۲۰۰۴ را نیز کارگردانی کرده است که یکی از پرخرجترین انیمههای تاریخ شناخته میشود.
به جرات میتوان Akira را برترین اثر کاتسوهیرو اوتومو نامید؛ این انیمه اثری است که چه در ژاپن و چه در کل جهان اهمیت زیادی پیدا کرده و حتی توانسته در برخی لیستها و رتبهبندیها جای خود را در میان برترین آثار علمی-تخیلی نیز پیدا کند! صداگذاری شخصیت کاندا را میتسئو ایواتا (Mitsuo Iwata) برعهده داشت که از صداگذاران ماهر دنیای انیمه است و از دیگر کارهایش میتوان به One Piece، Kill La Kill و D. Gray-Man اشاره کرد. صداگذاری تتسئو نیز برعهده نوزومو ساساکی (Nozomu Sasaki) که از آثار صداگذاری شده توسط وی میتوان به Death Note، Naruto و Yu-Gi-Oh! Duel Monsters اشاره کرد. در کل میتوان تیم صداگذاران انیمه را مناسب و ماهر خطاب کرد که به خوبی کارشان را انجام دادهاند. Akira انیمهای است که ساختاری بینظیر و داستانی بسیار جذاب دارد. با آن که اثری قدیمی است، ولی هنوز انیمه خاصی پیدا نشده که هم سبک آن باشد و بتوان گفت بهتر از Akira ظاهر شده است. این اثر ضمن ارائه داستانی جذاب، اکشن کاملاً دیدنی دارد و انفجارهای بزرگ، مبارزات جذاب و دشمنان و شخصیتهایی با قدرتهای عجیب را میتوان از چاشنیهای اکشنش دانست. با این ویژگیها، Akira یک انیمه کاملاً اصیل و خوش ساخت ژاپنی است که بر خلاف بیشتر آثار جدید، تمایلی به محو شدن به سمت فرهنگ غربی ندارد و همچنان محصولی است که بشود آن را از هر نظر ژاپنی نامید. Akira نسبت به یک انیمه ژاپنی نمرات کاملاً مناسبی دریافت کرده است. کسب نمره ۸.۱/۱۰ از کاربران سایت IMDB، کسب نمره ۸۷/۱۰۰ از منتقدین Rotten Tomatoes و کسب نمره ۸.۱۶/۱۰ از کاربران و منتقدان وبسایت MyAnimeList، از افتخارات این انیمه است.
Perfect Blue
میما کیریجو (Mima Kirigoe) خواننده گروه پاپی است که تصمیم میگیرد از شغلش کناره گیری کرده و بازیگر شود زیرا معتقد است که پیشرفتی از بودن در یک گروه پاپ حاصل نمیشود و این شغل، استعدادهای وی را به بن بست میرساند. برای اولین فیلمش وی در عنوانی درام-جنایی بازی میکند که Double Bind نام دارد. این تغییر شغل بسیاری از طرفدارانش را ناراحت و ناراضی میکند و زندگی وی را وارد شرایط عجیبی میسازد، برای مثال او هر روز فکسهایی از فردی ناشناس دریافت کرده که او را خائن مینامد و سایتی را به نام خودش مییابد که خاطرات روزانه زندگیاش به طور دقیق در آن پست میشود! به نظر میرسد فردی نیز همیشه در تعقیب او است. در فیلمی که او بازی میکند، نقشها و سناریوهایی نامناسب به او سپرده میشود که بازی کردن در آنها، تنها باعث لطمه زدن به محبوبیتش میشود ولی میما قبول میکند و زندگی وی مشکلات و شرایط جدیدی را به خود میبیند.این اثر را مرحوم ساتوشی کان (Satoshi Kon) کارگردانی میکند که از نوابغ دنیای انیمه بود. از هرچه بگذریم، از مهارت و آثار بینظیر او نمیتوان گذاشت و انیمههایی که خلق کرده، تا حد زیادی الهام بخش فیلمهای بزرگ سینمای هالییود است و وی حتی تقدیر و تمجید بسیاری از کارگردانان هالییودی اعم از دارن آرنوفسکی (Darren Aronofsky) را به دنبال داشته است. از دیگر کارهای او میتوان به Paprika و Paranoia Agent اشاره کرد که هر دو آثار مطرحی هستند. پس زمینهای که در بیشتر کارهای ساتوشی کان دیده میشود، در این انیمه به اوج خود رسیده و اثری بینقص و تماشایی را به وجود آورده است. بسیاری معتقند که فیلم Black Swan که از آثار تحسین شده دنیای هالییود، شباهت عجیبی به این اثر دارد. صداگذاران این انیمه نیز افراد ماهر و کاربلدی هستند. صداگذاری شخصیت میما را خانم جونکو ایوائو (Junko Iwao) بر عهده دارد که مهارتش را با عناوینی چون Hunter × Hunter، Mushishi و Neon Genesis Evangelion ثابت کرده است.
Perfect Blue را میتوان انیمهای نامید که چیزی از فیلمهای روانشناختی مطرح هالییودی کمتر ندارد و حتی در مواقعی از بیشتر آنان نیز بهتر ظاهر میشود. کارگردانی بینظیر ساتوشی کان و فیلمنامه بینقص این انیمه، همگی دست به دست هم دادهاند تا اثری به وجود بیاید که به راستی دیدنی و البته تکان دهنده است! قرار دادن شخصیت اصلی در مرز بین جنون و سلامتی، کاری است که ساتوشی کان با شخصیت اصلی این اثرش انجام داده و نتیجهاش را به خوبی میبینیم. همین ویژگی است که باعث میشود Perfect Blue از آن اثری باشد که به راستی ارزش وقت گذاشتن را دارد؛ زیرا داستان این اثر میتواند داستان بسیاری از انسانها، حتی خود ما باشد! لحظههای زیادی در زندگی وجود دارد که علیرغم انتخابی که میکنیم، میخواهیم دوباره به عقب بازگردیم و چیزی دیگر را برگزینیم، یعنی ما کمی از شخصیت خود را در زمان آن انتخاب به جا میگذاریم و اگر این وضعیت چندین دفعه دیگر نیز تکرار شود، ما دیگر خود را نخواهیم شناخت و این همان چیزی است که به سر شخصیت اصلی این انیمه میآید. Perfect Blue از نظر نمرات نیز عملکرد مناسبی داشته است. کسب نمره ۷.۹/۱۰ از کاربران IMDB، کسب نمره ۸.۳/۱۰ از منتقدان و کاربران سایت MyAnimeList و کسب میانگین ۷۲/۱۰۰ از سایت Metacritic نمرات این اثر هستند که با توجه به سلیقهای بودن آن، بسیار راضیکننده هستند.
Paprika
دکتر آتسوکو چیبا (Atsuko Chiba) دانشمندی است که با استفاده از دستگاهی به نام DC Mini که توسط خود وی و همکارانش در جهت کمک به بیماران روانی ساخته شده است، میتواند وارد رویاهای آنان شود و سعی در یافتن راهی برای بهبودیشان کند! این دستگاه درست است که برای کمک به بیماران و در جهت اهداف پزشکی ساخته شده است ولی اگر به دستان افراد نامناسبی بیوفتد، میتواند زندگی تمام انسانها را در معرض خطر قرار داده و آنان را دچار فروپاشی ذهنی کند! طولی نمیکشد که نمونه اولیه این دستگاه به سرقت برده میشود و حال دکتر آتسوکو بایستی سعی کند دزد را یافته و دستگاه را پس بگیرد قبل از این که دنیا دچار بحران شود.این اثر را نیز ساتوشی کان (Satoshi Kon) کارگردانی کرده است، یکی از مشهورترین و مورد احترامترین کارگردانان دنیای انیمه. آثار وی اکثراً در مرزی میان واقعیت و تخیل جریان دارند و همین ویژگی، باعث خلق آثاری شده است که نمونه آنان یا وجود ندارد و یا بسیار کم است. وی این تکنیک خود را با ژانرهای مختلفی در آمیخته و شاهکارهای زیادی پدید آورده است که از نمونه آنان میتوان به Perfect Blue نیز اشاره کرد که اثری در ژانر درام جنایی است. Paprika نیز اثری فانتزی، جنایی و عملی-تخیلی است که تماشای آن برای علاقهمندان ژانرهای مذکور بسیار میتواند جذاب و لذت بخش باشد. تیم صداگذاری انیمه نیز افراد ماهری هستند که کار خود را به بهترین شیوه ممکن انجام دادهاند. صداگذاری دکتر چیبا بر عهده خانم مگومی هایاشیبارا (Megumi Hayashibara) است که حتماً صدای بینظیر وی را در آثاری چون Neon Genesis Evangelion (در نقش آیانامی ری)، Cowboy Bebop (در نقش فایا ولنتاین)، Wolf Children (در نقش خانم فوجی) شنیدهاید. وی در این اثر نیز مهارت بینظیر خود را به نمایش گذاشته و نقش دکتر چیبا را بهترین صورت بازی کرده است.
Paprika را میتوان یکی از ارزشمندترین انیمههای تاریخ خطاب کرد. این اثر، در ترکیب دنیای واقعی و دنیایی کاملاً فانتزی در مرز رویاها به قدری بینظیر عمل کرده است که ممکن نیست جذبش نشوید! ساتوشی کان با این اثر باری دیگر به بیننده ثابت میکند که میان عقل و جنون تنها مانعی کوچک است که این مانع نیز به راحتی میتواند شکسته شود. اگر فیلم Inception را دیده باشید، قطعاً از ایده بسیار جذاب و نفسگیر آن لذت خواهید برد، ولی جالب است بدانید که این ایده قبل از این فیلم توسط ساتوشی کان در همین انیمه مطرح شده است و وی بهترین شکل به آن پرداخته است! البته درست است که Paprika مانند Inception تمرکز اصلیاش را بر روی وارد رویای افراد شدن قرار نداده است، ولی هنوز هم این وجه از خود را بهترین شکل ممکن تفسیر کرده و به نمایش گذاشته است. انیمه Paprika نمرات مناسبی نیز کسب کرده و از این جهت نیز میتوان گفت موفق بوده است. از نمونه نمراتش میتوان به کسب نمره ۷.۷/۱۰ از کاربران سایت IMDB، کسب نمره ۸.۱/۱۰ از کاربران و منتقدان سایت MyAnimeList و کسب نمره ۸۸/۱۰۰ از منتقدان وبسایت Rotten Tomatoes اشاره کرد که همگی نوید از اثری جذاب، دیدنی و خوش ساخت میدهند که میتواند ارزش وقت گرانبهای شما را داشته باشد.
My Neighbor Totoro
دو خواهر به نامهای ساتسوکی (Satsuki) و می (Mei) به همراه پدرشان به دهکدهای نقل مکان میکنند تا به مادرشان که در بیمارستانی در همان منطقه بستری است، نزدیکتر باشند و بتوانند نیازهایش را فراهم کنند. زمانی که آنان شروع به گشت و گذار در خانه جدیدشان میکنند، درون جنگل و اطراف خانه با روحهایی دوستداشتنی و بازیگوش ملاقات کرده و با آنان دوست میشوند. مهمترین این روحها جانوری خرس مانند به نام توتورو است، به نظر میآید وی یکی از مهمترین روحهای جنگل است که تواناییهای زیادی دارد و نگهبان جنگل لقب گرفته است.این اثر را نیز استاد هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki)، نابغه ژاپنی کارگردانی کرده است. پس زمینه همیشگی آثار او، یعنی ترکیبی از دنیای رنگارنگ، فانتزی، رویایی و بسیار لذت بخش در این اثر نیز دیده میشود و مانند اکثر آثارش شخصیتهای اصلی این اثر نیز تا بچهها هستند و روایت این نوع از داستان، از دید چنین شخصیتهایی بسیار درستتر و ماهرانهتر است. اگر دیگر آثار وی را تماشا کرده باشید، قطعاً میدانید که این اثر نیز چه چیزی را ارائه میدهد و بایستی منتظر چه چیزی باشید؛ داستانی کاملاً احساسی زیبا که در آن موجوداتی فانتزی با ظاهری دوستداشتنی دخیل هستند که بیننده را به عمق دریایی از احساسات شیرین و دوستداشتنی میکشد. تیم صداگذاران این اثر نیز افراد ماهر و کاربلدی هستند. صداگذاری ساتسوکی را خانم نوریکو هیداکا (Noriko Hidaka) برعهده دارد که قطعاً صدای وی را در آثاری مانند One Piece (در نقش بلمر-سان)، Death Note (در نقش نیر)، Psycho-Pass (در نقش صدای اسلحه دومینیتور) و … شنیدهاید پس بایستی بدانید که وی در این انیمه نیز کار خود را به خوبی انجام داده و مشکلی از بابت صداگذاری شخصیت ساتسوکی در این انیمه دیده نمیشود.
اگر بخواهیم جایگاهی برای My Neighbor Totoro در دنیای انیمه تعیین کنیم، بایستی آن را در همان جایگاهی بگذاریم که برای آثار دیدنی میازاکی وجود دارد. این اثر نیز مانند بیشتر آثار وی، به دنیای فانتزی و جذاب ذهن یک نابغه ژاپنی دامنزده و اثری بیمانند را پدید آورده است. این اثر ممکن است از دور کاملاً عادی و به دور از هرگونه جذابیت حتی ممکن است کودکانه به نظر برسد، ولی آیا اکثر آثار میازاکی این گونه نیستند؟ با این حال، زمانی که به تماشای این اثر مینشینید جادوی آن اثر میکند و در مییابید که اشتباه میکردید. پس اگر دنیایی رویایی و داستانی سراسر احساس و زیبا میخواهید، قطعاً این اثر باب طبع شماست و از تماشای آن پشیمان نخواهید شد. نمرات این انیمه نیز نوید یک شاهکار را میدهند. به طور قطع میتوان گفت که کسب نمره ۸.۲/۱۰ از کاربران سایت IMDB، کسب نمره ۹۴/۱۰۰ از منتقدان وبسایت Rotten Tomatoes و کسب نمره ۸.۴۵/۱۰ از کاربران و منتقدان سایت MyAnimeList، کار آسانی نیست و هر اثری نمیتواند چنین نمراتی را کسب کند.
4 دیدگاه
فربد
مگه میشه death note و dragon ball تو لیست شما نیست اذیت نکن gameshot
اشکان دولتی
سلامدوست عزیز
این مقاله فقط برای انیمههای سینمایی هست و شامل انیمههایی مثل دث نت رو شامل نمیشه
فربد
آها ممنون
Miss.anything
بیشتر بزارید لطفا. من دنبال انیمه عاشقانه و کمدی سینمایی میگردم