با شروع فصل پاییز شاهد پخش دنباله انیمه توکیوگول خواهیم بود و به همین منسبت به بررسی سه هر سه فصل پخش شده از آن پرداختهایم.
وقتی که تصمیم گرفتم انیمه «توکیوگول» (Tokyo Ghoul) را تماشا کنم مطمئن بودم این گول (خوانندگان عزیز توجه داشته باشند موجود افسانهای گول با غول تفاوت بسیاری دارد و ترجمه توکیو غول اشتباه است) شبیه آن موجوداتی که هنگام هالووین بر روی جعبه خوراکی بچهها میگذراند فرق دارد. حدس میزدم که قرار است یک داستان معمولی درباره یک افسانه شهری باشد، که البته کاملا اشتباه میکردم. همه چیز به گونه دیگری خود را نشان داد.
توکیوگول با یک صحنه خونین و خشن آغاز میشود، به خاطر همین فکر کردم که حدسم درست است. انتظاراتم از قسمت اول تقریبا متوسط بود و داشتم از دیدن انیمه لذت میبردم. یک شهر مدرن که تقریبا شبیه به دنیای خودمان است و شخصیتهای دیوانه با یکدیگر درگیر میشوند و خون به دیوار میپاشد، تقریبا همه چیز قابل لمس است. اما ناگهان انیمه صحنهای از یک کافه را نشان میدهد. دو دانشجوی جوان که قهوه میخورند و درباره پیشخدمت زیبای کافه «آنتیک» (Anteiku) صحبت میکنند.
صحنه معرفی «کن کانکی» (Ken Kaneki) و دوستش «هیده» (Hide) به قدری ساده است که بیشتر شبیه یک انیمه درباره زندگی روزمره به نظر میرسد؛ به قدری این صحنه عادی است که با خود فکر میکنید چرا تیتراژ اولیه انیمه و اسم انیمه انقدر خشن است. دقیقا در همین لحظه در پسزمینه خبری به گوش میرسد که درباره همان صحنه اولیه انیمه است. آن حمله توسط گولها صورت گرفته است. موجوداتی به مانند آدم که فقط با خوردن گوشت انسان زنده میمانند.
این موجودات فقط ماهی یک بار نیاز به خوردن دارند، همچنین به خاطر اینکه کاملا شبیه به انسان به نظر میرسند تشخیص آنها از آدمهای عادی سخت و به راحتی میتوانند با جامعه انسانی ترکیب شوند. البته زندگی همچنان در جریان است و مردم نیز از بیرون رفتن ترسی ندارند، بیشتر گولها نیز فقط به سهمیه ماهانه خود راضی هستند. البته کانکی اگر میدانست آن شب چگونه قرار است تکه پاره شود هرگز با «ریزا» (Riza) بیرون نمیرفت.
اگر هنوز هم فکر میکنید که توکیوگول یک انیمه کمعمق با صحنات هیجانانگیز است پس از اینکه کانکی در بیمارستان به هوش میآید از بین میرود. او به طور مداوم صحنات قتل و کشتار را تصور میکند و به این فکر میکند که او از آن حمله جان سالم به در نبرده است. کانکی آدم مرده است، پس چه کسی بر روی آن تخت به هوش آمده است؟ انیمه به طور مداوم چرخه زندگی عادی، مرگ، ترس و زندگی را به شما نشان میدهد و هربار به گونهای آنها را از هم جدا میکند. در واقع به نوعی این حقیقت که کانکی نجات پیدا کرده است نه خوب است و نه بد. به عنوان مثال فرض کنید موبایل شما از بالکن به سمت پایین پرتاب شده است، صفحه آن شکسته است ولی بقیه موارد سالم است. شاید تلفن سالم باشد ولی اثرات آن اتفاق بر روی آن موجود است.
داستان اصلی تشکیل شده است از درگیریهای درونی کانکی، او باید با زندگی جدیدش کنار بیاید. در عین حال در لایه زیرین داستان سوالهایی مطرح میشود که هم کانکی و هم بیننده را به چالش میکشد. چه کسی انسان است؟ چه کسی آدم نیست؟ آیا زندگی دشمنان ما نیز معنی دارد؟ چه میشود اگر ما به درون چرخه پایانناپذیری از تنفر کشیده شویم؟ خوب یا بد چیست؟ اصلا میشود خوب یا بد را معنی کرد در حالی که حتی خود شما نیز نمیتوانید آن را تشخیص دهید.
اگر از طرفداران آثار اکشن و یا ترسناک هستید به هیچوجه داستان غنی و مسائل روانشناسی که در انیمه مطرح میشود را از دست ندهید. حتی اگر فقط برای صحنات اکشن و هیجانانگیز به سراغ توکیوگول آمدهاید ناامید نخواهید شد. در انیمه تعدادی صحنه اکشن پرجزئیات و خونین وجود دارد که حسابی شما را سر ذوق خواهد آورد.
محصول نهایی که توکیوگول نام دارد از لحاظ فنی نیز اثر کاملی است. هیچ کمکاری در کارکتردیزاین، جزئیات محیط و یا صحنات اکشن به چشم نمیآید. صحنات اکشن به زیبایی به تصویر کشیده شدهاند. هر گول یک عضو خاص دارد که «کاگونه» (Kagune) نام دارد و هر گول کاگونه مختص به خود را دارد؛ به همین دلیل مبارزات به اندازه کافی به دلیل این متفاوت بودن غیرقابل پیشبینی شدهاند. البته افراط و تفریط در مبارزات نیز به چشم نمیخورد و هیچگاه از دیدن صحنات اکشن احساس خستگی نمیکنید. البته از رنگهای استفاده شده در انیمه نیز نمیتوان سخنی نگفت. رنگهای اغراق شده، روشن و شاد که به خوبی در جای خود قرار گرفتهاند و کاملا با تم تاریک داستان در تضاد هستند. در طی تمامی این دوازده قسمت به دنبال دلیلی بودم که از بخش فنی انیمه اشکالی بگیرم ولی در نهایت باید بگویم هیچ اشکالی وجود دارد، حتی زاویههای دوربین نیز شما را به وجد میآورد.
سطح کلی صداگذاری انیمه خوب است، البته همه چیز با صدای «ناتسوکی هانائه» (Natsuki Hanae) در نقش کانکی کن به کمال میرسد؛ به کمک او میتوانید سقوط کانکی از یک انسان عادی به یک هیولای مجنون را کاملا احساس کنید. البته در بخش موسیقی متن نیز نباید از آهنگ پراحساس و زیبای تیتراژ اولیه غافل شد. همچنین در پسزمینه نیز همیشه آهنگهایی به گوش میرسد که جلوههای بصری را تکمیل کنند.
اما بزرگترین مشکل فصل اول در نبود یک نتیجهگیری کلی بود. انیمه درست در میان یک مبارزه به شدت بزرگ تمام میشد و دقیقا در لحظهای که یک کلیفهنگر در حال شکلگیری بود ناگهان فصل اول توکیوگول به اتمام میرسید. اما همه چیز در فصل دوم روشن میشود و بالاخره ما پایان این مبارزه خونین را تماشا میکنیم.
در حالی که عمده تمرکز فصل اول بر روی مشکلات درونی و به طور کلی شخص کانکی کن بود؛ در فصل دوم توکیوگول کمی به دیگر شخصیتها هم میپردازد. در این فصل داستان از دید دو گروه مختلف روایت میشود، دوستان کانکی که او در آن شب آنها را تنها گذاشت و نیروی پلیس که به دنبال شکار گولها است. البته وقتی داستان به آشنایان کانکی رجوع میکند بیشتر نگرانیهای آنها را درباره او مشاهده میکنیم و از لحاظ ارزش داستانی به اهمیت داستان نیروی پلیس نیست. فصل دوم البته تمرکز ویژهای بر روی «توکا» (Toka)،دوست کانکی، دارد. بعد از ناپدید شدن ناگهانی کانکی و پیوستن او به گروه گولهای شورشی، حال توکا سعی دارد به زندگی قبلی خود برگردد، هنگامی که هنوز سروکله کانکی پیدا نشده بود. او دوباره برای پیشرفت در دانشگاه درس میخواند، از گول یتیم «هینامی» (Hinami) نگهداری میکند، او حتی با هیده نیز دوست شده است. اما داستان هیچگاه دلیل منطقی برای این کارهای توکا ارائه نمیدهد. حدس کلی بیشتر مخاطبین این است که توکا سعی دارد با برگشتن به زندگی قبلی خود دلیل پیوستن کانکی به دشمن و پناه بردن او به جنون را درک کند.
اما بازگو نکردن این موارد خود یک نکته منفی حساب میشود، زیرا ما فقط یک توکای ناراحت را میبینیم که سعی دارد زندگی خود را جلو ببرد. دختری کاملا مستقل تبدیل شده است به یک زن نگران و مشوش که مدام به این فکر میکند که چرا پرنس رویاهایش او را ترک کرده است. در عین حال او هیچ تلاش خاصی هم برای بهتر کردن اوضاع نمیکند.
اما از توکا که بگذریم باید بگوییم در این فصل دوم توکیوگول به دلیل اینکه داستان تمرکز بیشتری بر روی نیروهای پلیس کرده است ما شخصیتپردازی بهتری را شاهد هستیم. در فصل اول تنها افرادی از نیروی پلیس که در سکانسهای متعدد حضور داشتند «آمون» (Amon) و همکار مرحومش بودند. این بار اما داستان وقت خود را برای دیگر شخصیتهای نیروی پلیس نیز صرف میکند تا ما همذاتپنداری بهتری با این اشخاص برقرار کنیم.
آمون بیشتر وقت خود را صرف این میکند که با دختر همکار فوت شدهاش، «آکیرا» (Akira) رابطه بهترین برقرار کند. از طریق این دختر ما متوجه میشویم که زندگی اشخاصی که در خط مقدم بر علیه گولها میجنگند چطور است. ابتدا او سعی دارد تا از طریق آمون پدر خود را بیشتر بشناسد ولی در نهایت مانند خیلی از انیمههای دیگر او عاشق مردی میشود که شباهت زیادی با پدر مردهاش دارد. از طرفی آمون از بودن با او خوشحال است ولی بر سر دوراهی قرار دارد که آیا بودن با او کار درستی است یا نه؟
همچنین انیمه توجه ویژهای به نوجوان دیوانه، «جوزو» (Juzo) دارد، پسرکی که از سلاخی کردن گولها نهایت لذت را میبرد و اصلا برای او اهمیت ندارد که آن گولها چه کسی هستند. او زمانی به عنوان یک حیوان خانگی توسط گولها نگهداری میشد و آنها از او به عنوان یک حیوان وحشی در مسابقات گلادیتور مانند خود استفاده میکردند، به همین دلیل او نمیتواند به خوبی با انسانها ارتباط برقرار کند. البته او با یکی از کارآگاههای مافوق خود رابطه پدر-پسری برقرار میکند و در نهایت لایههای ذهن پیچیده او به ما نشان داده میشوند.
با اینکه فصل دوم توکیوگول کارکترهای جذابی دارد ولی در نهایت از لحاظ داستانسرایی اصلا نظم ندارد. طی قسمتها هیچ اتفاق مهمی رخ نمیدهد و فقط در چند قسمت پایانی است که شاهد یک اوج داستانی هستیم. البته حتی این اوج داستانی نیز به یک پایانبندی خوب کمک نمیکند.
به غیر از قسمت اول که پایان فصل اول را کامل میکند، مهمترین اتفاق انیمه حمله کانکی و گروه «آئوگیری» (Aoigiri) به یک زندان امنیتی است. مطمئنا این قسمت از لحاظ سکانسهای اکشن چیزی کم ندارد ولی مشکل اینجا است که هیچگاه هدف اصلی این حمله توضیح داده نمیشود. درست است که قرار بود طی این حمله یک گول قدرتمند آزاد شود و سپس گروه آئوگیری او را جذب کند ولی مشکل اصلی این است که بعد از این قسمت نه دیگر او را میبینیم و نه درباره او صحبتی میشود.
همچنین طی این حمله ما متوجه میشویم که دو گول دیگر مانند کانکی نیز وجود دارند که نصف گول و نصف آدم هستند؛ مهمتر آنکه این دو پلیس نیز بودهاند. البته به این دو نفر نیز دیگر اشارهای نمیشود. در عین حال انیمه به ما نشان میدهد که کانکی از موقعیت خود در آئوگیری استفاده میکند تا به جای آدمها از گولها تغذیه کند. به همین دلیل او به قدرت بسیار زیادی دست یافته است، البته در ازای این قدرت او ذره ذره تبدیل به یک هیولای بدون فکر تبدیل میشود. جالب است که هنگامی که انیمه به اوج خود میرسد داستان به صورت کلی چنین اتفاق مهمی را به فراموشی میسپارد.
نویسنده نیز برای اینکه داستان با یک نبرد بزرگ تمام شود روایت را به گونهای تنظیم کرده است که شخصیتهای داستان تصمیمهای ساختگی و غیرمنطقی بگیرند تا ایرادی در کار به وجود نیاید. بعد از اینکه یک نویسنده مرموز با پلیس صحبت میکند و به آنها میگوید که شاید تعدادی از گولها یک مغازه کافیشاپ داشته باشند ناگهان نیروی پلیس بدون هیچ مدرک محکمی یک حمله همهجانبه به کافه آنتیک شروع میکند.
در این بخش است که یک حفره داستانی دیگر نمایان میشود. گولهای درون کافه آنتیک سوگند خوردهاند که هیچ انسانی را به قتل نرسانند و به خاطر این عهد فقط از جنازه افرادی که خودکشی کردهاند تغذیه میکنند. در عین حال همین افراد هنگامی که متوجه حمله پلیس میشوند به جای اینکه فرار کنند و از ایجاد یک حمام خون جلوگیری کنند تا پای مرگ به مبارزه میپردازند. نویسنده حتی داستان خود را برای رسیدن به یک پایان اکشن قربانی کرده است.
در عین حال نبرد آخر فقط یک آشوب خالص است. شخصیتهای جدید چپ و راست ظاهر میشوند و به مبارزه میپردازند و شخصیتها دست به اعمالی غیرمنطقی میزنند. درست مانند فصل قبلی در فصل دوم توکیوگول نیز ما شاهد یک پایانبندی در میانه یک نبرد مهم هستیم. کانکی میخواهد به جنگ قویترین پلیس زنده برود، شخصی که فقط در حد یک اسم و مخاطب هیچ اطلاعی از او ندارد و فقط باعث میشود که بیشتر گیج شود.
در نهایت باید گفت از لحاظ داستانی فصل دوم انیمه به شدت افت کرده است. البته یک دلیل خیلی ساده نیز وجود دارد، فصل دوم برای کسانی است که مانگای توکیوگول را خواندهاند و داستان نیز بر همین اساس پیش میرود. انیمه فقط پلی میزند به مانگا و مطمئنا برای کسانی که آن را خواندهاند به شدت جذاب است. مطمئنا بسیاری از شخصیتهای معرفی شده که در انیمه به طور ناقصی معرفی شدند در مانگا به طور کامل پرداخته شدهاند؛ به همین خاطر انیمه برای افرادی که مانگا را نخواندهاند داستانی ساختگی و بیمنطق دارد. به همین دلیل انیمه با اینکه در زمینه شخصیتپردازی پیشرفت کرده است به دلیل نداشتن نظم در روایت داستان و اشکالات منطقی دچار آشفتگی میشود.
اما فصل سوم توکیوگول با رونمایی از شخصیتهایی جدید شروع میشود، گروهی که «کوئینکس» (Quinx) نام دارند. کوئینکس سلاح جدید سازمان مبارزه با گولها است، مبارزینی خبره که نصف بدنشان گول و نصف باقی انسان است؛ رهبر آنها فردی مرموز به نام «هایسه ساساکی» (Haise Sasaki) است. در اوایل شروع فصل اطلاعات زیادی درباره کوئینکس داده نمیشود. چرا با گولها مبارزه میکنند؟ و یا چرا وارد این آزمایش شدند؟ تعدادی از این افراد طی داستان معرفی میشوند ولی به احتمال زیاد انیمه قصد دارد تا در فصل بعدی اطلاعات بیشتری را فاش کند.
در اولین قسمت انیمه شاید کمی غافلگیر شوید زیرا شخصیت اصلی انیمه که کانکی کن باشد، در انیمه حضور ندارد! البته در انتهای همین قسمت آشکار میشود که هایسه ساساکی فقط رهبر کوئینکس نیست، او در واقع خود کانکی است. البته مخاطبان هیچگونه اطلاعات کاملی که چگونه کانکی تبدیل به هایسه شد دریافت نمیکنند، فقط در طی انیمه به صورت پراکنده به ما نشان داده میشود که کانکی بعد از تسلیم شدن چگونه تبدیل به هایسه شد که حالا با خطرناکترین گولها درگیر میشود.
البته وقتی که فصل سوم به اتمام رسید هنوز هم مشکلات داستانی در آن به چشم میخورد به خصوص نظم نداشتن روایت که هنوز هم به بدنه انیمه آسیب میزند. به دلیل اینکه انیمه را هفته به هفته تماشا میکردم گاهی احساس میکردم که تعدادی از آرکهای داستانی کاملا نسبت به هم بیربط هستند. قسمتهای اول بیشتر حکم یک مقدمه را دارند ولی ناگهان داستان کوئینکس را درگیر یک حمله بزرگ به گولها میکند. وقتی این بخش تمام میشود گروه به تعقیب یک گول خطرناک میپردازد که تقریبا هیچ ربطی به داستان اصلی ندارد. این بینظمی باعث میشود که گاهی سری به قسمتهای قبلی بزنید تا مطمئن شوید که بخشی از انیمه را جا نگذاشتهاید.
در عین حال انیمه صحنههایی را حتی مخوفتر از صحنه شکنچه شدن کانکی توسط جیسون به نمایش میگذارد. وجود چنین صحناتی بیشتر به این خاطر است که به مخاطب نشان بدهند که دنیای فصل سوم به نسبت فصل اول جای بسیار ترسناکتری است. البته در این بین سازندگان تعدادی از خطوط قرمز را رد میکنند و صحناتی را به نمایش میگذارند که هم از لحاظ بصری و هم از لحاظ محتوا بیشتر آزاردهنده هستند.
البته نباید یک طرفه به قاضی رفت، هنوز بخشهای خوبی در توکیوگول وجود دارد. یکی از نقاط قوت فصلهای پیشین اینبار نیز با قدرت پیش میرود، شخصیتپردازی است. به جرئت میتوان گفت که هیچ کارکتری در انیمه وجود ندارد که به آن پرداخته نشده باشد. هر کسی طی این سه فصل دچار تغییر شده است و اینبار نیز در فصل سوم شاهد درگیریهای ذهنی هایسه هستیم. آیا او هایسه است و یا کانکی؟ شاید هم ترکیبی از این دو باشد. چه بخشی از او باید کنترل اوضاع را به دست بگیرد؟ او باید طرف گولها باشد و یا کنار آدمها مبارزه کند؟ شاید هم باید بیطرف بماند. وقتی هایسه افرادی را ملاقات میکند که کانکی آنها را میشناخته است متوجه میشود که چه بخواهد و یا چه نخواهد باید با این گذشته روبرو شود. او اولین بار با توکا ملاقات میکند سپس با سازنده ماسک گولها «اوتا» (Uta) روبرو میشود و در نهایت با دیدار با جغد به بخشهای بیشتری از شخصیت خود و کانکی پی میبرد.
همچنین فقط شخصیت کانکی نیست که گسترش مییابد. هینامی دیگر یک کودک عاجز نیست و بخشی از داستان را به خود اختصاص میدهد و در عین حال بخشهای بیشتری از گذشته تاریک جوزو نشان داده میشود. حتی شخصیتهای کوئینکس که به نوعی تمرکز اصلی داستان بر روی آنها است نیز طی قسمتها دچار مشکلاتی میشوند که باید از پس آنها بربیایند.
هنوز هم مبارزات انیمه در سطح بالایی قرار دارد و دیدن کاگونههای جدید هربار که یک گول و یا کارآگاه جدید وارد داستان میشود جذاب است. حالا کاگونهها تکامل پیدا کردهاند و اینبار شاهد کاگونهای هستیم که موشک شلیک میکند و یا مدلی که میتواند از صاحب خود جدا شود. این تنوع خوب باعث میشود که همیشه انیمه هیجان بالای خود را حفظ کند.
در نهایت باید بگویم فصل سوم توکیوگول نیز اثر لذتبخشی است، البته پایانبندی آن نیز چندان بینقص نبود. در فصل سوم نیز اگر بخواهید داستان را بهتر متوجه شوید و تعدادی از حفرههای داستانی را پر کنید باید مانگا را بخوانید. در نهایت باید گفت توکیوگول بعد از فصل اول از لحاظ داستانی کمی در سراشیبی قرار گرفت. در نهایت باید امیدوار باشیم که در فصل چهارم دوباره اثری بینقص مانند فصل اول توکیوگول را مشاهده کنیم.
17 دیدگاه
Alizad
فصل جدید کی میاد؟
علیرضا حاجی زاده
فصل چهارم مهرماه عرضه میشه
^_____^
انبمه جذابی هست! اما برای اونایی که مانگا نخوندن ! مانگا بخونید میفهمید این اثر چقدر بی کیفیت ساخته شده ، مانگا از نظر شخصیت پردازی ، داستان ، حفره داستانی صددددددد برابر انیمه س . کانکی مانگا هم واقعا زجر کشیده و قابل درک تره. یه چی میگم خودتون تا تهشو بخونید مانگا ۲۰۰ و خورده ای چپتره و همه ی اینو توی ۴۸ قسمت خلاصه کردن !
محمد
ببخشید من چند تا تظر دارم درباره نقد شما :
۱ ما هیچ جای انیمه ندیدیم که گروه آنتیک قسمی مبنی بر اینکه آدم نکشن خورده باشند پس این مورد اشتباه گفته شد
۲ درباره مدرک برای حمله به کافه آنتیک میبینیم که افراد ccg در حال تعقیب افراد آنتیک هستند پس همون فرداش حمله نکردن
بعد یه سوال در کدوم قسمت نشون داده میشه که توکا با هیده دوست شده ؟؟؟؟؟
۳ بعد توکا در صحنه روی پل با گفتن ((چرا تو آخرش باید اینطوری میشدی ؟)) دلیل کاراشو یک جوری اصلاح میکنه
تو همون صحنه اگه دقت کنید کانکی دست رو چونش میزاره که با گفته هیده داره در باره تنهایی توکا دروغ میگه (همینطوری گفتم ?))
4 در باره حمله به زتدان نه تنها آزاد کردن غول رده sss بوده بلکه گرفتن منطقه هم به شمار نیرفته که بهش در انیمه هم اشاره شده
ممنون که خوندین و اگر غلط املایی داشت ببخشید
T.K
خوب بود اما به یکی از بخش های مهم که فداکاری و مرگ هیده در راه نجات کانکی در آخر فصل دو بود اشاره نشد.
درضمن اشکالاتی که کاربر محمد گرفتن رو هم قبول دارم و کاملا اشکالات مهمی گرفته و به نکات خوبی اشاره کردن.
رحمان
در پایان فصل اول باید بگم که قسمت عالی رو تجربه کردم تقریبا مثل چیزی که تو هانیبال دیدیم. یک شخصیت بیگناه صدوهشتاد درجه تغییر شخصیت میده و یک شخصیت تاریک بوجود میاد هرچند هانیبال این کارو تو یه فصل انجام میده و اینجا تو یه قسمت اتفاق میفته ولی با خودم گفتم ارزش تحمل لوس بازیای یه پسر نوجوون رو داشت. از این به بعد قراره شاهد امیدهای واهی و رفتارهای بچگانه نباشیم یه شخصیت بوجود اومده که میشه روش حساب کرد. اینم بگم شکنجه کانکی توسط جیسون فوق العاده سیاه و نفس گیر بود باورم نمیشد یه انیمه اینقدر به مخاطبش سخت بگیره اجازه نفس کشیدن نده بهمون. ولی فصل دو شروع شد و ما بیشتر از کانکی دور شدیم. اما بازم هرازگاهی پیداش میشد و من خوشحال میشدم. اما تصمیمات غیرمنطقی و بیهوده تمرکز روی شخصیتهای غیر ضروری و درنهایت پایانی بد و از همه بدتر فصل سه افتضاح باعث شد تمام امیدم از بین بره. متوجهم که از رو مانگا ساخته شده ولی آیا نباید نسخه بهترشو میدیدم؟ چرا کانکی جذاب رو ازمون گرفتن؟ این انیمه ها همیشه وعده های جذابی میدن ولی بعدش گند میزنن بهش.
پیشنهاد من به دوستان هلسینگ اولتیمیت هست که جدی تره
Parastesh
انیمه بسیار پر معنایی بود.. آنگونه که کانکی به یکباره از یک انسان به تمام معنا به یک غول خودخواه تبدیل شد… انیمه را واقعا بی نظیر میکند… اشتباه نکنید.. کانکی واقعا خودخواه است زیرا که برای نجات خانواده ی خود خانواده ی بقیه و حتی خود را نیز فدا کرد… و این خودخواهی و تک رویی کانکی انیمه را بسیار جذاب میکند… همین را بگویم که انیمه بسیار زیبا بود… البته انتظار داشتم که کانکی به هایسه تبدیل نشود.. زیرا میتوان گفت که هایسه ضعیف ترین بخش در شخصیت کانکی است که از رو به رو شدن با حقیقت درونی اش که همان کانکی زنجیری است وحشت دارد… اما در نهایت باز هم بخاطر خانواده ش فداکاری میکند و بار دیگر خود را فدا میکند..هایسه نابود میشود… و باز هم ما شاهد یک روی وحشی کانکی اما منطقی وی هستیم… با اینحال کانکی به این خاطر خاص است زیرا که در فصل اول قسمت آخر هنگام درگیری ذهنی با ریزه… ریزه به وی گفت که افراد آنیک توسط یاموری کشته خواهند شد.. و کانکی جواب داد هر کس بخواهد چنین غلطی کند به وی رحم نمیکنم.. و تا آخر هم پای این حرفش ماند… شخصیت کانکی به این دلیل جذابیت دارد زیرا که یک روی سرد و بی احساس و همانطور که گفتم خودخواه به ما نشان داد….
zzzz
به نطر من فصل اول و دوم توکیو غول واقعا هیجان انگیز و قشنگ بود مخصوصا اخرای فصل هاش و من با دیدن این دو فصل انتظارات بیشتری از این انیمه داشتم اما فصل سوم و چهارم به خوبی و قشنگی اول و دوم نبود و توی فصل های سوم و چهارم یه جاهایی یه علامت سوالایی میموند که جوابی براشون نبود
صدرا
اگه کسی در باره اکران فصل ۵ داره میشه جواب بده
به نظر من انیمه ای بسیار پر معنا بود درگیری های شخصیتی و موضوعات روانشناسی کن کانکی رو طوری جلوه دادن که اون به یک قهرمان قربانی شده مجسم شه و این شخصیت برای بینندگانی که برای رفع تنهایی انیمه میبینند بسیار نزدیک است
Amir
سلام.
با خوندن این مطالب نکات خوبی رو فهمیدم،دوستان هم خیلی دقیق به همه موارد اشاره کردن ولی من هنوز چند سوال تو ذهنم هست که بی جواب مونده:
۱٫چه کسانی باعث همه این اتفاقات بودن؟
۲٫چرا یه عده دنبال نابود کردن کانکی بودن؟
۳٫همونطور که در فصل ۴ گفته شد،چرا یه گروه میخواستن ریزه رو بکشن؟
۴٫از این جنگ و خونریزی چه کسانی سود میبردن؟
۵٫اون دکتر که نیمه گول هارو میساخت و حتی یکی از بازرس هارو به گول تبدیل کرد ولی اشاره ای نشد که چه کسی در ابتدا گول هارو به وجود اورد؟
۶٫چرا اون دکتر در اخر خودکشی کرد؟ (دیالوگ اخر دکتر خیلی جالب بود:پس این مرگه،چه غم انگیز)
یه نکته ای درباره ازاد کردن گول رتبهsssبگم،فکر کنم اون گول همون گولی بود که از ریزه مراقبت می کرد و همون افرادی که دنبال کشتن ریزه بودن این نقشه رو چیدن تا انتیک ائوگیری رو بفرستن جلو تا براشون اون کارو انجام بده و گول رو ازاد کنن تا بتونن ریزه رو پیدا کنن(این فقط یه حدسه شایدم اشتباه باشه).
Mn
دقیقا همین سوالات ذهن منم گرفته انیمش اصلا کامل نبود
Amir
یه مورد دیگه هم هست،کانکی این همه تلاش کرد تا دوستان و عزیزانش بخصوص هیده رو نجات بده و بعد از اینکه فکر کرد هیده مرده دلیلی برای زنده بودن نداشت و خودش رو تسلیم ccgکرد؛ولی بعد رفت دنبال توکای احمق و خودشو فدای اون کرد.
به نظر خودم اشتباه ترین کاره کانکی این بود که رفت سمت توکا و بخاطرش تبدیل به اون موجود سد وبهترین دوستش یعنی هیده رو که جونشو به خاطر کانکی فدا کرد رو از یاد برد.
ممنون که وقت گذاشتید و خوندید^_^.
على
سلام
در قسمت ۱ فصل ۱ وقتى ریزه به کانکى حمله مى کنه کى روى ساختمان بود؟
elen
این انیمه بعد از _ نام تو _ ، دومین انیمه ی مورد علاقه ی منه! من یه خوره ام. عاااااااااااشق انیمه ام. بهتون اطمینان میدم که همه ی انیمه هایِ سینمایی رو دیدم. اما هنوز سریالی هارو کامل کامل نگاه نکردم. که اونها هم به زودی میبینم. 🙂
بهاره
توکیو گول با تمام جزئیات و نقاط قوتی که خیلی کامل و به زیبایی توصیف کردید، منو کاملا شگفت زده کرد. اما خوندن این نقد با چنین روایتی کامل و شیوا حتی بیشتر منو به وجد آورد. تمام حفرهها و نقصهایی که در داستان حس میکردم ولی نمیتونستم بیان کنم رو بدون نقص به تحریر آوردید. بخاطر این نقد زیبا خیلی خیلی ممنونم.
DAYAN
ســــلام دوستان
باید بخاطر این نقد هم تشکر کنم هم گله چون حق مطلب رو در مورد انیمه ادا نکرده
اما بستگی به نوع نگاه میتونم بگم این انیمه در رده های خیلی پایینتری از انیمه هایی مثل کیمیاگر و موشی شی و حتی اتک تایتان داره
منسجم بودن داستان اون انیمه ها و هم چنین شیوه درست روایت داستان در اون انیمه ها باعث سردرگمی بوجود اومده در تماشای این انیمه نشده و شما بهیچ وجه حتی از دیدن جزئیات اون انیمه ها خسته نمیشید
^_____^
انبمه جذابی هست! اما برای اونایی که مانگا نخوندن ! مانگا بخونید میفهمید این اثر چقدر بی کیفیت ساخته شده ، مانگا از نظر شخصیت پردازی ، داستان ، حفره داستانی صددددددد برابر انیمه س . کانکی مانگا هم واقعا زجر کشیده و قابل درک تره. یه چی میگم خودتون تا تهشو بخونید مانگا ۲۰۰ و خورده ای چپتره و همه ی اینو توی ۴۸ قسمت خلاصه کردن !