این هفته هم همانند هفته قبل شاهد آرامش قبل طوفان بودیم. آرامش قبل طوفان که چه عرض کنم، آرامش قبل از رستاخیز گرگهای شمالی. در قسمت چهارم از فصل ششم سریال Game of Thrones که «کتاب غریبه» نام داشت، همه چیز مهیا شد تا به شددت به ادامه این فصل امیدوار شویم. و به نظر قرار است رمزی بولتون بالاخره از وینترفیل به درک اسباب کشی کند! چون جان اسنو بازگشته است. حال قصد داریم در ادامه نگاهی بیندازیم بر قسمت چهارم از فصل ششم سریال Game of Thrones تا علاوه بر بررسی بیشتر آن، بابی باشد برای کنکاش در داستان سریال. با گیمشات همراه باشید. موردی که در این قسمت به خوبی لمس میشد آن حس محبت و عشقی بود که در تار و پود آن تنیده شده بود. از سکانس دوستداشتنی گپ و گفت جان و سانسا گرفته تا کشته شدن اوشا به خاطر خدمت به لرد کوچک و حتی سکانس ملاقات مارجری با برادرش که الحق به زیبایی هرچه تمامتر محبت بین خواهر و برادر گفتار در بند را به تصویر کشید. اما «کتاب غریبه» را میتوان برترین قسمت حتی کل سریال در پایه ریزی حوادث بعدی دانست. که مهمترین آن بیتردید نسوخته ماند زاده اژهایان بود. همانطور که در پایان فصل نسخت دنریس تارگریان، همه را با تولد اژدهایان انگشت به دهان کرد، در این قسمت نیز با زنده سوزاندن کالها و رجزخوانی بی نقص که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، ارتشی از دوتراکیها به تعظیم وا داشت و مسلما با این افراد حتی میشود به فتح وستروس و نشتن بر تخت آهنین نیز ایمان داشت! چون تمامی خاندانهای موجود در حال جنگ و درگیری هستند. از بولتونها و استارکها گرفته که در حال آماده شدن برای نبرد هستند تا گرجویهایی که بی پیشوا ماندهاند که همه و همه به نفع دنریس برای به قدرت رساندن مجدد تارگرینها است. اما در این بین به نظر سرسی لنیستر از همه باهوشتر است! زیرا تاریلها و قوم خود را برای حفظ قدرت و آبروی سلطنت ترقیب میکند.
در سکانس ابتدایی این قسمت، قاطعیت و عزم راسخ جان برای گرفتن انتقام خانواده و عزیزانش و تنفرش از نگاهبانان خیانت کار را میبینیم که نکتهای بسیار روشن برای جذاب شدن خط داستانی این شخصیت در ادامه راه است. در سکانس پس از ورود سانسا به «کسل بلک» ما شاهد یکی از زیباترین خاطره بازیهای کل سریال هستیم. سکانسی که مخاطب را در خاطرات خوش فصل اول غرق میکند. چه کسی فکرش را میکرد پسر جوان و حرامزادهای که در وینترفیل کسی او را چندان جدی نمیگرفت حال به شخصیت اصلی فصل ششم سریال Game of Thrones و کل داستان تبدیل شود. جوانی که به قول خودشان در دوران کودکی بیشتر نظارهگر بازی خواهر و برادرانش بوده است تا همبازی آنها که همین باعث میشود سانسا از جان عذرخواهی کند و پیمان گرگها برای بازگشت به خانه محکمتر میشود.
وقتی که بغض و علاقه گلوی بریین را میفشارد! هنگامی که سرداووس و لیدی ملیساندرا در حال صحبت کردن در مورد استنیس و سرگذشت خانوادهاش هستند، برین به سمت آنها میآید و با یادآور شدن ماجرای مرگ رنلی براتیون به دست شبح زاده شده از جادوی ملیساندرا، برای آنها با آن قد رشید و هیکل درشتش! خط و نشان میکشد. بریین به صراحت بیان میکند ماجرای مرگ رنلی را نه از یاد برده است و مسببین آن را بخشیده است. این یعنی خطر مرگ بیخ گوش بانوی سرخ و حتی سر داووس است! ولی بر اساس آنچه که پیش از این در دنیای تاج و تخت و حکایات مارتین و سازندگان سریال دیدهایم خوشبختانه اتفاق خواصی رخ نخواهد داد و شاهد مرگ یکی دیگر از شخصیتهای محبوبمان نخواهیم بود.
احمق و باهوش. دقیقا اندر حکایت حکمران سرزمین ویل و لرد بلیش است. به نظرم یکی از احمقانهترین جملههاای که که در طول سریال شنیدهایم، «یعنی از در ماه بندازیمش پایین؟» از زمان حاکم بیخرد و ضعیف ویل است. فرمانروایی که به خاطر یک شاهین تمامی خدمات یکی از بهترین لردهای سرزمینش را نادیده میگیرد! اما همین سکانس یکی از مهمترین اتفاقات و پایهریزیها برای آینده سریال بود. چرا؟ نخست آنکه فهمیدیم چرا لرد بلیش مکار خود بر تخت حکومت ننشست و آن پسرک احمق را حاکم ویل کرد. به این دلیل که رسما حاکم فعلی از خود ارادهای ندارد و با سیاستهای خودش میتواند حاکم واقعی ویل باشد! و از سوی دیگر دست و پایش نیز به سبب مسائل حکومتی بسته نباشد و بتواند اهداف دوراندیشانه خود را پیش ببرد. همچنین از این پس نیز رسما ویل و شوالههای آن نیز وارد نبرد شدند و یحتمل به ارتش استارکها خواهند پیوست. حال اینکه واکنش سانسا و جان پس از کاری که لیتل فینگر در فصل قبل با سپردن دختر ارشد استارکها به رمزی کرد، چه باشد در قسمت آینده مشخص خواهد شد اما هرچه که هست آنها به یکدیگر نیاز خواهند داشت. نیاز استارکها با لرد بلیش و شوالیههای ویل به این دلیل است که ارتش وحشیها و همراهان جان اسنو تقریبا دو هزار نفر است که در برابر ارتش پنج هزار نفری بولتونها ناچیز است حتی بدون اینکه نیروهای متحدین آنها را حساب کنیم. هرچند هستند هنوز خاندانهایی در شمال که شرافت ند استارک را به یاد دارند و با پا گرفتن قیام شمال به جرگه گرگزادگان خواهند پیوست اما هرچه که باشد لردهای تحت فرمان لیتل فینگر میتوانند نقش تعیین کنندهای در نبرد پیش روی داشته باشند.
یه مرد دانا گفته، «ما با دشمنامون صلح میکنیم نه با دوستانمون»! جملهای که حلاج تمامی مشکلات سرزمین مرین بود! در فصل ششم سریال Game of Thrones یکی از مواردی که در چهار قسمت ابتدایی دوستداشتنی بوده است، پردازش مناسب به موضوعاتی است که در بستر داستان به وجود میآیند. به عنوان مثال در قسمت نخست با مرینی به شددت آشفته مواجه بودیم اما پس از گذشت چهار قسمت ترین با تدبیر خود و به تعبیری بهتر با دست خالی توانست ماجرا را مدیریت کند. هرچند که ترین قول هفت سال بردهداری با پرداخت مالیات از سوی ارباب خلیج بردگان و اشراف را به آنها داد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد هنگامی که مادر اژدهایان و شکننده افسارها بازگشت اوضاع بر همین منوال پی گرفته شود.
بعد از اینکه سر جورا مورمنت و همراهاش با هزار مشقت به دنریس رسیدند و قصد فراری دادن کالیسی یا همان دوشاخین کنونی را داشتند، مادر اژدهایان و نسوخته در آتش، با آنها نرفت و از هدفی بزرگ حرف زد. شاید در نگاه اول این موضوع اندکی مضحک بود! اما پس از سکانس پایانی و رستاخیزی از جنس تارگرینها دیدیم دنریس یه چیزی حالیش بود! در سکانس پایانی دنریس تمامی کالها و افرادی که گرد هم آمده بودند تا وضعیت او را مشخص کنند در آتش سوزاند و خود از شعلههای آتش جان سالم به در برد تا باری دیگر اطرافیانش را به تعظیم وا دارد و این بار ارتشی از دوتراکیها را در پشت سر خود ببیند. شاید مهمترین اتفاقی که در تعیین حاکم نهایی تخت آهنین در این فصل رخ داد، همین حرکت دنریس بود. زیرا با توجه به خیل عظیمی از دوتراکیهای وحشی که سر تعظیم در مقابل او فرود آوردهاند و ارتش و نیروهایی که در کالیسی در مرین دارد و مهمتر از همه، سه اژدهای سرکش او، میشود گفت در حال حاضر عظیمترین لشگر و سپاه هفت پادشاهی در اختیار زاده اژدهایان است. و این موضوع میتواند بر عطلش فرمانروای فعلی مرین برای به قدرت رسیدن مجدد تارگریان بیفزاید، هرچند فاصله آنها و تفاوت سبک مبارزه ارتش او با پایتخت و سایرین بسیار است.
در قسمت «کتاب غریبه» چند نکته را به خوبی یاد گرفتیم. حتی در این دنیای عجیب و بیرحم نیز نسبتهای خانوادگی بر هرچیزی ارجعیت دارد. از سکانس احساسی بین مارجری و برادرش گرفته تا بخشیده شدن تیون یا همان ریک توسط خواهرش. در سکانس بازگشت تیون گرجوی که رسما و کاملا به موجودی بیارزش در حکومت جزایر آهنین بدل شدهاست، دیدیم نفرتی عمیق در صدا و چهره او وجود دارد و زمانی که خواهرش به او گفت چطور به اینجا اومدی؟! دو بار با قاطعیت تمام در پاسخ او گفت «فرار کردم» که همانند همان عزم راسخ جان در گرفتن انتقام که در بالا به آن اشاره شد، اینجا نیز تیون گرجوی با حمایت مردان آهنین کمر بر گرفتن انتقام بسته است و یحتمل در نبرد پیش روی شمال آنها را در جبهه مقابل بولتونها و در کنار استارکها خواهیم دید. همچنین دیدیم وفاداری هنوز هم در دنیای وستروس وجود دارد و نمونه آن مرگ ناراحت کننده اوشا، زن وحشی به دست رمزی بولتون بود. علاوه بر این مکالمه کوتاه بین این دو شخصیت نیز بس زیبا بود خصوصا حرفهای اوشا.
چه انتظاراتی از قسمت آینده فصل ششم سریال Game of Thrones داریم؟!
- نخست آنکه پردازشی مناسب داشته باشیم به تقسیم قوا و یارگیری دو جبهه نبرد شمال. نبردی که بر اساس ادعای سازندگان بزرگترین نبردی است که تا به امروز در تاریخ تلویزیون به نمایش در آمده است.
- پس از ۱۰-۱۱ قسمت آریا استارک تبدیل به «هیچی» شود! همانطور که در تریلر آنچه در قسمت پنجم فصل ششم سریال Game of Thrones مشاهده خواهیم کرد، دیدیم، آریا در مکتب خدای هزار چهره ارتقا درجه خواهد یافت و گمان میرود پس از این حتی شاهد انجام ماموریتهایی توسط دختر کوچک استارکها برای خدای هزار چهره باشیم.
- غرق شدن برندون استارک در رویاهایش. از همان نخستین تریلرها و تصاویر اولیه معرفی سریال همواره شاهد رو به رو شدن برندون با شاه شب و ارتشش بودیم و به نظر قسمت پنجم زمان آن است که شاهد این دیدار باشیم و تنها میبایست صبر کرد و دید چه پیش خواهد آمد.
- بازگشت دنریس به مرین و سر و سامان گرفتن اوضاع. احتمال میرود شاهد عزیمت او به همراه دوتراکیها به سمت سرزمین مرین و وارد شدن زن سرخ جدید به بستر داستان و نقشههای جدید ترین لنیستر برای آینده باشیم.
سخن پایانی:
در پایان باید گفت قسمت چهارم از فصل ششم سریال Game of Thrones، یعنی «کتاب بیگانه» عملکردی مانند ماجراهای هفته قبل داشت و زیربنا و پایههایی بود برای رویدادهای هفته آینده. قسمتی که صبرمان را برای اتفاقات نیمه دوم این فصل از سریال لبریز کرد و در نگاهی کلی باید به «کتاب بیگانه» و اتفاقات آن نمره قبولی داد و چند روز آینده را برای دیدن بخش بعدی روایت دنیای تاج و تخت صبر پیشه کنیم.
نظر شما در مورد فصل ششم سریال Game of Thrones چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
امتیاز قسمت چهارم فصل ششم سریال Game of Thrones
در پایان باید گفت قسمت چهارم از فصل ششم سریال Game of Thrones، یعنی «کتاب بیگانه» عملکردی مانند ماجراهای هفته قبل داشت و زیربنا و پایههایی بود برای رویدادهای هفته آینده. قسمتی که صبرمان را برای اتفاقات نیمه دوم این فصل از سریال لبریز کرد و در نگاهی کلی باید به «کتاب بیگانه» و اتفاقات آن نمره قبولی داد و چند روز آینده را برای دیدن بخش بعدی روایت دنیای تاج و تخت صبر پیشه کنیم.
در پایان باید گفت قسمت چهارم از فصل ششم سریال Game of Thrones، یعنی «کتاب بیگانه» عملکردی مانند ماجراهای هفته قبل داشت و زیربنا و پایههایی بود برای رویدادهای هفته آینده. قسمتی که صبرمان را برای اتفاقات نیمه دوم این فصل از سریال لبریز کرد و در نگاهی کلی باید به «کتاب بیگانه» و اتفاقات آن نمره قبولی داد و چند روز آینده را برای دیدن بخش بعدی روایت دنیای تاج و تخت صبر پیشه کنیم.