شهری کوچک وساحلی، مردی با تیشرتی سفید، شلواری مشکی و یک عینک دودی روی نیمکت با روزنامهای در دست. اشتباه نکنید؛ این استایل دنیل کریگ در جیمز باند نیست. بیشک اگر مامور ۴۷ آن سر تراشیده و آن بارکد معروف پشت سرش را نداشت، شباهت او و دنیل کریگ در این صحنه، دور از انتظار نبود. با نقد و بررسی قسمت دوم بازی Hitman همراه ما باشید.
آنچه در بند اول خواندید، اولین صحنه از قسمت دوم Hitman است. محیط شهر ساپینزا در قسمت دوم با فضای مدرن قسمت اول کاملا متفاوت است و این همانند نفسی عمیق در هوایی پاک و بینظیر، پس از گذشتن از انبوه آلودگیهای دنیای مدرن است. در چنین محیطی آزادی عمل بیشتری دارید، امکان به وجود آمدن رخدادهای مختلفی وجود دارد، مکانهای اختفا بیشتر است و البته تهدیدهای بیشتری نیز در این شهر کم جمعیت شما را دنبال میکند. در حالی که کم کم با محیط بازی اخت میشوید با شخصیتهای جالب و سرگرمکنندهای نیز روبرو خواهید شد. واکنش هر شخصیتی در بازی در نوع خود جالب است. چه آن شخص راهنمای گروهی از توریستها باشد و چه کشیشی که با دیدن شما در میانه یک اعتراف چهرهای مطلاطم و پریشان به خود میگیرد. روبرویی با هر شخصیتی باعث میشود که واکنشهای بسیار جالبی را مشاهده کنید که نشان دهنده یک جامعه کاملا واقعی و باورپذیر در ساپینزا است. اگرچه فضای قسمت دوم، فضایی زنده و لذتبخش است؛ اما اینکه نمیتوانید وارد هر ساختمان دلخواهی شوید، ناامیدکننده است. در حالی که این ایده میتوانست پتانسیل بالایی را برای ترغیب بازیباز به گشتوگذار در محیط بازی ایجاد نماید.
زمان زیادی طول نمیکشد که با آبوهوای آفتابی و ساحل زیبای شهر انس بگیرید. این فضای آرامش بخشی که در ظاهر مشاهده میکنیم، مکانهای هولناکی را هم در خود جای داده است که مقصد اصلی مامور ۴۷ خواهد بود. از جمله عمارتی بزرگ با کانالی مخفی که به یک آزمایشگاه فوق سری با نگهبانانی مسلح ختم میشود. ماموریت شما این است که به این فضای امنیتی نفوذ کنید، دو نفر را به درک واصل کرده و درنهایت ویروس مخربی را که در قلب آزمایشگاه قرار گرفته است، نابود کنید.
روش سنتی Hitman را همه میدانیم. در لباس کارکنان به مرکز نفوذ میکنید و در حالی که نگهبانان نه چندان باهوش متوجه تفاوت شما با سایر کارکنان نمیشوند، کارتان را انجام میدهید. هوش مصنوعی بازی به گونهای است که به راحتی میتوانید دشمنان خود را فریب دهید. به کمک حالت Keen Eye که در واقع نوعی دید با اشعه ایکس است، میتوانید تجهیزات لازم برای بازکردن دربها را بیابید یا آیتمهایی برای از بین بردن دشمنان پیدا کنید. همانند توپ گلف با مواد منفجره.
شکار لحظهها برای رساندن مامور ۴۷ به اهداف جنایی خود امری ضروری است. در حالی که مشغول اجرای برنامه خود برای نزدیکی به طعمهها هستید، باید حواستان به اطراف باشد که مورد شناسایی قرار نگیرید. هوش مصنوعی در بازی Hitman طوری است که به راحتی و پس از یادگرفتن شیوه کلک زدن به آنها، میتوانید بدون جلب توجه دشمنان به راه خود ادامه دهید. در واقع گاهی اوقات هوش مصنوعی بازی کمی احمقانه رفتار میکند. درست است که شما با پنهان شدن کنار دیوار و جهشی ناگهانی میتوانید دشمنان خود را بکشید؛ ولی اینکه با حالتی مخفیانه راه بروید و دشمنان با آن کله کچل متوجه نفوذی بودن شما نشوند، کمی مضحک است.
اگرچه افرادی که در بازی توسط شما کلهپا میشوند چندان باهوش نیستند؛ اما به اندازهای دشمن در بازی وجود دارد که کار برای شما سخت شود. کسانی که قسمت اول بازی Hitman را تجربه کردهاند، به راحتی متوجه آسانتر شدن بازی خواهند شد؛ اگرچه شما همواره با خطر روبرو هستید. هر چقدر که در پاریس (قسمت اول) با عمارتهای بزرگ، شلوغ و تودرتو با هزاران راهرو و اتاق روبرو بودیم، در ساپینزا با محیطهایی بازتر و بدون پیچوخم زیاد مواجه خواهیم شد. همین موضوع باعث میشود تا در ساپینزا مکانهای کمی برای استتار وجود داشته باشد و از طرفی نیز شما نمیتوانید جمعیتی انبوه پیدا کنید تا با وارد شد در میان این جمعیت، شک و تردید دشمنان نسبت به خود را ازبین ببرید. نکته مثبت این شرایط، این است که شما میتوانید مهارت خود را در اکشنهای لحظهای و سریع بازی بالاتر ببرید.
آزمایشگاه سری، اتمسفری متفاوت با سایر مناطق بازی دارد. مکانی کوچک و البته تنگ با شرایطی کاملا امنیتی و دکترهایی که در فضایی کوچک اما کافی مشغول به کار هستند. شرایط به گونهای است که حتی پیدا کردن راه خودتان هم در این مکان هولناک کار سختی است، چه رسد به نفوذ میان آنها؛ اما همین فضای نگران کننده و سخت است که پیروزی را لذتبخشتر میکند. یک دست لباس مخصوص آزمایشگاه به همراه یک کارت برای بازکردن دربها میتواند شما را به محل از کار نداختن ویروس برساند؛ اما اینجا باید مهارت و دقت زیادی به خرج دهید. کوچکترین حرکت ناگهانی و خشنی از سوی شما با پاسخی کوبنده از سوی دشمنان همراه خواهد بود.
اگرچه هنوز هم میتوانید از رادار مخصوص سری بازی Hitman برای مشاهده حرکت هر یک از دشمنان استفاده کنید؛ اما شما میتوانید با نفوذ و شناسایی کلیه شهر ساپینزا، به راحتی هدف خود را پیدا و در نقشه مشخص کنید. معمولا شخصیتهای غیرقابل بازی (NPCها) در هنگام گفتگو با یکدیگر، عادات و مقصد خود را هم بیان میکنند. به جای این کار میتوانید به انجام ماموریتهای کوتاه و فرعی بپردازید که شما را مستقیما به دهان شیر هدایت میکند. برای مثال به عنوان یک خدمتکار در زمین گلف در کنار هدف اصلی خود حضور بیابید. اگرچه این راه برای از بین بردن او معقول نیست؛ اما پس از کمی تکرار متوجه میشوید که او در این راه چه عاداتی دارد و چه مسیری را طی میکند. اهداف شما بیشتر از اینکه به هر چیزی واکنش خاصی نشان دهند و یا به صورتی طبیعیتر رفتار کنند، یک روند ساده و قابل پیش بینی را دنبال میکنند.
به یاد داشتن مسیر حرکت اشخاص موردنظر و محدودیتهای موجود در هوش مصنوعی، مکان مختلف و البته نامناسب آیتمهای مفید، حسی مجهول که شما را به تعجب وامیدارد و آیندهای نه چندان معلوم، همگی باعث میشود تا Hitman به یک بازی معمایی بدل شود. این موضوع در مراحل escalation بیشتر از همه قابل درک است.
بازی Hitman در قالب پنج قسمت منتشر خواهد شد و هر قسمت ماموریتهای جدیدی را دربرخواهد داشت. در هر قسمت، چالشهای ارائه شده در بازی بر سختی آن میافزاید؛ اما این بدین معنا نیست که بازی رفته رفته جذابتر و لذتبخشتر میشود. ماموریتها هنوز هم به همان شکل قدیمی پایدارند. در واقع ما تغییری در گیمپلی بازی نمیبینیم و این فقط محیط و داستان بازی است که تغییر میکند. شما میتوانید با یاد گرفتن به اصطلاح قلق بازی به راحتی تمام مراحل escalation را در عرض چندین دقیقه به اتمام برسانید و همین مساله باعث میشود که خیلی زود از انجام کارهای تکراری و به کار بردن روشهای تکراری برای نابودی دشمن، خسته شوید. البته این موضوع تا حدودی هم به شما بستگی دارد. روند بازی طوری است که سعی ندارد شما را به سمت استفاده از راههای جدیدی برای رسیدن به اهدافتان سوق دهد.
درست است که بازی با اضافه کردن مکانی کاملا متفاوت با آنچه در نسخه اول شاهد بودیم، ما را به شروع بازی ترغیب میکند؛ اما داستان بازی سریع به اتمام میرسد و این شهر زیبا و ساحلی همراهی طولانی برای شما نخواهد بود. خلاف شهر ساحلی، عمارت داخل بازی و البته آزمایشگاه سری آن فضای کاملا متفاوتی را ایجاد میکند. با در نظر گرفتن اینها، قسمت دوم نسبت به قسمت اول پیشرفتهای مناسبی داشته است. هوش مصنوعی و انیمیشنهایی در سطح متوسط دوباره در بازی ظاهر شدهاند تا شما همان حس قدیمی جاسوسی را در این بازی هم داشته باشید؛ اما این بار به نظر میرسد که سازندگان بیشتر به فکر طراحی ساپینزا و محیطهای رنگارنگ آن بودهاند و زمانی برای تفکر عمیق نسبت به سایر موارد بازی نداشتهاند. قسمت دوم بازی Hitman نمیتواند آنچه که شما از این سری انتظار دارید را برایتان فراهم کنید؛ اما تجربه آن خالی از لطف نیست شاید بتواند حداقل برای مدتی شما را راضی نگهدارد.
نکات مثبت:
ساپینزا شهری زیبا و بزرگ است – راههای متعددی برای اتمام ماموریتها وجود دارد – آمیختن موقعیتهای طنزگونه با شرایط پراسترس بازی
نکات منفی:
هوش مصنوعی قابلقبول اما ضعیف و احمقانه – مراحل فرعی تکراری