سریالهای شبکه نمایش خانگی عموما با موفقیت روبه رو نمیشوند. تاخیر در پخش، ناتمام ماندن سریال، کیفیت پایین و بسیاری موارد دیگر دلیل این عدم موفقیت هستند. اما «شهرزاد» قاعدهها را به هم ریخت. سریال با استقبالی غیرقابل پیشبینی روبه رو شد و توانست طیف گستردهای از تماشاگران را به خود جذب کند. حضور بازیگران مطرحی چون علی نصیریان، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و مصطفی زمانی از یک سو و حضور حسن فتحی در مقام کارگردان از سوی دیگر در این موفقیت بیتاثیر نبودهاند. روایت عشقی در بستر تاریخ به خودی خود موضوع جذابی است که نغمه ثمینی و حسن فتحی به خوبی توانستند آن را به تصویر بکشند. استقبال فوقالعاده مخاطبین، سازندگان سریال را به فکر تولید فصل دوم و سوم انداخت. بعد از کمی بیشتر از یک سال فصل دوم شهرزاد پخش شد و مثل همیشه با انتقادهای زود هنگام مخاطب روبه رو شده است. در این یادداشت نگاهی میکنیم به مقدمه شهرزاد ۲ و روند شکلگیری وقایع و وقوع اتفاقات.
فیلمها یا سریالهای دنبالهدار اصولا در سینما و تلویزیون ما عاقبت خوشی ندارند. چندگانه اخراجیها و سریال ستایش نمونههای بارز این داستان هستند. باید دید «شهرزاد» که در اولین قدم خود با اجرایی جذاب بسیار موفق ظاهر شده بود، میتواند باز هم انتظارات مخاطب را برآورده کند یا خیر. مهمترین خطری که این سریال در فصل دو با آن روبه روست، عدم حضور بزرگآقا با بازی بینظیر علی نصیریان است. داستان باید آنقدر جذابیت داشته باشد که این عدم حضور لطمه چندانی به کلیت اثر نزند.
فصل دوم سریال شهرزاد از نقطه پایانی فصل اول آغاز میشود. یعنی شب عروسی شهرزاد و فرهاد. قباد با کابوس قتل شهرزاد از خواب بیدار شده و داستان رسما شروع میشود. (هرچند ایده انتقام در کابوس قباد نخنما و کلیشهای است. زیرا برای مخاطب قتل شخصیت اول در ابتدای داستان دور از ذهن به نظر میرسد) قبادی که کم کم باید جای خالی بزرگآقا را پر کند اما خودش اهمیت چندانی به این موضوع نمیدهد و تنها چیزی که برایش مهم است بازگشت شهرزاد است. آشفتگی حال او بعد از مرگ بزرگآقا نشان از وابستگی شدید او به عمویش دارد و خودش را در حل مشکلات و اداره کارها ناتوان میداند. در قسمت اول، دو داستان به موازات هم پیش میروند. داستان اول وقایع خانه بزرگآقا در غیاب او و حضور عمه بلقیس است و داستان دوم ماه عسل شهرزاد و فرهاد.
اولین شخصیت جدیدی که وارد داستان میشود عمه بلقیس با بازی رویا نونهالی است. بعد از تشییع جنازه بزرگآقا عمه بلقیس، خواهر او از کرمان عازم تهران میشود که تکلیف ارث و میراث و جانشینی برادرش را مشخص کند. انتخاب رویا نونهالی انتخاب درستی بوده است و توانسته با شیوه بیان محکم و چهره سرد و محکمی که دارد، همزمان اقتدار و زیرکی عمه بلقیس را به خوبی نمایان کند. از همین دو قسمت ابتدایی میتوان او را جانشین مناسبی برای بزرگآقا به شمار آورد و تا حدی نگرانیها در این بابت را بیمورد دانست.
در رفت و برگشت سکانسهای سریال، سفر شهرزاد و فرهاد به اصفهان دنبال میشود. تصویر اصفهان قدیم و زایندهرود پر از آب که نشان از جریان داشتن زندگی و آرامش دوباره این دو نفر دارد، به خوبی در پسزمینه رابطه آنها قرار گرفته است. همچنین ملاقات فرهاد با دوستان دوران کودتا نشان داد که وجه سیاسی داستان در این فصل نیز همچنان پُررنگ است. اگرچه بعد از این همه جنجال و سختیهایی که در مسیر به هم رسیدن داشتند، رابطه بین شهرزاد و فرهاد هنوز آن طور که باید شکل نگرفته است اما میتوان امیدوار بود که در قسمتهای آینده به آن بهتر پرداخته شود.
قسمت دوم اما از کیفیت بهتری برخوردار است. شهرزاد که اکنون از مرگ بزرگآقا خبردار شده و فرهاد را راضی به برگشت میکند. او فکر میکند که در نبود بزرگآقا، قباد و شیرین صلاحیت نگهداری از پسر او را ندارند. در آن سو عمه بلقیس به کمک نصرت کلک یکی از بزرگترین مدعیهای قدرت را میکند و قباد به جانشینی نزدیکتر میشود.
یکی دیگر از نکات مهم قسمت دوم بازگشت سرهنگ تیموری (هومن برقنورد) به داستان است. او که در فصل پیش توسط بابک (امیرحسین رستمی) تیر خورده و از سوءقصد بزرگآقا جان سالم به در برده بود، در این قسمت از بیمارستان مرخص میشود. تیموری با حضور در عمارت، قباد را بهترین گزینه برای جانشینی بزرگآقا میداند و رای به باکفایتی او میدهد. قسمت دوم در حالی به پایان میرسد که تهدید هاشم توسط قباد، خبر از ظهور شخصیتی جدید میدهد.
شخصیت کمرنگ این دو قسمت شیرین دیوان سالار است که بعد از به هوش آمدن از مرگ پدرش مطلع شده و با نقشهی نصرت به آسایشگاه روانی فرستاده میشود. عمه بلقیس پس از با خبر شدن از این موضوع تلاش میکند تا هر چه زودتر او را از آنجا بیرون آورد. به نظر میرسد که حضور پُررنگ شیرین در قسمتهای پیشرو زمینهساز اتفاقات جالبی باشد.
از جمله نقاط قوت سریال میتوان به موسیقی آن اشاره کرد که در فصل دوم هم مانند سری اول آن برعهده امیرتوسلی بوده که توانسته به خوبی حال و هوای اتفاقات سریال را به تماشاگر منتقل کند. محسن چاووشی و سینا سرلک هم مانند فصل اول در مقام خواننده با این سریال همکاری دارند. تاکنون دو قطعه از آنها منتشر شده است و در ادامه سریال به مرور قطعات دیگری نیز منتشر میشود.
از دیگر نکات فصل دوم میتوان به جایگزینی بازیگر نقش سیمین اشاره کرد. مونا احمدی که در فصل پیشین نقش خواهر کوچک شهرزاد را برعهده داشت، به دلیل همزمانی با اجرای تئاتر خود نتوانست در این فصل حضور داشته باشد و بازیگر جدیدی جای او را گرفته است.
مشکل اصلی سریال را تا همینجا شاید بتوان شتابزدگی در وقوع رخدادها دانست. به عنوان مثال کنار گذاشتن افراد و متقاعد کردن آنها با یکی دو جمله توسط خواهر بزرگآقا – مهیا کردن زمینه برای جانشینی قباد – کمی غیرقابل باور به نظر میرسد. زمینهچینی مناسبی برای این حرکتها انجام نگرفته است تا بتوان آنها را باور کرد و تنها موجب تقویت این باور میشود که نویسنده میخواهد هرچه زودتر سر اصل ماجرا برود.
شروع شهرزاد را میتوان در مجموع قابل قبول دانست. تا اینجا نویسندگان به خوبی توانستند مقدمهچینیهای لازم را انجام دهند و مخاطب را برای وقوع وقایع بعدی در انتظار نگه دارند. رضا کیانیان، امیر جعفری و آتنه فقیهنصیری از دیگر بازیگران مطرحی هستند که در فصل دو ایفای نقش کردهاند و باید منتظر حضور آنان در ادامه سریال باشیم. در آغاز سریال، سوءقصد به جان فرهاد موجب شکلگیری این باور در مخاطب میشود که در آینده نه چندان دور آتش کینه قباد در نهایت دامنگیر فرهاد و شهرزاد میشود. به نظر میرسد که در قسمت سوم و با گذشت چهلم بزرگآقا، داستان وارد جریان اصلی خود میشود و از آن زمان است که میتوان فهمید که آیا حسن فتحی و دیگر عوامل میتوانند موفقیت دوباره سریال شهرزاد را تکرار کنند یا نه.