در هفتهای که گذشت، سریال بازی تاج و تخت ها به یکی از بزرگ ترین خطهای داستانی خود وضوح داد و آن را به مرحله بعدی برد. اما در این مطلب تئوری و فرضی را مطرح میکنیم که نشان میدهد هرچیزی که بر روی صحنه نمایش دیدیم، واقعیت قضیه را مطرح نمیکند. برای مطالعه آن با گیمشات همراه باشید.
اگر قسمت هشتم فصل ششم یعنی “No One” را تماشا نکردهاید، از مطالعه این مطلب بپرهیزید. اسپویلر در ادامه…
بله! همان طور که مشخص است به خط داستانی آریا، دختر کوچکتر خاندان استارک ها، یا بهتر است بگوییم آنچه از خاندان استارک ها باقی مانده! اشاره داریم. آریا چند سال گذشته را مشغول آموزش دیدن برای تبدیل شدن به یک آدمکش در میان «مردان بی چهره» بوده و در این مدت مرشد آریا – که قبلا او را با نام جیکن هگار می شناختیم – آریا را تحت فشار قرار داده است تا به یکی از آن ها تبدیل شود. اما آن ها کیستند؟ هیچ کس!
از همان اول که آریا به شهر آزاد براووس رسید و خواست به خدمت خدای بی نهایت چهره در بیاید، یک راه در رو برای خود قرار داد. جیکن هگار به او گفت که باید آریا استارک و گذشته اش را به کلی فراموش کند و هیچ اثری از آن شخص قدیمی برجای نگذارد، تا جایی که به او می گوید: تو لباس ها و اموال آریا استارک را به همراه داری، از آن ها خلاص شو!
آریا این کار را انجام میدهد اما تیغه خود «سوزن» را که جان اسنو در فصل اول به او هدیه داده بود در کنار دریا و زیر سنگها قایم میکند، تا اگر کار بهجای باریک کشیده شد، لازمههای زنده ماندنش فراهم باشد! اگر سریال را دنبال کرده باشید، آریایی که دنیا وزندگیاش با تنفر پرشده لیستی از افرادی دارد که میخواهد بکشد و آن را دائماً با خود تکرار میکند. یکی از افراد این لیست مرین ترانت، از گارد پادشاهی وستروس بود. وقتی مرین ترانت با میس تایرل برای مسائل مالی تاجوتخت به براووس میآید، آریا موقعیتی مناسب به دست میآورد و طی آن، مرین ترانت را به درک واصل میکند (و چه لذتبخش صحنهای بود، آن صحنه!)
مسئله اینجاست که این قاتلهای بی چهره از نظم و قانون و هارمونی خاصی پیروی میکنند، پس آریا نمیتواند همینطوری به اینور و آنور رفته و هرکه را که میخواهد بکشد! سزای این عمل نابخردانه او از دست دادن چشمهایش بود. جیکن هگار به او یک فرصت دیگر میدهد و تعلیمات عالی آریا از آن نقطه آغاز میگردد. پس از مدتی، او بیناییاش را به دست میآورد و مأموریت میگیرد که یک نفر دیگر را بکشد؛ بازیگری که در براووس با گروهی دیگر نمایش اجرا میکنند. اما وقتی آریا داستان زندگی چند سال اخیرش را در قالب نمایش میبیند، به یاد میآورد! پدرش را، استارک ها را، افراد داخل لیستش را، هدفش را و… خانوادهاش را! و در ضمن، چه چیزی برای یک دختر جوان از دیدن مرگ دردناک (و بهشدت مصنوعی) قاتل پدرش میتواند جذابتر باشد؟
آریا بانو کرین که هدفش است را میبیند و به خیال و تفکر استعدادهای درخشان این فرد و قلب مهربان اش، او را نمیکشد. با این مسئله، جیکن هگار به آنیکی دختر حیف نان – که از زمان ورود آریا او را اذیت کرده و با لقب Waif (بیخانمان) شناخته میشود – دستور میدهد که آریا را بکشد. ویف آریا را پیدا میکند و در آخر قسمت ما آریای زخمی را میبینیم که برای کمک به اینسو و آنسو فرار میکند. بیایید کمی به جلو برویم تا بعدازاین ششصد کلمه به اصل ماجرا برسیم! آریا همچنان از ویف فرار میکند تا درنهایت به اتاقش میرسد. وقتی بیننده با خود میگوید:«کار آریا هم تمام شد!» او شمشیر نازک خود را بیرون میآورد و ازاینجا تئوری ما معنا پیدا میکند.
وقتی انتظار داریم نبرد این دو را ببینیم، صفحه با خاموشی مطلق به سکانس بعدی میرود و جیکن هگار را نشان میدهد که در تالار معبد رد خون را دنبال میکند. سپس صورت ویف را میبینیم که به دیوار اضافهشده است. آریا استارک از پشت جیکن هگار در میآید. جیکن به او میگوید:«بالاخره، دختر به یک هیچکس تبدیل شد!»
آریا در پاسخ میگوید:«این دختر، آریا استارک از وینترفل است! و من میخواهم به خانهام برگردم!» اعتراف میکنیم که با این جمله جانی دیگر در شریانهای ما جریان یافت.
حال تئوری را مطرح میکنیم: چگونه آریا که چندین زخم در شکم دارد میتواند بر رقیبی غلبه کند که تاکنون از او پیروز نشده است؟ (این قضیه هم شایانذکر است که آن سقوط طولانی و بلند از پلهها باعث شد دوباره از ناحیه زخمها خونریزی کند) چگونه جیکن هگار با رفتن او مشکلی ندارد؟ مگر همین چند وقت پیش به او نگفت:«شانس دومی به تو دادهشده، سومی نخواهد بود»؟ ایده آریا برای سفر به غرب وستروس چه شد که درنهایت تصمیم گرفت به خانهاش برود؟ (آیا قضیه «غرب وستروس» مثلاً حرکت هوشمندانهای بود که نویسندگان سریال پیاده کردند تا زمان مکالمه با بانو کرین را افزایش دهند؟ و سپس آن را فراموش کردند؟)
تئوری این است که: آریا استارک مرده. آریا در آن اتاق تاریک مرد و حال ویف از صورت آن استفاده میکند. و هرباری که اپیزود را از اول میبینیم، شرایط و روایت داستان برای تائید این تئوری قانعکنندهتر میشوند.
بیایید صحنه آخر را مرور کنیم. در آنجا آریا به جیکن میگوید:«تو اون رو فرستادی تا منو بکشه!» و جیکن در پاسخ میگوید:«و حالا تو اینجایی و اون اونجا!»
کمی مکث میکند و سپس ادامه میدهد:«بالاخره، دختر به یک هیچکس تبدیلشده!» اما مگر در تمامی اتفاقاتی که افتاد آریا چهکار کرد که مسیر مردان بی چهره را پیشگرفته باشد؟ او به سراغ شمشیرش رفت و این را در ذهن خود قبول کرد که هنوز هم آریا استارک است. سپس یکی از بی چهرهها را کشت (حداقل آن چیزی که به ما نشان میدهند) آنهم با شمشیر آریا استارک! و آنهم در دفاع از شخص خودش! و همین «شخص» باعث میشود که دیگر No One یا هیچکس نباشد. چرا عنوان این قسمت به این موضوع اشاره میکند؟
این تائید و تمجید جیکن بههیچوجه منطقی نیست. شاید از اینکه آریا شمشیر را مستقیم بر روی سینهاش نهاده میترسد و میخواهد از مخمصه فرار کند اما بهعنوان آدمکشی که تمامی نگهبانان قلعه هرنهال را به هلاکت رساند اینکمی غیرمعقول است.
اما شاید جیکن در مورد آریا صحبت نمیکرد و میدانست که او مرده است. ویف هم در معبد تمرین میکرد تا به یکی از بی چهرهها تبدیل شود. و به این حقیقت که نهتنها آریا را کشت، بلکه صورت و هویتش را به شکل قانعکننده گرفت نشانی بر موفق شدن درزمینهٔ بی چهره شدن اوست! جیکن هم درواقع همین را میگوید.
وقتی آریا گفت که به خانهاش میرود، جیکن لبخند زیرکانهای میزند. اما چرا؟ شاید فکر میکند که اگر یکی از اعضای بی چهرهها (درواقع ویف) بهعنوان بازمانده یکی از بزرگترین خاندانهای وستروس به آنجا بازگردد، میتواند برای خدای بینهایت چهره خوب باشد. و حال سؤالی که باقی این است که “آریا” صورت چه کسی را به دیوار اضافه کرد؟ چیزی که ما میبینیم خیلی هم شبیه صورت بازیگر نقش ویف نیست و شاید این صورت اصلی اوست.
این تئوری خیلی در فضای مجازی مطرح نیست اما بعضیها اشاره میکنند که بهطورکلی ویف یکی از جنبههای شخصیتی آریا و حقیقتاً در خیال او بوده است که در این صورت نتیجه میگیریم معبد خدای بینهایت چهره ازآنچه نشان میدهد هم سوتوکور تر است!
بازیگر نقش ویف یعنی Faye Marsay در مصاحبهای با هالیوود ریپورتر اعلام کرد که ضمن خروج از سریال ناراحت است و همینطور گفت که نشان ندادن آن صحنه دلیل دارد:
خیلی فوقالعاده میشد اگر یک صحنه نبرد آخر هم اضافه میکردیم، اما سازندههای این سریال در به فکر فروبردن مردم برای حدس زنیهای بیشتر سر اتفاقاتی که میافتد کار خود را بهخوبی انجام میدهند.
حال در اینجا، منظور از «حدس زنیهای بیشتر» چیست؟! شاید منظورش همین نوشتهای است که الان دارید میخوانید! اما حتی اگر در نظر بگیریم که تهیهکنندگان آریا را off-screen کشتهاند، تمامی آمریکای شمالی را خروش و جنجال رها خواهد کرد. این از «عروسی خونین» هم آزاردهندهتر است!
قطعاً این تئوری عجیب و از جهاتی مسخره است، اما دلایلی هم که از آن حمایت میکند زیاد هستند. حال باید صبر کنیم تا حقیقت را حداکثر تا آخر این فصل Game of Thrones (بازی تاجوتختها) ببینیم.
2 دیدگاه
غزال
تئوری خیلی جالبی بود اما فقط یک سکانس میتونه اونو نقض کنه بطور کلی. و اون سکانس جایی بود که آریا برگشت و در نزدیکی وینترفل با گله ای گرگ مواجه شد که سردسته ی گرگ ها نامیریا گرگ دست آموز خودش بود. پس اگر اریا مرده بود و ویف جای اون رو میگرفت نباید نامیریا رو میشناخت.
ادریس
اره این تئوری به سادگی قابل رده
اما رسیدن به این تئوری هوشمندانست