بازهم پنجشنبه شده و ما با انیمه شاتی دیگر از راه رسیدیم! این هفته هم مانند همیشه با بخشهای همیشگی در خدمت شما خواهیم بود.
اخبار — (اشکان دولتی)
در این هفته ساخت شدن تعداد زیادی از انیمههای مختلف تایید شده است و ما اولین خبر خود را به ساخت انیمهای از روی مانگای Back Street Girls اختصاص دادهایم. این مانگا توسط «جسمین گیوه» (Jasmine Gyuh) نوشته شده و خلاصه داستان این انیمه را در زیر میتوانید بخوانید:
یک گروه سه نفری از یاکوزا در انجام ماموریتی شکست میخورند و رئیس خود را ناامید میکنند. این سه دو راه حل دارند، با افتخار خودکشی کنند یا به تایلند بروند و تغییر جنسیت دهند و به مدل تبدیل شوند. پس از یک سال تمرین سخت آنها تازه به شرایطی دست یافتهاند که به هدف خود دست پیدا کنند ولی تازه اینجاست که داستان شروع میشود.
قرار است که از روی مانگای ابرقهرمانی Ultraman یک انیمه ساخته شود که در سال ۲۰۱۹ پخش میشود. البته یک خبر نه چندان خوب برای طرفداران این است که گرافیک این انیمه سه بعدی و با جلوههای کامپیوتری ساهتخ میشود و این سبک گرافیکی بین بسیاری از طرفداران به هیچ وجه مورد پسند نیست. خلاصه داستان این مانگا از این قرار است:
شینجیرو هایاتا پسر شین هایاتا اولین الترامن هست و قدرت بسیار خاصی دارد. یک روز که شینجیرو حمله میشود، پدرش به کمک او میآید و به او هویت واقعی الترامن را نشان میدهد. در اینجا بود که شینجیرو تصمیم میگیرد به پدرش در این راه کمک کند و لباس مخصوص الترامن که توسط دکتره ایدِ طراحی شده است را به تن میکند و داستانش از اینجا شروع میشود.
ساخت این انیمه را استودیو Production I.G برعهده دارد و در این راه با استودیو Sola Digital Arts همکاری میکند. مانگای Ultraman توسط «ایچی شیمیرو» (Eichi Shimizu) و «توموهیور شیموگوچی» (Tomohiro Shimoguchi) نوشته شده و از سال ۲۰۱۱ در حال پخش است.
طی رویداد کامیک کان در شهر توکیو، کارگردان «شینجی هیگوچی» (Shinji Higuchi) که برای انیمه Fushigi no Umi no Nadia یا همان «نادیا: راز آبهای آبی» (Nadia: The Secret of Blue Water) شناخته شده است، خبر از ساخت انیمهای اورجینال (انیمههایی که اقتباسی نیستند) داد. این انیمه Hisone to Maso-tan نام دارد برای پخش در سال ۲۰۱۸ برنامهریزی شده است. داستان این انیمه با همکاری او، «ماری اوکادا» (Mari Okada) و استودیو Bones گفته شده است.
هیسونه آماکاسو یک آدم رک و معصوم است که که نیرو دفاعی هوایی میپیوندد. او همیشه با این موضوع که ممکن است با کلماتش به بقیه آسیب برساند، مشکل داشته و همین موضوع باعث شده است که به نیرو هوایی بپیوندد تا اینگونه از اجتماع فاصله بگرید، اما این تصمیم تمام زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. در طبقات پایینی این پایگاه یک اژدها زندگی میکند که هیسونه را به عنوان خلبان خود انتخاب کرده است. نکته جالب اینجاست که گفته میشود اژدهاها کلید به آینده جهان را در اختیار خود دارند.
قرار است که انیمه سینمایی برای انیمه Saenai Heroine no Sodatekata ساخته شود. هنوز تاریخی برای اکران این انیمه سینمایی معلوم نشده است. این انیمه بر اساس مانگایی به همین نام ساخته میشود که داستان شخصی به نام تومویا آکی را روایت میکند. آکی همیشه در دنیای انیمهها غرق بوده و خودش را ناخواسته در ارتباط عمیقی با داستانها و شخصیتها مختلف میدیده. حالا او تصمیم گرفته است که این فرصت را برای بقیه فراهم کند و میخواهد بازی خودش را خلق کند ولی متاسفانه به تنهایی توان انجام ای کار را ندارد. تاکنون دو فصل از انیمه Saenai Heroine no Sodatekata به ترتیب در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ پخش شده است.
چندی پیش در توییتر پستی منتشر شد که خبر از ساخت انیمهای با اقتباس از مانگای Kengan Ashura داد. تایید ساخت این انیمه میتواند به برنده شدنش در یک نظر سنجی برای شروع ساخت انیمه آن، ربط داشته باشد. مانگای Kengan Ashura توسط «یاباکو سندرویچ» (Yabako Sandrovich) نوشته است و از سال ۲۰۱۲ در حال انتشار است. خلاصه داستان این مانگا از این قرار است:
از زمان دوره ادو در ژاپن همیشه مناطقی برای مبارزات گلادیاتوری وجود داشته است. در این مناطق افراد ثروتمند گلادیاتورهای خود را بدون هیچ سلاحی مجبور به مبارزه میکند و کسی که برنده شود، تمام شرط را ازان خود میکند. آشورا توانایی بسیار زیادی دارد و حریفان خود را به راحتی از پا در میآورد و این موضوع باعث جلب توجه ثروتمندان بزرگ از جمله رئیس سازمانی خطرناک به نام نوگی هیدکی میشود.
یک وبسایت ایجاد شده است که در آن خبر از ساخت انیمهای بر اساس مانگای Jashin-chan Dropkick داده شده است. قرار است این انیمه در تابستان ۲۰۱۸ پخش شود. خلاصه داستان این انیمه در زیر برای شما قرار داده شده است:
Jashin-chan Dropkick یک انیمه کمدی است که درباره بک لولیتا از ادبیات گوتیک است. داستان درباره دختری به نام یورین است که یک شیطانِ دختر با دمی مانند مار کبرا به نام جاشین چان را احضار میکند. این دو مجبور با هم زندگی کنند، تا وقتی که یورین راهی برای بازگشت جاشین پیدا کند، در غیر این صورت جاشین یورین را خواهد کشت.
کسانی که به Berserk علاقهمند هستند را هم میتوان خوشبخت و هم بدبخت دانست. Berserk اثر بسیار خاصی است که ویژگیهای مثبت زیادی دارد ولی کنسل شدن انیمه آن در اواخر دهه ۹۰ میلادی، ادامه ساخت آن توسط یک استودیو نه چندان ماهر، طولانی شدن پایان رسیدن مانگا و توفقهای زیاد در انتشار آن باعث شده است که بسیاری طرفداران بیخیال دانستن پایان ماجرای گاتس شوند. چندی ماه پیش بازهم انتشار مانگا به تاخیر افتاد و حالا پس از وفقهای چند ماهه، از ۲۲ دسامبر (دو هفته دیگر) انتشار مانگا از سر گرفته خواهد شد. باید امیدوار بود که این آخرین باری باشد که با تاخیر در روند انتشار مانگا روبه رو میشویم.
بنابر گزارش سایت هالیوود ریپورتر، «رایان رینولدز» (Ryan Reynolds) قرار است در فیلم لایو اکشن Pokémon، نقش شخصیت «پیکاچو» (Pikachu) را داشته باشد. نام دقیق این فیلم Detective Pikachu است. شخصیت اصلی این فیلم «جاستیس اسمیت» (Justice Smith) خواهد بود و داستان از جایی آغاز میشود که یک سری آدمربا، پدر اسمیت ربودهاند. همچنین «کاترین نیوتن» (Kathryn Newton) از سریال Big Little Lies نیز در این فیلم حضور خواهد داشت و نقش لوسی را برعهده دارد. «راب لترمن» (Rob Letterman) که سابقه کار بر روی آثاری چون Monsters vs. Aliens و Shark Tale را دارد، کارگردانی این اثر را برعهده داشته و «الکس هیرش» (Alex Hirsch) از سریال Gravity Falls و «نیکول پرلمن» (Nicole Perlman) از فیلم Guardians of the Galaxy وظیفه نوشتن فیلمنامه را برعهده دارند.
کمپانی Sanrio فاش کرد که یک انیمه اورجینال برای شخصیت Aggressive Retsuko یا همان Aggretsuko خواهد ساخت که در بهار سال آینده بر روی شبکه نتفلیکس پخش خواهد شد. این انیمه دارای قسمتهایی بین ۱۰ تا ۱۵ دقیقه خواهد بود. کارگردان فصل قبلی این انیمه، ساخت این فصل را نیز برعهده دارند و همچنین داستان را خواهند نوشت.
رتسوکو یک پاندای قرمز ۲۵ ساله است که در شرکت رویاهایش مشغول به کار است، اما همکاران و رئیسانش همیشه به او زور میگویند که باعث ناراحتی او میشود. رتسوکو برای اینکه خودش را از استرس خالی کند به یک کارائوکی میرود و شروع به خواند آهنگهای دث متال (death metal) میکند.
معرفی انیمه — (اشکان دولتی)
یکی از ویژگیهای بارز دنیا انیمهها تنوع بسیار بالای آنها است. شما میتوانید تنها از آثار کمدی خوشتان بیاید و برای سالها محتوا برای تماشا داشته باشید، این موضوع برای هیچ کدام از سبکها تفاوت ندارد و در هر سبکی بینهایت آثار خوب برای تماشا کردن وجود دارد. تنوعی که همراه با کیفیت است و اگر آثر درستی را انتخاب کنید از انتخاب خودتان پشیمان نخواهید شد. برای این هفته قصد دارم انیمه Amaama to Inazuma را به شما دوستان عزیز معرفی کنم. این اثر روایت برشی از زندگی یک پدر تنها و دختر بچهاش هست. خیلی از آثار با روایت ثیچیده و سنگین خود شما مجذوب خود میکنند ولی این انیمه با روایت ساده و دوستانه خود شما را در دنیای خودش غرق میکند.
انیمه Amaama to Inazuma داستان پدری تنها به نام کوهی اینوزوکا، دخترش سوموگی، یک دانشآموز به نام کوتوری لیدا و کلی غذا است. همسر کوهی اینوزوکا فوت کرده است و او به دلیل مشغله کاری به عنوان یک معلم و نداشتن دانش کافی توانایی، آشپزی کردن را ندارد. به همین خاطر بیشتر اوقات از بیرون غذا آماده میخرد. این موضوع باعث ناراحتی سوموگی میشود و او که دلش برای مادرش تنگ شده، دوست دارد غذا خانگی بخورد. اینجاست که کوتوری لیدا وارد داستان میشود. لیدا در مدرسهای که اینوزوکا درس میدهد، دانشآموز است و مادرش یک آشپز بسیار سرشناس است. لیدا میتواند طرز غذا پختن را از مادرش یاد بگیرد ولی ترسش از چاقو مانع آشپزی او میشود. او به اینوزوکا پشنهاد میدهد که با سوموگی به خانه او بروند تا با کمک هم غذایی خوشمزه برای سوموگی درست کنند. البته این دو به مواد غذایی مغزی که سوموگی به آنها علاقه ندارند (مخصوصا سبزیجات) نیز توجه و با کمک هم کلی غذای خوشمزه درست میکنند.
یکی از ویژگیهایی که به بسیاری از انیمه میتوان نسبت داد این است که هر کسی میتواند از آنها برداشت خاصی کند. خیلی از انیمهها هستند که هم برای رده سنی پایین مناسب هستند و هم برای بزرگسالان جذابیت دارند ولی برداشت این دو گروه از هم تفاوت دارد. انیمه Amaama to Inazuma با اینکه میتواند یک برنامه آموزشی برای کودکان باشد، میتواند برای گروهی دیگر یک اثر درام و احساسی باشد. Amaama to Inazuma کمی ناراحت کننده شروع میشود که باعث ایجاد برقاری ارتباط با شخصتها میشود و این لحظات اندوهگین گاها در ادامه انیمه نیز قابل مشاهدهاند. بعد از این موضوع اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب میکند، سوموگی است که با رفتار کودکانه خود شما را مجذوب خود میکند. اما بهترین نکته در مورد Amaama to Inazuma شخصیت پردازی کاراکترها است، شما طی چند قسمت اولیه با آنها ارتباط برقرار میکنید و دوست دارید که هرچه زودتر به مشکلات خودشان غلبه کنند. در نهایت باید بگویم که Amaama to Inazuma یک شاهکار نیست و صرفا با انیمه خوبی طرف هستیم ولی بیشک از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.
بیوگرافی — (سامرند قهرمانی)
بیوگرافی رینتارو
رینتارو اسم مسعتار شیگهیوکی هایاشی کارگردان ژاپنی شناخته شده انیمه و متولد ۲۲ ژانویه ۱۹۴۱ توکیو ژاپن است. وی اکثراً با استدیو Madhouse (که خود بنیانگذارش است) کار میکند ولی در کل او یک کارگردان آزاد است و مستقیماً عضو یا کارمند هیچ استدیو خاصی نیست. او کار در این عرصه را از ۱۷ سالگی شروع کرده و مدتی نیز به عنوان انیماتور کار کرده است، برای مثال کار اثر Hakujaden محصول سال ۱۹۵۸ را وی بر عهده داشته است. کارهای او برای جوایز زیادی نامزد شده و تعدادی را نیز از آن خود کردهاند، برای مثال اثر معروف وی Metropolis نامزد بهترین فیلم در مراسم Festival de Cine de Sitges در سال ۲۰۰۱ شد.
رینتارو طرفدار سبک علمی تخیلی است و به گفته خودش، فیلمهای وسترن و مافیایی آمریکایی و فیلمهای نوآر فرانسوی تاثیر زیادی بر رویش داشتهاند. در واقع، تاثیر گذاری اصلی برای شروع کار در عرصه انیمه را مرحوم اوسامو تزوکا بر روی رینتارو داشت و رینتارو در آثاری چون Kimba the White Lion و Astro Boy با او همکاری کرد. او میگوید زمان ساخت انیمه Metropolis که بر اساس مانگایی به همین نام نوشته اوسامو تزوکا است، به راستی میخواست اثری بسازد که با روح مرحوم ارتباط برقرار کند! رینتارو در مراسم Big Apple Anime Fest در سال ۲۰۰۱، شخصاً معرفی شد؛ قابل ذکر است این مراسم فیلمبرداری گشته و نسخه سینمایی آن توسط TriStar Pictures عرضه گشت.
رینتارو تحت اسم کوروما هینو، اسم مستعارش (رینتارو) و اسم زمان تولدش نیز کار کرده است. جالب است بدانید اسم مستعار وی اکثراً به صورت اشتباه Rin Taro و یا Taro Rin نوشته میشود ولی شکل صحیح نوشتاری آن Rintaro است. قابل ذکر است که او یکی از اعضا و بنیانگذاران Japanese Animation Creators Association نیز هست.
اولین کار رینتارو در صنعت انیمه سازی، همانطور که ذکر شد انیماتوری اثر Hakujaden بود که زمانی که عضو Toei Animation بر روی آن کار کرد. بعد از انیماتوری دو انیمه در استدیو مذکور، او در استدیو Mushi Productions شروع به کار کرد که توسط اوسامو تزوکا اداره میشد. اولین کار کارگردانی وی، قسمت چهارم انیمه Astro Boy محصول ۱۹۶۴ است. بعد از رفتن از Mushi Productions در سال ۱۹۷۱، رینتارو به یک کارگردان آزاد تبدیل گشته و آثار تلویزیونی و سینمایی زیادی را ساخت و خود را به یکی از شناختهشدهترین و قابل احترامترین کارگردانان تبدیل کرد. او در سالهای اخیر، یک سخنرانی نیز در دانشگاه کیوتو سیکا انجام داده است.
برادر رینتارو، ماسایوکی هایاشی، خود یک کارگردان و انیماتور است که برای کارهایی مانند Wandering Sun، Kimba the White Lion، Combattler V و برخی آثار ساخته شده برای استدیو Tatsunoko از قبیل Kerokko Demetan، Dash Kappei، The Littl’ Bits و Okawari Boy Starzan S، شناخته شده است. البته عدهای از منابع، از جمله The Anime Encyclopedia اشتباهاً اعلام میکنند ماسایوکی هایاشی و رینتارو یک نفر هستند.
تاپ تن — (ماهان عاقل)
در تاپ تن این هفته قصد داریم ده شخصیت منفی برتر (یا بدتر) در دنیای انیمه را به شما معرفی کنیم. در نظر داشته باشید که این لیست کاملا نظر شخصی بنده بوده و اگر با آن موافق یا مخالف هستید، میتوانید در قسمت نظرات لیست خود را با ما در اشتراک بگذارید، فقط در نظر داشته باشید که این متن حاوی اسپویل است.
۱۰_ شیشیو ماکوتو
شیشیو ماکوتو یکی از شخصیتهای منفی در انیمه بسیار محبوب Rurouni Kenshin است. او فردی بسیار بیرحم، خشن و سادیست است. او به شدت به عقیده داروینیسم اجتماعی معتقد است، یعنی ضعیف برای نفع قوی وجود دارد. او جایگزین هیمورا کنشین (شخصیت اصلی این انیمه) در مقام هیتوکیری (قاتل) بود. از آنجایی که دولت میترسید شیشیو راز کارها و قتلهایی که برای آنها انجام داده را لو دهد، تصمیم گرفتند او را از بین ببرند. آنها شیشیو را زنده زنده سوزاندند، اما او از این اتفاق زنده بیرون آمد. پس از فرارش او ارتشی برای گرفتن انتقام خود استخدام کرد. علیرغم طبیعت شوم او، به نظر می رسد که او واقعا عاشق یومی کاماگاتا است و ادعا دارد که او را کاملا درک می کند. او همچنین حس شوخطبعی تاریکی دارد، او کل یک شهر را گروگان گرفت فقط برای اینکه بتواند با آرامش و در حریم خصوصی خود از چشمههای آب گرم آن شهر استفاده کند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای او را بخوانید:
در گذشته و روزی که من رو به آتیش کشیدند، من برای یک لحظه به جهنم سفر کردم. تا جایی که چشمانم کار میکرد تاریکی قابل مشاهده بود و هیچ صدایی شینده نمیشد. من احساس تنهایی نمیکردم ولی به اونجا رفتن به تنهایی حوصله سر بر هست.
۹_ تاکاسوگی شینسوکه
تاکاسوگی شینسوکه یکی از شخصیتهای منفی در انیمه بسیار زیبای Gintama است. او در خانواده فقیر سامورایی بدنیا آمده و در یک آکادمی مخفی که در آن به کودکان فقیر درس داده میشد، عضو شد. البته از آنجایی که خانوادهاش از این تصمیم او راضی نبودند، او را از خانه بیرون انداختند. سالها بعد معلم تاکاسوگی، شویو، به دلایلی دستگیر شد و اکثر دانشآموزانش از جمله تاکاسوگی ، گینتوکی (شخصیت اصلی این انیمه) و کاتسورا برای نجات دادن معلم خود به عنوان گروه مقاومت در جنگ شرکت کردند. در یکی از مبارزههایشان، تک تک یاران آنها کشته شدند و تنها این سه نفر زنده ماندند که دستگیر شدند. تاکاسوگی مجبور به تماشای کشته شدن معلمش در جلوی چشمانش شد. پس از این اتفاق تاکاسوگی راهش را از دوستانش جدا کرد زیرا هدفش در زندگی تغییر کرده بود، هدف او نابودی ژاپن بود و برای رسیدن به این هدف افراد زیادی را از بین میبرد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای این شخصیت را بخوانید:
زورا … شمشیری که در دست داریف چه کسی به ما طرز استفاده از آن را یاد داد؟ کد سامورایی، روش زندگی کردن، چه کسی اینها را به ما آموزش داد؟ کسی که به ما دنیایی برای زندگی کردن داد، بیشک استاد شویو بود. اما این جهان او را از ما گرفت. به همین خاطر ما هیچ راه دیگری جز مبارزه با این جهان نداریم. ما باید این جهان را به صورت کامل نابود کنیم. هی زورا، زندگی در جهانی که استاد را از ما گرفت چه حسی دارد. چه طور میتوانی با بیخیالی در این دنیا زندگی کنی؟ این من را عصبانی میکند.
۸_ کایابا آکیهیکو
کایابا آکیهیکو یکی از شخصیتهای انیمه دوستداشتنی Sword Art Online است. آکیهیکو در کودکی علاقه بسیاری به کتاب خواندن داشت و مانند بچههای دیگر علاقهای به بازیهای ویدئویی و کامپیوتر نداشت. اما در دوران جوانی به ساختن بازی، یا بهتر بگویم به ساختن یک دنیای دیگر علاقهمند شد. تمام هدف او در زندگی، ساختن بازی Sword Art Online شد و زمانی که این کار را انجام داد دیگر نمیدانست چه هدفی باید داشته باشد، باید چه کاری انجام دهد؟ او کاری کرد که اگر وارد دنیای بازی شدید، تنها با تمام کردن آن قادر به خارج شدن از آن هستید و اگر کسی داخل بازی جانش را از دست دهد، در دنیای واقعی نیز بمیرید. او با این کار صدها یا شاید هزاران انسان بیگناه را به کشتن داد، اما به هدفش رسید. او دنیای خودش را ساخت و در همان دنیا جانش را از دست داد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
هرکسی وقتی چیزی برای محافظت داشته باشد، قوی میشود.
۷_ مارشال دی. تیچ
مارشال دی. تیچ یا ریش سیاه یکی از شخصیتهای منفی در انیمه بسیار معروف One Piece است. تیچ در سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفت که پادشاه دزدان دریایی شود و برای این کار نیاز بود میوه شیطانی Yami Yami no Mi یا میوه تاریکی را بدست بیارد. او حدس زد بهترین راه برای پیدا کردن این میوه، کار کردن برای گروه دزدان دریایی ریش سفید است. ۲۰ سال بعد، کاپیتان کشتیاش این میوه را پیدا میکند و تیچ برای بدست آوردن آن، کاپیتانش را به قتل میرساند و فرار میکند. پورتگاس دی. اِیس (برادر شخصیت اصلی این انیمه، لوفی) برای گرفتن انتقام به سراغ او میرود و از تیچ شکست میخورد. تیچ پس از مبارزه اِیس را تحویل نیروهای دریایی میدهد تا آنها او را اعدام کنند. ریش سفید وقتی این خبر را میشنود به کمک اِیس میرود اما توسط نیرو دریایی و تیچ کشته میشود. تیچ نشان داده که برای رسیدن به مقام پادشاه دزدان دریایی حاضر است هرکاری انجام دهد، حتی کشتن افراد بیگناه. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
بزار بخندن! هرکسی که بخواهد به مقام بالایی برسد، مواقعی دلیلی برای مبارزه کردن با دیگران پیدا نمیکند.
۶_ اوروچیمارو
اوروچیمارو یکی از شخصیتهای انیمه Naruto است. اوروچیمارو نینجایی فوقالعاده باهوش و زرنگ در روستای کونوها بود، اما او شخصیتی سرد و بیاحساسی داشت. نگرش سادیستانه او احتمالا به دلیل مرگ والدینش در زمان کودکیاش بود. او در مقطعی از زندگیاش متوجه شد که نمیتواند تمام تکنیکها و دانشهای لازم را در مدت زمان کمی که یک انسان زندگی میکند، یاد بگیرد. بنابراین شروع به انجام آزمایشات مختلف برای جاودانه شدن کرد. او آژمایشات زیادی بر روی زندانیهایی که خودش دزدیده بود، انجام میداد. بعضی از این زندانیها متعلق به روستای خودش بودند. او در آخر به هدفش، جاودانگی، میرسد اما در این راه انسانهای بیگناه زیادی، همچون استاد خودش را به قتل رساند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جالب این شخصیت را بخوانید:
من قصد دارم تمامی تکنیکها و معنی حقیقی همه چیز را به دست آورم. اولین کسی که رنگ آبی و زرد را با هم مخلوط کرد، رنگ جدید را سبز نامید. من هم میخواهم همچنی کاری کنم. اگر رنگ آبی چاکرا، رنگ زرد نشان است، پس زنگ سبز هم تکنیک محسوب میشود. همانطور که هیچ محدودیتی برای رنگها وجود ندارد، دهها هزار تکنیک در این دنیا وجود دارد. اما برای رسیدن به تمامی این تکنیکها من به زمانی معادل ابدیت نیاز دارم. تنها کسی که این زمان را صرف کند، سازوار این است که موجود برتر و نهایی خوانده شود.
۵_ پدر (کوتوله در فلاسک یا هومونکلوس)
حتما در انیمه شاتهای قبلی با شخصیت هومونکلوس از انیمه فول متال آلکمیست آشنا دهاید. در قرن ۱۵ در پایتخت کشور باستانی و پیشرفته Xerxes اتفاق جالبی رخ داد. بیست و سومین برده یک کیمیاگر مشهور که در استخدام شخصی پادشاه Xerxes بود و به سادگی به عنوان “۲۳” شناخته میشد. در حالی که یک روز مشغول تمیز کردن آزمایشگاه اربابش بود، ۲۳ با موجودی عجیب که درون یک فلاسک نگهداری میشد و “کوتوله در فلاسک” یا “هومونکلوس” نام داشت که دانش بسیار بالایی در مورد جهان و کیمیاگری داشت، ملاقات کرد. پادشاه Xerxes از هومونکلوس درخواست راهی برای جاودانه شدنش کرد. هومونکلوس نیز شاه را فریب داد و در طی مراسمی تمام افراد پادشاهی Xerxes را کشت و یک سنگ فلاسفه درست کرد. از آنجایی که هومونکلوس به برده شماره ۲۳ علاقه داشت، او را نیز جاودانه کرد. این تازه شروع کار او بود. از آنجایی که تازه بدنی برای خودش درست کرده و آزادی خود را کسب کرده بود، تصمیم جاه طلبانهای گرفت. او تصمیم به بلعیدن خدا و گرفتن جایگاه او را گرفت و برای این کار به سنگهای فلاسفه بسیار زیادی نیاز داشت، برای همین تصمیم به نابودی یک کشور دیگر و کشتن هزاران انسان بیگناه، برای درست کردن سنگهای فلاسفه گرفت. چیزی که شخصیت او را خیلی جالب میکند، حقیقت اینکه او توسط انسانها به این دنیا آمده اما آنها را بسیار کوچکتر و پستتر از خودش میبیند و ذرهای ارزش برای آنها قائل نیست. که البته در آخر تمام نقشههایش توسط همین انسانهایی که به چشم مورچه به آنها نگاه میکرد، نقش بر آب شد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
اگر یه حشره روی زمین ببینی، آیا با خودت فکر میکنی که چقدر اون حشره احمقه؟ زندگی یک حشره اون قدر بیاهمیت و پسته که فکر کردن به آن، هدر دادن وقت محسوب میشود. این موضوع دقیقا احساسات من نسبت به انسانها را نشان میدهد.
۴_سوسوکه آیزن
سوسکه آیزن مرد جوان، قدرتمند و باهوشی از انیمه بلیچ است، هوش و قدرت بالایش باعث شدند که او همیشه تنها باشد. سوسکه هرگز دوست یا همسری نداشت زیرا دیگران را در سطح خود نمیدید و خود را بالاتر از همه میپنداشت. جاهطلبی او آنقدر زیاد بود که تصمیم داشت صندلی خدا را برای خودش کسب کند. در زمان ناشناختهای، آیزن عضو بخش ۵ از گوتی ۱۳ (۱۳ کاپیتانی که از جامعه روحها حفاظت میکردند)، تحت کاپیتان شینجی هیراکو شد. دلیل او برای این کار دسترسی بهتر به ابزار و افراد برای ساختن چیزی به نام هوگیوکو بود. هوگیوکو جسمی است که به دارندهاش قدرت هالوها (روحهای شیطانی) را میدهد و آیزن قصد داشت بهوسیله آن به خدا تبدیل شود. او برای ساختن این هوگیوکو افراد زیادی را به قتل رساند، او حتی کاپیتان خود را نیز به یک هالو تبدیل کرد و بعد خود به مقام کاپیتانی رسید. ۱۰۰ سال بعد آیزن که دیگر در جامعه روحها کاری نداشت، آنجا را ترک کرد. آیزن برای آنکه به هدفش برسد باید شهر کاراکورا را نابود میکرد اما توسط ایچیگو کروساکی (شخصیت اصلی این انیمه) و یارانش متوقف شد. به دلایل جرمهای زیادش او به حبس ابد توسط جامعه روحها محکوم شد. میشود گفت که او در تاریکی تنها بدنیا آمد و در تاریکی تنها خواهد ماند، برای همیشه. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جالب این شخصیت را بخوانید:
به نظر من کاملا منطقی است که موجودات ضعیف به دنبال کسانی قویتر از خودشان برای تکیه کردن باشند و اگر بخواهند به زندگی ادامه دهند نیاز است که تحت سلطه او قرار گیرند. این یک زنجیره بی پایان است. هرکسی به دنبال فردی قویتر از خودش است تا به او پناه ببرند. اینگونه است که خدایان به وجود آمدهاند. اما اشتباه نکنید، چون از این به بعد شما قادر خواهید با چشمان خودتان قدرت خدای دروغین خود را ببینید. من به خدایی تبدیل میشوم که هیچ راهی جز باور به او نداشته باشید.
۳_ماکیشیما شوگو
ماکشیما شوگو شخصیت منفی فصل اول انیمه Psycho-Pass محسوب میشود. در قرن بیست و دوم کشور ژاپن توسط سیستم Sibyl کنترل میشود. سیستم Sibyl نامی است که برای یک سازمان اجرای قانون در همکاری با دولت برای مدیریت جرم ارائه شده است. این اپراتور به تنهایی مدیر سخت افزار و نرم افزار اختصاصی است که برای تحلیل گرایش های جنایتکارانه مردم کل کشور مورد استفاده قرار می گیرد. سیستم Sibyl اداره امنیت عمومی را ایجاد میکند و قواعد کارکنان آن را همراه با تمام فن آوریهای روان شناسی و سلاحهای مخرب، مسلح میکند. این سیستم قابلیت تشخیص سایکو پس افراد را دارد. سایکو پس روانشناسی خواندن ذهن یک فرد از طریق اسکن cymatic است. اگر سایکو پس یک فرد نشان دهد که آن فرد امکان آسیب زدن به کسی را داشته باشد، آن فرد زندانی یا کشته میشود. اما ماکیشیما شوگو یک انسان عادی نیست. ماکیشیما در جوانی مییابد که قادر به بالا و پایین بردن سایکو پس خود به صورت ارادی است. ممکن است فرض بر این باشد که بیگانگی ناشی از احساس “تفاوت” نسبت به دیگران و اینکه حس میکرد توسط سیستم Sibyl طرد شده، او را به قدری عصبانی کرد تا اینکه ذهنش را از دست داد و احساس می کرد مجبور است که سیستم Sibyl را نابود کند. ماکیشیما به ندرت دست خودش را کثیف میکند، او دیگران را مجبور به مرتکب شدن جرم و جنایت و در نتیجه خراب شدن سایکو پسشان میکند. البته با کثیف کردن دست خود هیچ مشکلی ندارد و افراد زیادی را به وسیله تیغ ریشتراشی زیبایش کشته است. در زیر میتوانید آخرین دیالوگ ماکیشیما قبل از مرگش را بخوانید:
همه آدمها پوچ و تنها شدهاند و به همدیگر نیاز ندارند. شما دیگر به راحتی میتوانید جایگزینی برای یک استعداد پیدا کنید. هر رابطهای میتواند جایگزین شود. این دنیایی هست که من ازش خسته شدم. اگر بخواهم راستش را بگویم، هیچ وقت فکر نمیکردم کسی جز تو قادر به کشتن من باشد. نظرت چیه کوگامی؟ فکر میکنی که قادر به پیدا کردن یه جایگزین برای من باشی؟
۲_یوهان لیبرت
یوهان لیبرت شخصیت منفی و یک قاتل سریالی در انیمه Monster است، او در کودکی و با خواهر دوقلو خود، آنا، در مرز آلمان سرگردان بود. هر دوی آنها زمانی که لبه مرگ بودند پیدا و به دو یتیمخانهی جداگانه فرستاده شدند. آنا به یتیم خانه ۴۷ و یوهان به Kinderheim 511 منتقل شد. Kinderheim 511 محل جنجالی بود که با کودکان همانند مجرمان رفتار میشد و بر روی آنها آزمایشات مختلفی از طرف دولت برای ساخت سربازان کامل، میشد. یک روز یوهان یک شورش را در این مؤسسه رهبری کرد و پنجاه نفر را به کشتن داد. مربیان یوهان همیشه مهارت او در فریب دیگران بدون داشتن ذرهای عذاب وجدان، پرورش میدادند. با این حال، حتی مربیان او هم ادعا داشتند که یوهان از همان اول که به یتیم خانه آمد، یک “هیولا” بود. یوهان اظهار داشت که هدف واقعی او این است که آخرین فرد زنده در جهان باشد. اما در حقیقت، هدف حقیقی او این است که خودکشی کامل را انجام دهد، بدون اینکه هیچ شواهدی از وجودش را باقی بگذارد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جالب از این شخصیت را بخوانید:
هیچ خاصی در به دنیا آمدن وجود ندارد. بیشتر این جهان مرده محسوب میشود. در جهان ما تولد موجود جدید در گوشهای تنها همانند یک جرقه کوچیک است. از آنجایی که مرگ این اندازه معمول است، پس را زندگی کنیم.
۱_گریفیث
به بهترین شخصیت منفی و همچنین بدترین و منفورترین فرد این لیست رسیدیم که متعلق به انیمه Berserk است. گریفیث، کودک فقیری بود که در یک محله زاغه نشین زندگی میکرد، او به قدری فقیر بود که حتی نمیتوانست یک تکه نان نیز بخرد. او در همین مناطق فقیر جاه طلبی بزرگی در خودش مییابد، او همان جا تصمیم گرفت که پادشاه این سرزمین شود. روزی یک کولی پیر گردنبند قرمزی به او میدهد و میگوید این گردنبند برای شخصی است که دنیا را فتح خواهد کرد. او در دوران نوجوانی گروه شاهین که متشکل از سربازان مزدور است را تشکیل میدهد. چند سال بعد، گروه شاهین قراردادی برای دفاع از یک پادگان نظامی میبندد. این پادگان توسط گروهی از مزدوران به مدت سه ماه مورد حمله قرار گرفت و زمانی که بهترین مبارزشان توسط جوانی به نام گاتس (شخصیت اصلی این انیمه) کشته شد، گروه شاهین شاهین موفق به شکست دادن مزدوران شد. گریفیث که پس از مبارزه گاتس از او خوشش آمده بود، او را به گروهش دعوت کرد و از آنجا بود که دوستی این دو شروع شد. سالها از این ماجرا میگذرد، گریفیث و گروه شاهین دیگر یک گروه معمولی از مزدوران نیستند و آنها به طور مستقیم زیر نظر شاه کار میکردند. گاتس برای یافتن هدفش در زندگی گریفیث و گروه شاهین را ترک میکند و با این کارش گریفیث کنترل خودش را از دست میدهد و همان شب با دختر شاه همبستر میشود. شاه که این خبر به گوشش میرسد گریفیث را زندانی میکند و او را سالها شکنجه میدهد تا اینکه گاتس او را نجات میدهد. اما دیگر گریفیث تغییر کرده، از آن جوان قدرتمند و زیبا فقط یک مشت پوست و استخوان زخمی و شکسته باقی مانده که حتی قادر به حرف زدن هم نیست. این جا است که گریفیث از گردنبندش استفاده میکند و گروهی از شیاطین را میفرستد به سراغ گروه شاهین، همه میمیرند بغیر از گاتس و کاسکا (معشوقه گاتس) گریفیث که پس از قربانی کردن تمام افرادش به موجود بسیار قدرتمندی تبدیل میشود و در آخر جلوی چشمان گاتس به کاسکا تجاوز میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای این شخصیت را بخوانید:
من هیچ حس مسئولیتی برای در قبال همرزمان خودم که کشته شدهاند ندارم. چون آنها نیز همانند من با انتخاب خودشان وارد میدان نبرد میشوند. اما من میتوانم یک کار برای مردگان انجام دهم و پیروز شدن است. من باید به پیروز شدن ادامه دهم تا به رویایم دست پیدا کنم. این همان رویایی است که همه برای رسیدن من به آن تلاش میکنند. این رویایی هست که با خون آغشته شده است. من از این موضوع احساس گناه یا پشیمانی نمیکنم. ولی استفاده از هزاران نفر برای رسیدن به هدفی بدون اینکه دست خودم را آلوده کنم، قابل درک نیست.
در انتها و قبل از پایان بردن انیمه شات این هفته اپنینگ و اندینگ انیمه Monster را برای شما قرار دادهایم.