باز هم پنجشنبه از راه رسید و ما قسمت دیگری از انیمه شات را برای شما آماده کردهایم تا با بخشهایی که امیدواریم باب میل شما باشد، ما را همراهی کنید.
اخبار — (اشکان دولتی)
جدیدترین نسخه از مجله LaLa، خبر از ساخته شدن انیمهای بر اساس مانگای Gakuen Babysitters داد. این مانگا به دست «هاری توکینو» (Hari Tokeino) نوشته شده است و از سال ۲۰۰۹ در حال پخش شدن است و جلد پانزدهم آن نیز در آینده نزدیک منتشر خواهد شد. شما میتوانید خلاصه داستان آن را در زیر مطالعه کنید:
پدر و مادر شخصیت اصلی داستان، «ریویچی» (Ryuuichi)، و برادرش در یک تصداف هوایی جان خود را از دست دادهاند و این دو توسط مدیر یک آکادمی معتبر که هیچگاه ملاقات نکردهاند به فرزند خواندگی گرفته میشود. از این به بعد ریویچی در یک مهد کودک به عنوان یک پرستار مشغول به کار میشود.
برای بزرگ داشت فعالیت ۴۰ ساله «آکیمی یوشیدا» (Akimi Yoshida) به عنوان یک مانگاکا، قرار است یک انیمه با اقتباس از مانگای Banana Fish ساخته شود که در سال آینده پخش خواهد شد. میتوانید خلاصه داستان این انیمه را در زیر بخوانید:
در جنگ ویتنام، یک سرباز آمریکایی دیوانه میشود و همرزمان خود رابه تیر میبنند. بعد از آن، تنها کلماتی که این فرد به زبان میآورد «ماهی موزی» (Banana Fish) است. ۱۲ سال از ان ماجرا می گذرد؛ پلیسان در نیویورک در حال انجام تحقیقات بر روی خودکشیها مرموزی هستند که مدرکی آنها را به سمت «اَش لینکس» (Ash Lynx)، رهبر یک گروه خیابانی سوق میدهد. کسی که برادر او، فردی است که در ویتنام همرزمان خودش را با تیر کشته بود.
وظیفه ساخت این انیمه را استودیو MAPPA برعهده داشته و کارگردان آن «هیروکو اوتسومی» (Hiroko Utsumi) است که سابقه کار بر روی انیمه Free را دارد. مانگای Banana Fish یک اثر کلاسیک است که در بین سالها ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۴ پخش میشد و حتی یک برنامه رادیویی از روی آن ساخته شده است.
قرار است از روی مانگای Takuto Kashiki’s Hakumei to Mikochi یا Tiny little life in the woods، یک انیمه تلویزیونی ساخته شود. استودیو Lerche وظیفه ساخت این انیمه را برعده دارد و «کوساناگی» (Kusanagi) کارگردان هنری این عنوان خواهد بود. خلاصه داستان انیمه از این قرار است:
دو دختر کوچک نه سانتی متری در یک جنگل زندگی میکنند. آنها خانه گوچکی بر روی یک درخت دارند، بر روی حشرات و پرندگان سوار میشوند و از برگ درختان چتر درست میکنند. این دو دختر کوچک زندگی کوچکی نیز دارند. این انیمه داستان این دو دختر کوچک را در جهانی اسرارآمیز که پر از آدمهای کوچک و خدایان است دنبال میکند.
رمانی به نام Tsukumogami Kashimasu یا همان «سوکوموگامی برای اجاره» (Tsukumogami For Rent) که توسط «مگومی هاتاکناکا» (Megumi Hatakenaka) نوشته است، یک انیمه تلویزینی خواهد داشت. خلاصه داستان انیمه از این قرار است:
در دوره ادو و منطقه فوکاگوا (توکیو امروزی) شرایط جوی بد، سیل و آتشسوزی فراوان باعث شده است که مردم وسایلی همانند لباس و گلدان یا هرچیزی را خریداری نکنند تا در مواقع خطر این وسایل را از دست ندهند. آنها به جای آن، به سراغ مغازههایی میروند که این اجناس را اجاره میدهند. اوبنی و سیجی، خواهر و برادری هستند که در محوریت داستان قرار دارند و مغازهای به نام ایزومیا را اداره میکنند. این دو در انبار خود موجوداتی به نام «سوتوموگامی» (tsukumogami) دارند. این موجوات، وسایلی هستند که پس از صداها سال به روح تبدیل میشوند. دو این خواهر و برادر گاهی اوقات این موجودات را اجاره میدهند و توانایی صحبت کردن با آنها را دارند، به همین خاطر گاهی اوقات سوتوموگامی به ملاقات آنها میآیند.
سایت NHK خبر از ساخت انیمهای از مانگای Piano no Mori یا همان «جنگل پیانو» (The Piano Forest) نوشته شده به وسیله «ماکوتو ایشکی» (Makoto Isshiki) داد. این انیمه برای پخش در فصل بهار ۲۰۱۸ برنامهریزی شده است. قرار است اطلاعات بیشتری از انیمه در آینده نزدیک منتشر شود. داستان این انیمه در مورد دو پسری است که علاقه زیادی به موسیقی دارند. کای بچه فقیری است که با یک پیانو رها شده در جنگل موسیقی مینوازد. از طرف دیگر شوهِی پسر دو پیانیست حرفهای است. داستان این دو پسر جوان را به نوعی در مقابل هم قرار میدهد. این مانگا که در بین سالها ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ منتشر شده است، تاکنون بیش از ۶ میلیون نسه فروش داشته است. در سال ۲۰۰۷ نیز یک انیمه سینمایی از این اثر ساخته شده است که موفق به کسب جایزه Japan Media Arts Festival شد.
همانطور که اطلاع دارید یک فیلم لایو اکشن از روی انیمه بسیار محبوب Fullmetal Alchemist در دست ساخت قرار دارد که در مراحل پایانی ساخت خود است و چندی دیگر اکران خواهد شد. نکته جالب توجه این است که این فیلم در بیش از ۱۹۰ کشور در سراسر جهان اکران خواهد شد که شامل بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا نیز میشود که نشان دهنده محبوبیت بسیار بالای این انیمه است. این فیلم توانسته است در میان تمامی فیلمهای ژاپنی (انیمهای یا لایو اکشن) به رکورد بسیار خاصی دست پیدا کند. یکی از تریلرهای منتشر شده از این فیلم را در زیر برای شما قرار دادهایم.
اخبار کوتاه:
- استودیو Kyoto Animation خبر از ساخت انیمه به نام Violet Evergarden داد که با اقتباس از یک لایت ناول ساخته خواهد شد و برای پخش در فصل زمستان ۲۰۱۸ برنامهریزی شده است.
- انیمه High School DxD Hero که دنبالهای برای High School DxD محسوب میشود، معرفی شد و در سال آینده پخش خواهد شد. البته این انیمه مناسب همه ردههای سنی نیست.
- مانگای Hayate X Blade 2 که به وسیله «شیزورو هایاشیا» (Shizuru Hayashiya) نوشته شده و دنبالهای برای Hayate X Blade است، به زودی به پایان خواهد رسید.
- انیمه Tsurune: Kazemai Kōkō Kyūdō-bu که حول ورزش تیر و کمان جریان دارد از سوی Kyoto Animation برای پخش در سال آینده معرفی شد.
- استودیو A-1 Pictures برای فصل زمستان آینده انیمه جدید به نام Grancrest Senki دارد که قرار است توجهات زیادی را به خود جلب کند.
- دنبالهای برای مجموعه انیمه Date A Live محبوب معرفی شده است که به سومین فصل این انیمه تبدیل میشود.
- مانگای Biorg Trinity که از سال ۲۰۱۲ در حال منتشر شدن است طی دو قسمت آینده به پایان میرسد.
- ارزش مالی صنعت انیمهسازی در سال گذشته بیشتر ۲ تریلیون ین بوده که معادل ۱۷.۵ میلیارد دلار آمریکا محسوب میشود.
معرفی انیمه — (اشکان دولتی)
پنجمین انیمهای که قصد دارم معرفی کنم دوباره شما را به دهه ۹۰ میلادی میبرد. Trigun انیمهای است که در سال ۱۹۹۸ از روی مانگایی به همین ساخته شده است. این انیمه داستان شخصی به نام «وَش» (Vash) را در آینده دور (بعد از زمانی که جامعه بسیار پیشرفته انسانها سقوط کرده) دنبال میکند و حال و هوای وسترن دارد. بر روی سر وَش جایزه ۶۰ میلیارد دلاری قرار داده شده است که به خاطر محو و نابود کردن یک شهر در کسری از ثانیه است. وش هر جا که میرود جایزه بگیرها نیز به دنبالش هستند که باعث به بار آمدن خرابیها زیادی میشوند. میزان زیاد خرابیها باعث میشود که شرکت بیمه دو تن از ماموران خود را برای نظارت بر روی این آدم عازم سفر کند. اما در این میان هدف وش ایجاد خرابیهای بیشتر نیست؛ هدف و چیزی جز برقرار کردن صلح و دوستی در همه جا نیست. وش گذشته مرموزی دارد و در جستجوی فردی است که از گذشته او نیز اطلاعی نداریم ولی همین رازآلود بودن داستان است که باعث علاقه شما به انیمه میشود.
میشود انیمه Trigun را به دو بخش تقسیم کرد، بخش ابتدایی انیمه کمدی و شاد و بخش دوم آن تارک است و به خوبی تلاش وش برای متوفق کردن دشمنانش و حتی خودش را نشان میدهد. در واقع همه چیز به سادگی شروع میشود و ما قهرمان خود را میبینیم که در حال انجام کارهای معمولی است که از یک قهرمان انتظار داریم ولی هر چه در داستان پیش میرویم جذابیت داستان نیز بیشتر میشود تا اینکه در نقطهای از خودتان میپرسید، واقعا وَش کیست؟ وش شخصیت به شدت قطبی دارد، او هفتتیر کشی بیزار از کشتن است، او فرد نامیرایی است که نقاط ضعف بسیار بزرگی دارد، او قدرت نابودی کل سیاره زمین را دارد ولی از مرگ یک حشره ناراحت میشود. این قطبیت وَش یک پارادوکس زیبا در اینمه ایجاد کرده است که باعث زیبایی آن میشود. در زیر یک دیالوگ از وَش را برای شما قرار دادهام تا بهتر با شخصیت او آشنا شوید:
کسانی که مرتکب اشتباه میشوند، خودشان را مقصر میدانند و قلبشان را به روی دیگران میبندند. درست کردن آن اشتباه غیرممکن است، انسانها نمیتوانند در زمان سفر کنند. به همین خاطر با الکل رو میآورند. آین افراد مست میکنند تا اینگونه خاطراتشان کمی رقیق شده و فشار کمتری به آنها وارد کند.
در نهایت و قبل از پایان رسیدن این بند باید بگویم که این انیمه بسیار از کلیشهها به دور است و دلیل ساده برایش وجود دارد، نویسنده آن در نوشتن مهارت بسیار زیادی داشته است. شاید در هنگام تماشا این انیمه به یاد انیمه بسیار محبوب Cowboy Bebop بیفتید، چون شباهتهای بسیار با هم دارند ولی جدای از این موضوع در هنگام تماشا این انیمه همیشه در حال خندیدن و فکر کردن خواهید بود.
بیوگرافی — (سامرند قهرمانی)
بیوگرافی هیدئاکی آنو
آقای هیدئاکی آنو انیماتور، کارگردان و صداپیشه ژاپنی است که در سال ۱۹۶۰ متولد شده است. ایشان بیشتر به دلیل ساخت سری عجیب و پرطرفدار Neon Genesis Evangelion شناخته میشود. آثار وی به خاطر المانهای پست مدرنیسم بودن، توجه بسیار و گسترده کردن احساسات و تفکرات شخصیتها آن هم از طریق اتفاقات و صحنههایی سنگین که جرقه نابودی روانی آنها را میزند، اهمیت و محبوبیت زیادی دارند.
آقای آنو در شهر Ube استان یاماگوچی ژاپن متولد گشت. او در دبیرستان شهر Ube تحصیل کرده و همانجا پی به علاقه و استعدادش در کارهای هنری و ساخت فیلمهای کوتاه برد و دفعاتی در فستیوالهای فرهنگی ژاپن مهارت خود را نشان داد. وی در زمان تحصیلش در دانشگاه هنر Osaka به عنوان انیماتور انیمه The Super Dimension Fortress Macross نیر کار میکرد. به دلیل مشغولیت بسیار وی و دوستانش بر روی ساخت انیمیشنهای اوپنینگ انیمه DAICON III و IV، از دانشگاه اخراج شدند.
آنو تا پایان کارش بر روی Nausicaä of the Valley of the Wind به رسمیت شناخته نشد. در زمان ساخت اثر مذکور، استدیو سازنده به دلیل کمبود انیماتور آگهیی در مجله معروف Animage چاپ کرده و گفتند نیاز فوری به یک انیماتور دارند. آنو آگهی را خوانده و به استدیو رفته و در آنجا آقای میازاکی را ملاقات کرد. بعد از نشان دادن تعدادی از کارهای خود به وی، میازاکی تحت تاثیر قرار گرفته و آنو را برای طراحی صحنههای پایانی و پیچیده انیمه، استخدام کرد.
آنو در دسامبر ۱۹۸۴ تصمیم گرفت یکی از بنیانگذاران استدیو Gainax شود؛ از این رو تصمیم به ساخت Royal Space Force: The Wings of Honneamise گرفت. وی به عنوان کارگردان برتر Gainax شناخته شد و کار کارگردانی اکثریت آثار استدیو مانند Gunbuster، Nadia: The Secret of Blue Water و … بر عهده وی قرار گرفت. بعد از ساخت Nadia او به مدت ۴ سال دچار افسردگی شد زیرا ایده اصلی انیمه از میازاکی گرفته شده و آنو نمیتوانست از خلاقیتهای فردی خود در ساخت آن استفاده کند.
پروژه بعدی آنو، سری تلویزیونی Neon Genesis Evangelion بود. ایده اصلی وضعیت روانی شخصیتهای سری و مشکلات و گاه افسردگیهای آنها از وضعیت روانی خود وی آمده و به همین دلیل بسیار واقع گرایانه است. به دلایلی که ریشه در زندگی آنو داشت، داستان Evangelion، همراه با پیشرفت داستان تاریکتر گشته و بر بعد روانی آن افزوده میگشت حتی با وجود آن که سری در زمان برنامههای کودکان پخش میشد. آنو احساس میکرد که افراد بهتر است تا زمانی که جواناند واقعیات زندگی را دیده و سعی نکنند روی خود را از آن برگردانند و این به قدری افزایش یافت که در قسمتهای پایانی صرفاً منطق داستانی انیمه از میان رفته و اتفاقات، در ذهن شخصیت اصلی جریان پیدا میکردند! انیمه در زمان نمایشش در ژاپن نمرات خوبی به دست نیاورد ولی بعدها که زمان پخش آن تغییر یافت، محبوبیتش به طرز کم نظیری افزایش یافت. مشکلات مالی Gainax نیز یکی از دلایلی بود که دو قسمت پایانی Evangelion در ذهن شخصیت اصلی جریان داشته و پایانی نامفهوم را ارائه داد. بعد از پایان انیمه، آنو ایمیلها و نامههای زیادی از طرفداران دریافت کرد که به خاطر پایان یافتن کارش به وی تبریک گفته و از دو قسمت پایانی گله داشتند؛ در این میان، حتی تهدید به قتل و نامههایی با مضمون این که آنو انیمه را از بین برده نیز وجود داشت! در ۱۹۹۷، Gainax پروژهای با مضمون بهود بخشیدن به پایان Evangelion را آغاز کرده و آن را در قالب یک اثر سینمایی معرفی کرد. در نهایت، اثر موجود تحت نام The End Of Evangelion منتشر گشت و به پایانی کامل بر سری اصلی تبدیل شد.
بعد از Evangelion، آنو بخش قابل توجهی از انیمه Kareshi Kanojo no Jijō را کارگردانی کرد؛ اولین کار Gainax که از روی منبعی که از قبل نوشته شده ساخته میشد. اختلافات میان اسپانسر برنامه و نویسنده مانگا، موجب جدایی آنو از ساخت اثر و سپردن آن به شاگردش Kazuya Tsurumaki گشت. بعد از آن اختلافات، آنو در استدیو Ghibli مشغول ساخت تعدادی فیلم کوتاه شد که در موزه Ghibli به نمایش گذاشته شدند. آنو همچنین کار صدابرداری شخصیت اصلی انیمه The Wind Rises را نیز در ۲۰۱۳ انجام داد.
آنو سر رشتههایی در ساخت لایو اکشن نیز دارد. وی کارش را با Love & Pop شروع کرد و جایزه بهترین کارگردان جدید را در سال ۱۹۹۸ در فستیوال فیلم Yokohama برای آن دریافت کرد. لایو اکشن دوم او Shiki-Jitsu که داستان فردی را روایت میکرد که سابقاً یک کارگردان انیمه بوده و عاشق زنی میشود که به مرور وی را از واقعیات جدا میسازد. این فیلم، نقدهای مثبتی دریافت کرده و جایزه بهترین مشارکت هنری را در فستیوال بینالملی فیلم توکیو از آن خود کرد.
در ۱ آگوست ۲۰۰۶، وبسایت رسمی هیدئاکی آنو آگهیهایی برای استخدام انیماتورها و افراد کاربلد را برای کار در استدیو Khara که آنو بنیانگذاری کرده بود، قرار داد. در ۹ سپتامبر ۲۰۰۶، وبسایت رسمی Gainax عنوان کرد که بازسازی Evangelion در دست ساخت قرار دارد. ۳ فیلم اول بازسازی سری اصلی و فیلم چهارم پایانی کاملاً جدید به سری و جریانات آن خواهد بود. فیلم اول، در تابستان ۲۰۰۷ عرضه گشته و دو فیلم دیگر، برای عرضه در ۲۰۰۸ برنامه ریزی شدند اما به دلایلی، فقط فیلم دوم در ۲۰۰۹ منتشر گشت و قرار شد که فیلم سوم و چهارم به دنبال هم عرضه گردند ولی فیلم سوم در ۲۰۱۲ عرضه شده و تاریخ عرضه فیلم چهارم نیز هنوز مشخص نشده است.
در اکتبر ۲۰۰۷، آنو از Gainax استعفا داد. در مارچ ۲۰۱۵، آنو اعلام کرد که با دوست نزدیکش و بنیانگذار Gainax آقای شینجی هیگوچی قرار است کار نویسندگی و کارگردانی Shin Godzila را بر عهده بگیرند که بازسازیی از فرنچایز Godzila است.
تاپ تن — (ماهان عاقل)
در تاپ تن این هفته به ۱۰ سایدکیک برتر میپردازیم. سایدکیک به معنی شخصی است که به عنوان دستیار یا دوست نزدیکی که برای دوست یا رئیس خود حاضر است هرکاری بکند و حتی خودش را قربانی کند. این لیست کاملا شخصی بوده و اگر با نظر بنده موافق یا مخالف هستید، لطفا در قسمت نظرات لیست خود را با ما در میان بگذارید. در ضمن ممکن است در متن اسپویل وجود داشته باشد.
۱۰. کُن
کُن یکی از شخصیتهای انیمه Bleach است. او یکی از آخرین ماد-سولهای ساخته شده حساب میشود. ماد-سولها روحهای مصنوعی ساخته شدهای هستند که وارد بدن انسانی شینیگامیها (خدایان مرگ) میشوند تا آنها بتوانند با هالوها (روحهای شیطانی) مبارزه کنند. او به ایچیگو کروساکی، شخصیت اصلی این انیمه، تعلق دارد و ایچیگو او را درون یک خرسک عروسکی میگذارد تا بتواند زندگی کند و زمانی که بدن خود را ترک میکند، کُن وارد بدن او میشود تا از خانواده و دوستان ایچیگو محافظت کند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
بعد از بدنیا آمدنم برای مردن انتخاب شدم. هر روزی که در آن قرص بودم همراه با ترس بود. تک تک دوستانم هر روز ناپدیدی میشدند. حتی زمانی که خوش شانس بودم و توانستم که فرار کنم، میترسیدم که هویتم افشا شود و از بین بروم. وقتی که از ترس بر خودم میپیچیدم، فهمدیم زندگی چیزی نیست که از دیگران گرفته شود. من اینگونه بدنیا آمدم. باید آزاد باشم تا انتخاب کنم چگونه زندگی میکنم و چگونه بمیرم. فرقی بین یک حشره، انسان یا حتی یک ماد-سول وجود ندارد. برای همین است که من هیچ چیزی را نمیکشم.
۹. سباستین مایکلز
سباستین مایکلز دومین شخصیت اصلی انیمه Kuroshitsuji یا همان Black Butler است. او در ظاهر مردی بزرگسال به نظر میآید، اما در واقع یک شیطان بسیار قدرتمند است که با شیل فنتومهایو (شخصیت اصلی انیمه) قرارداد بسته و بعد از اتمام این قرارداد، روح او را خواهد بلعید. با آنکه در آخر قصد و هدف او بلعیدن روح شیل است، اما او تمام تلاش خود را برای راضی کردن ارباب خود میکند و برای او از هر چیزی مایه میگذارد. او تمام دستورات شیل را اطاعت میکند حتی وقتی از شیل دستور گرفت که از او دور شود، او از این دستور اطاعت کرد ولی از دور همیشه حواسش به اربابش است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
تنفر و غم قدرت هستند. آنها برای کنترل در اختیار تو هستند. تنها کاری که باید انجام دهی تبدیل آنها به منبع قدرتت است تا از آن برای گام برداشتن به جلو استفاده کنی.
۸. هپی
هپی یکی از شخصیتهای اصلی انیمه Fairytail و دوست صمیمی ناتسو دراگنیل، شخصیت اصلی این انیمه، است. او یک اکسید (گربههای بالدار؟) است که توسط ملکهاش به دلایلی به زمین فرستاده شد. ناتسو تخم او را در جنگل یافت و از آن مراقبت کرد تا اینکه هپی از تخم بیرون آمد و از همان موقع آن دو دوست یکدیگر شدند. او به ناتسو علاقه شدیدی دارد و همیشه هوای او را در مبارزات به وسیله پرواز دادنش یا انجام دستورات ناتسو در میدان نبرد دارد. او همچنین از نظر روحی هم هوای ناتسو را دارد و زمانی که ناتسو غمگین یا عصبانی باشد او را به روش خودش تسکین میدهد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
اینها کلمات تو هستند. این قلب توست. خواسته قلبی ما برای کمک کردن به دوستانمان متعلق به ماست.
۷. آرمین آرلت
آرمین آرلت یکی از شخصیتهای اصلی انیمه معروف Attack On Titan است. او به عنوان دوست صمیمی شخصیت اصلی این انیمه، ارن یگر، نیز شناخته میشود. آرمین پس از آنکه پدر و مادرش را در کودکی از دست داد، در کنار پدربزرگش بزرگ شد ولی توسط بچههای شهر مورد زورگویی قرار میگرفت. یک روز ارن به کمک او آمد و از آن موقع به بعد با یکدیگر دوست شدند. آرمین از کودکی هوش بسیار بالایی از خود نشان میداد اما از نظر فیزیکی ضعیف بود. پس از حمله تایتانها به شهرشان، آرمین به دنبال ارن و میکاسا به ارتش پیوست تا تایتانها را از بین ببرد. او در اوایل بسیار ترسو بود اما رفته رفته بهخاطر ارن و دیگر دوستانش از خود شجاعت زیادی نشان داد و از هوش و زکاوتش برای نجات دادن آنها استفاده میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
من یک سرباز بودم، هستم و خواهم بود. من از روح و جانم برای نجات دادن انسانها میگذرم. هیچ چیزی بالاتر از مردن برای این باور نیست.
۶. مانکانشوکو ماکو
مانکانشوکو ماکو یکی از شخصیتهای اصلی و بسیار دوستداتشنی انیمه Kill La Kill و دوست صمیمی شخصیت اصلی این انیمه، ریوکو ماتویی، است. مانکانشوکو در یک خانواده فقیر اما مهربان بزرگ شده و در آکادمی هونوجی درس میخواند. ریوکو ماتویی که تازه به این مدرسه آمده تا به دنبال قاتل پدرش بگردد، کنار او نشسته و آشنایی و دوستی آنها از همان روز شروع میشود. مانکانشوکو مثل ریوکو قدرت فیزیکی بالایی ندارد اما همیشه با حرفهای مسخره و نصیحتهایش، به ریوکو قدرت مبارزه میدهد و همیشه به او کمک میکند و از نظر روحی پشتیبان ریوکو محسوب میشود. او علاقه بسیار شدیدی به ریوکو دارد و حاضر است زندگیاش را برایش فدا کند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را مشاهده کنید.
ریوکو چان، ریوکو چان، بیا اینجا این میز خالیه، سوزوکی قبلا اینجا مینشست اما دیروز انتظامات کشتش، پس صندلیش خالی شده.
۵. میگی
میگی یک انگل فضایی است که در دست راست شخصیت اصلی انیمه kiseijuu یا Prasyte، شینیچی ایزومی، قرار گرفته است. انگلهای فضایی پس از بلعیدن مغز انسانی که در جلدش فرو رفتهاند، کل بدن آنها را مال خود کرده و آن شخص را از بین میبرند. اما میگی فقط توانست دست راست شینیچی را تصاحب کند. میگی در اوایل فقط برای نجات یافتن خودش جان شینیچی را نجات میداد و حتی به او گفته بود که اگر هویتش را بر ملا کند به او و دوستانش صدمه خواهد زد. اما پس از مدتی بودن با شینیچی، میگی در مورد انسانها بیشتر یاد گرفت و شخصیت خودش انسانی شد و کم کم شروع به کمک کردن به شینیچی کرد. او حتی چندین بار جان خود را به خطر انداخت تا بتواند به شینیچی کمک کند. میگی در آخر قبل از اینکه به خواب طولانی مدت یا همیشگی فرو برود، از شینیچی تشکر کرد و او را دوست خود صدا کرد و گفت بسیار خوشحال است که مغز او را نبلعیده است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
شینیچی، پس از گشت و گذار زیاد در مورد واژه شیاطین، به نظرم در بین بقیه موجودات زنده، انسانها نزدیکترین موجود به این واژه هستند. ما انگلهای فضایی فقط یک یا دو نوع موجود زنده را میکشیم و میخوریم، اما انسانها تعداد زیادی از موجودات زنده را میکشند و میخورند.
۴. رِم
رِم یکی از شخصیتهای مهم انیمه Re:Zero − Starting Life in Another World است. او خواهر دوقلوی رَم است و آنها به عنوان پیشخدمت و محافظ Roswaal L Mathers کار میکنند. رِم در کودکی به خواهر خود حسودی میکرد زیرا او از هر نظر قویتر و با استعدادتر بود و قدرت جادویی خواهرش بسیار بالاتر از رِم داشت. اما همه این احساسات بد و حسودی پس از اینکه خواهرش برای نجات رِم، شاخ خود (که منبع قدرت جادویی آنها است) را از دست میدهد، از بین میرود. در اوایل که ناتسوکی سوبارو، شخصیت اصلی این انیمه، به کاخ آنها وارد شد، رِم به او اعتماد نمیکرد و چندین بار به او صدمه زد و حتی چندین بار او را به قتل رساند. اما پس از اینکه سوبارو جان رِم را نجات داد، رِم عاشق او شد و برای سوبارو هرکاری حاضر است بکند، حتی قربانی کردن خودش. در جلوتر وقتی خود سوبارو راه خود را گم کرده و از خودش متنفر است، این رِم است که او را به راه راست برمیگرداند و ذهن و جان سوبارو را نجات میدهد. در زیر میتوانید یکی از زیباترین دیالوگهای او به سوبارو را بخوانید:
عاشق این هستم که موهایم را نوازش میکنی. با همان تماس ساده دست تو و سر من، کامل همدیگر را درک میکنیم. عاشق صدات هستم. وقتی که صدایت را میشنوم قلبم گرم میشود. عاشق چشمات هستم. در حالت عادی جدی به نظر میرسند، اما وقتی که به شخصی مهربانی میکنی، عاشق مهربان شدن چشمانت هستم. عاشق انگشتانت هستم. برای یک پسر انگشتان دوستداشتنی و زنانهای داری. اما وقتی که مرا با دستانت میگیری، میدانم که این انشگتان یک مرد قوی هستند. عاشق راه رفتنت هستم. زمانی که با هم قدم میزنیم، عاشق وقتی هستم که برمیگردی تا مطمعن باشی من نزدیکت هستم یا نه. عاشق صورتت زمانی که خوابی هستم. شبیه یک بچه بدون دفاعی. زمانی که به گونهات دست میزنم آرام میشوی و زمانی که به لبانت دست میکشم، هرگز متوجه نمیشوی و این باعث میشود قلبم درد بگیرد. دوستت دارم.
۳. رورونوا زورو
زورو یکی از شخصیتهای اصلی انیمه One Piece، است. او دست راست لوفی، شخصیت اصلی این انیمه و کاپیتان دزدان دریایی کلاه حصیری، است. زورو از کودکی به شمشیرزنی علاقه داشت و استعداد و قدرت بالایی در این زمینه نشان داد. او حتی قادر بود بزرگسالان خود در دوجو را شکست دهد اما همیشه توسط دختر استادش شکست میخورد. پس از مرگ دختر استادش، زورو شمشیر او را برداشت و به عنوان یک شکارچی دزدان دریایی برای پول درآوردن فعالیت میکرد تا زمانی که با لوفی ملاقات کرد و به دست راست او تبدیل شد. در ظاهر به نظر میرسد که کاپیتان اصلی کشتی زورو است و او احترامی به لوفی نمیگذارد، اما در اصل او به شدت به کاپیتان خود احترام میگذارد و لوفی در چشمان او مرد بسیار بزرگی است و حاضر است برای او جانش را از دست بدهد. او به لوفی علاقه بسیاری دارد و چندین بار جان او را نجات داده است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای او را بخوانید:
من قرار است بهترین شمشیرزن جهان بشوم. تمام چیزی که دارم سرنوشتم هست. ممکن است بدنام باشم. اما نامم دنیا را خواهد لرزاند.
۲. جنوس
جنوس سایدکیک شخصیت اصلی انیمه بسیار زیبای One Punch Man، سایتاما، است. او تا ۱۵ سالگی یک انسان عادی بود که در کنار خانوادهاش زندگی معمولی خود را میگذراند. اما یک روز یک سایبورگ به شهر حمله میکند و خانواده او را را از بین برد. جنوس به طور معجزه آسایی زنده ماند اما بیشتر اعضای بدنش نابود شده بودند برای همین با کمک از یک دکتر، جنوس به یک سایبورگ تبدیل شد. در طول ۴ سال بعد، جنوس از شهری به شهر دیگر میرفت و به مردم کمک و با هیولاها مبارزه میکرد. در طی یکی از مبارزاتش به شدت زخمی شد و نزدیک به مرگ بود که سایتاما آمد و جانش را نجات داد. از آن موقع به بعد جنوس به دانشآموز یا سایدکیک سایتاما تبدیل شد تا از او مبارزه یاد بگیرد. جنوس به شدت به سایتاما احترام میگذارد و حاضر است برای او از جان خود بگذرد و چندین بار هم برای او جانش را به خطر گذاشته است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای او در مورد سایتاما را بخوانید:
اگر این مسیری است که برای طی کردن انتخاب میکنی، دخالتی نخواهم کرد. اما اگر مردم را بر ضد خودت کنی، آیا میتوانی به یک قهرمان باقی بمانی؟ این چیزی است که مرا نگران میکند. اما اگر هر وقت مشکلی برایت ایجاد شود، من کنارت خواهم ماند.
۱. آلفونس الریک
به بهترین سایدکیک یا بهتر است بگویم بهترین برادر این لیست رسیدیم. آلفونس الریک برادر کوچک ادوارد الریک، شخصیت اصلی یکی از بهترین انیمههای تاریخ، Fullmetal Alchemist Brotherhood، است. پدر این دو در کودکی آنها را ترک کرد و آنها چند سالی در کنار مادرشان با آرامش زندگی کردند تا اینکه یک روز مادرشان را به دلیل بیماری از دست دادند. آنها که استعداد زیادی در کیمیاگری داشتند، در یک کتاب ممنوعه راهی برای زنده کردن انسان دیدند و تصمیم به برگرداندن مادرشان به زندگی گرفتند. اما این کار به طرز خیلی بدی انجام شد و ادوارد یک دست و یک پایش را از داست داد، آلفونس کل بدن خود را از دست دارد و در لحظه آخر روحش توسط ادوارد نجات پیدا کرد. ادوارد روح برادرش را در یک زره بزرگ قرار داد تا زمانی که بدنش را پس بگیرد. آلفونس به برادر خود عشق میورزد و برای او حاضر است هرکاری بکند، حتی گذشتن از بدن خود. فکرش را بکنید، او فقط یک روح درون یک زره است، نه میتواند چیزی بخورد و بیاشامد، نه اینکه کسی را لمس کند و چیزی را احساس کند. اما با همهی اینها حاضر است برای نجات جان برادر بزرگش، حتی این زره خالی را نیز فدا کند و عشق این دو برادر نسبت به هم بسیار زیباست. در زیر میتواند یکی از دیالوگهای زیبای او را بخوانید:
نمیدانم که مسیر درست را انتخاب کردیم یا نه برادر. اما این را میدانم که دیگر نمیخوام در این زره باشم. میخوام حس کنم، خیلی عجیبه. خیلی وقته که در کنار یک دیگر هستیم، اما فراموش کردم پوستت چه حسی داشت یا چه بویی میدی.
به پایان انیمه شات این هفته رسیدیم و در انتها چند آهنگ از انیمه بسیار محبوب Sword Art Online برای شما قرار دادهایم. در انتها باید بگویم که هفته بعد هم ما را دنبال کنید.