نوبت به انیمه شات هشتم رسیده است و این بار هم با جدیدترین اخبار دنیای انیمه، معرفی انیمهای عالی، بیوگرافی یکی از بزرگان این صنعت و تاپ تنی جذاب در خدمت شما هستیم.
اخبار — (اشکان دولتی)
در توییتر رسمی انیمه Servamp اعلام شده است که فیلمی با اقتباس از این انیمه ساخته خواهد شد که Alice in the Garden نام خواهد داشت. این انیمه سینمایی در سال ۲۰۱۸ در ژاپن پخش خواهد شد. اعضای تیم سازنده انیمه و صداپیشگان شخصیتهای اصلی کسانی هستند که در ساخت این فیلم نیز دست خواهند داشت. مانگای Servamp به وسیله «استرایک تاناکا» (Strike Tanaka) نوشته شده است و از سال ۲۰۱۱ در حال پخش است.
آکادمی اسکار لیست اولیه فیلمهایی که شانس بردن جایزه اسکار در بخش انیمیشن را دارند را اعلام کرده است و در میان آنها نام پنج انیمه توجهات را جلب میکند. «این گوشه از جهان» (This Corner of the World) به کارگردانی «سوناو کاتابوچی» (Sunao Katabuchi)، «مری و گل جادوگر» (Mary and The Witch’s Flower) به کارگردانی «هیروماسا یونبایاشی» (Hiromasa Yonebayashi)، انیمه Napping Princess به کارگردانی «کنجی کامیاما» (Kenji Kamiyama)، انیمه Sword Art Online the Movie: Ordinal Scale و انیمه شاهکار «صدای خاموش» (A Silent Voice) به کارگردانی «ناوکو یامادا» (Naoko Yamada) در لیست اولیه نامزدین اسکار قرار دارند و احتمال داده میشود که حداقل یکی از آنها در پنج انتخاب نهایی قرار بگیرند.
دنبالهای برای انیمه Amanchu! معرفی شد که Amanchu! Advance نام خواهد داشت و برای پخش در فصل بهار ۲۰۱۸ برنامهریزی شده است. به طور کلی تیم سازنده انیمه تغییری به خود ندیده و طرفداران باید انتظار کیفیت یکسانی از فصل دوم داشته باشند. در واقع Amanchu! مانگای بسیار معروفی است که توسط «کوزو آمانو» (Kozue Amano) نوشته شده است و از سال ۲۰۰۸ در حال انتشار و فصل اول این انیمه توسط استودیو J.C.Staff ساخته و طی ۱۲ قسمت پخش شده است.
طبق جدیدترین اخبار منتشر شده انیمهای با اقتباس از مانگای Real Girl ساخته خواهد شد که در سال ۲۰۱۸ پخش میشود. مانگای Real Girl از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ طی ۱۲ جلد و ۴۸ قسمت منتشر شده است و حتی یک فیلم لایو اکشن از آن نیز برای اکران در سال ۲۰۱۸ در دست ساخت قرار دارد. در زیر میتواند خلاصه داستان این مانگا را مطالعه کنید:
«سوتسویی هیراکی» (Tsutsui Hikari) یک اوتاکو (طرفدار سرسخت انیمه و مانگا) هست و همیشه سعی دارد از زندگی اجتماعی فاصله بگیرد. هیراکی تنها یک دوست در مدرسه دارد که همه او را به بدترین شکل ممکن مسخره میکنند. یک روز هیراکی مجبور میشود با دختری به نام «ایگاراشی ایروها» (Igarashi Iroha) استخر مدرسه را تمیز کند. ایروها از آن دست دخترانی است که هیراکی خوشش نمیآید و همیشه از مدرسه فرار میکند. از طرف مقابل، ایروها با هیراکی دوستانه برخورد میکند و در گذشته خیلی مواقع از او دفاع کرده است. با وجود برخورد بد هیراکی ولی ایروها از او ناراحت نمیشود که باعث شکل گیری دوستی این دو میشود.
مجله هفتگی شونن جامپ اعلام کرد که از روی Yuragisou no Yuuna-san انیمهای ساخته خواهد شد. هنوز اطلاعاتی از تیم سازنده و صداپیشگان آن منتشر نشده است. خلاصه داستان این انیمه را میتوانید در زیر بخوانید:
«فویوزورا کوراگاشی» (Fuyuzora Kogarashi) توانایی دیدن روحها را دارد و از کودکی توسط یک روح تسخیر شده بود. این موضوع در کودکی برای او مشکلات زیادی به وجود آورده است ولی و حالا توانایی جنگیدن با روحهای خبیث را کسب کرده است. کوراگاشی بچه بسیار فقیری است که خونه ندارد و تنها به این امیدوار است که در آینده زندگی روی خوشش را به او نشان دهد. کوراگاشی به خانهای برای زندگی میرود که یک روح دختر در آن زندگی میکند و از آنجایی که نمیخواهد به او آسیب برساند، تصمیم میگیرد به او کمک کند.
معرفی انیمه — (اشکان دولتی)
برای قسمت هشتم انیمه شات قصد دارم انیمه Gungrave را به شما معرفی کنم. برعکس هفتههای گذشته این انیمه از روی مانگایی به همین نام ساخته نشده و در عوض از روی یک بازی ویدئویی که در سال ۲۰۰۲ منتشر شده بود، اقتباس شده است. ما قبلا انیمه Trigun را به شما معرفی کردهایم و خالق مانگای آن، «یاشوهیرو نایتو» (Yasuhiro Nightow)، در طراحی شخصیتهای بازی و انیمه Gungrave دست داشته است و به همین دلیل شاهد شباهت بسیاری بین شخصیتهای آن وجود دارد و یکی از مهمترین نکتهها در مورد این دو انیمه شخصیت پدردازی بسیار خوب شخصیتها است.
انیمه داستان دو دوست به نامها برندون و هری را دنبال میکند که قصد دارند در دنیای خلافکاران پیشرفت کنند. این دو هر طور که شده راه خود را به سازمان میلینیون، بدترین و بزرگترین مافیای شهر، باز میکنند و جداگانه مسیر پیشرفت را پیش میگیرند. برندون آدم ساکتی است که به تنها به دنبال قدرتی میگردد که به او در محافظت از دوست و خانوادهاش کمک کند و خیلی سریع مهارت بالایی در آدم کشی کسب میکند که او را به بهترین آدم کش سازمان تبدیل میکند. از طرف دیگر هری بسیار جاه طلب است و میخواهد به رئیس این سازمان تبدیل شود و در این را دست به هر کاری میزند و حاضر حتی برندون را برای اینکار فدا کند.
همانطور که در بالا نیز اشاره کردیم یاشوهیرو نایتو در ساخت این انیمه تاثیر زیادی داشت ولی تفاوت این دو اثر در فضای حاکم بر آنها است. Trigun فضایی شادتری داشت و شخصت اصلی آن با اینکه از توانایی زیادی در آدم کشی برخوردار بود، هیچگاه راضی نمیشد حتی که به مورچهای آسیب وارد کند. از طرف دیگر Gungrave فضای بسیاری تاریکتری دارد که شخصیت اصلی آن بسیار ساکت و سرد است و تنها مهارتش در آدم کشی خلاصه میشود. انیمه Gungrave ترکیب بسار جالبی از ژانر گانگستری و علمی تخیلی است ولی روایت خوب داستان باعث میشود که این دو سبک از هم جدا بمانند تا ترکیب نشدن آنها باعث شود داستان برای ببینده مملوس باشد. البته در Gungrave تنها با جنگهای بیخود روبه رو نیستیم و به موضوعاتی مثل عشق/ نفرت، امید/ ناامیدی و وفداری/ خیانت میپردازد و این موضوعات نقاط قوت انیمه محسوب میشود. شما میتوانید این انیمه را تماشا کنید و فضاوتتان از شخصیتها با دیگری فرق داشته باشد، چون سازندگان به گونهای داستان را نوشتهاند که هر کدام از شخصیتها با هم فرق داشته ولی قابل درک باشند.
بیوگرافی — (سامرند قهرمانی)
بیوگرافی یوشیاکی کاواجیری
یوشیاکی کاواجیری متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۵۰، نویسنده و کارگردان انیمههای ژاپنی است. او به عنوان کارگردان آثاری چون Wicked City، Ninja Scroll و Vampire Hunter D: Bloodlust شناخته میشود. کاواجیری در یوکوهاما در استان کاناگاوای ژاپن به دنیا آمد. بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال ۱۹۶۸، وی به عنوان یک انیماتور در استدیو Mushi Production Animation شروع به کار کرده و فعالیت وی در آن جا تا زمان تعطیلی استدیو در سال ۱۹۷۲، ادامه یافت. او پس از تعطیلی استدیو مذکور، وارد استدیو شناخته شده Madhouse شده و به کارگردان ارتقاء درجه یافت. سرانجام وی اولین فیلم خود را که تحت عنوان Lensman: Secret of The Lens شناخته میشود در سال ۱۹۸۴ مشترکاً با کازویوکی هیروکاوا که فردی با تجربه بود، کارگردانی کرد. بعد از ساخت این اثر، کاواجیری به آثاری با پس زمینه تاریک علاقه پیدا کرد و این علاقه، سبب شد که وی The Running Man را کارگردانی کند. بعد از آن، به او دستور داده شد که فیلمی ۳۵ دقیقهای و کوتاه از روی رمانهای هیدیوکی کیکوچی بسازد که این اثر وی نیز تحت عنوان Wicked City عرضه شد؛ یکی از انیمههایی که حال وی را برای کارگردانی آن شناخته و ستایش میکنند. بعد از پایان کار، رئسای وی به قدری تحت تاثیر قرار گرفتند که از وی خواستد آن را به فیلمی کامل تبدیل کند. کاواجیری که به پس زمینه تاریک اثر علاقه پیدا کرده بود، قبول کرد در عرض یک سال آن را به فیلمی کامل تبدیل کند.
عرضه Wicked City در ۱۹۸۷، موفقیتی تجاری بود و منتقدان زیادی اثر مذکور را پسندیده و ستایش کردند. بعد از آن، او شروع به فیلمنامه نویسی و طراحی انیمهای ساخته ذهن خودش کرد که قرار شد در ژاپن فئودال جریان داشته باشد. این اثر وی، Ninja Scroll نام گرفت که درباره قهرمان نامدار آن زمان، یعنی Jubei Yagyu است. بعد از عرضه آن در غرب در سال ۱۹۹۶، کاواجیری به شهرت جهانی دست یافت. در سال ۲۰۰۲، از او خواسته شد که بخشی از عنوان The Animatrix را بسازد که به عنوان نمایشی همه جانبه از هنر کارگردانان ماهر ژاپنی شناخته میشود. البته قابل ذکر است که وی قبل از کارگردانی The Animatrix اثر شناخته شده Vampire Hunter D: Bloodlust را کارگردانی کرد که آن نیز بر اساس رمانی از هیدیوکی کیکوچی است.
کاواجیری بعد از The Animatrix، به سراغ کارگردانی Highlander: The Search for Vengeance رفت که نسخه DVD آن در ۵ ژوئن ۲۰۰۷ به بازار عرضه شد. بر طبق مصاحبهای که با گالن واکر صورت گرفت، وی عنوان کرد که در اثر مذکور ۷-۸ دقیقه حذف شده که کاواجیری خود موافق این کار نبوده است. البته در نسخه Director’s Cut صحنههای حذف شده وجود دارند.
کاواجیری عنوان کرد که ادامهای بر Ninja Scroll خواهد ساخت وی تاریخ و جزئیات مشخصی از این پروژه، تا به حال در دسترس قرار نگرفته است.
تاپ تن — (ماهان عاقل)
در تاپ تن این هفته قصد داریم ده برادر برتر در دنیای انیمه را به شما معرفی کنیم. در نظر داشته باشید که این لیست کاملا نظر شخصی بنده بوده و اگر با آن موافق یا مخالف هستید، میتوانید در قسمت نظرات لیست خود را با ما در اختیار بگذارید، فقط در نظر داشته باشید که این متن حاوی اسپویل است.
۱۰. اِلفمن اِستراوس
الفمن استراوس یکی از شخصیتهای انیمه محبوب Fairytail و برادر میراجین و لیسانا استراوس است. در کودکی و نوجوانی الفمن شخصیتی خجالتی و ضعیف داشت و تنها استعداد واقعی او آشپزی بود. اما پس از آن که خواهر کوچکش، لیسانا، به صورت تصادفی کشت، شخصیتش به کلی تغییر کرد. او هدف زندگی خود را به قوی شدن و محافظت از خواهر بزرگ خود، میراجین، اختصاص داد. علاقه او به خواهرش بسیار زیاد است و برای محافظت از میراجین هر کاری حاضر است بکند، حتی در خطر گذاشتن جان خود در مبارزه با شخصی که از خودش بسیار قویتر است و او این کار را چندین و چند بار در طول انیمه انجام میدهد (البته بیشتر وقتها شکست میخورد). در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جالب او را بخوانید:
قسم خوردم که دیگر هرگز اشکهای تو رو نبینم خواهر، پس چرا داری گریه میکنی؟ چه کسی باعث شد که تو گریه کنی؟
۹. بیاکویا کوچیکی
بیاکویا کوچیکی یکی از شخصیتهای انیمه Bleach و برادر ناتنی روکیا کوچیکی است. بیاکویا وارث یکی از قویترین خانوادههای دنیای Bleach، خاندان کوچیکی، است و این خاندان قوانین مخصوص به خود را دارد. یکی از این قوانین آوردن شخصی از خانواده معمولی به این خاندان است که بیاکویا با ازدواج کردن با یک هیسانا این قانون را شکست. پنج سال پس از ازدواجشان، هیسانا به شدت مریض شد و در بستر مرگش از خواهرش روکیا صحبت کرد که چندین سال پیش ترکش کرده بود. هیسا از شوهرش درخواست کرد که روکیا را پیدا کند و او را به عنوان خواهر ناتنی خود به این خاندان راه دهد و ازش محافظت کند. یک سال پس از مرگ هیسانا، بیاکویا خواهر زن خود، روکیا، را یافت و به گفته همسرش عمل کرد و او را به خانواده خود راه داد اما با این کار قوانین خاندان خود را باری دیگر شکست و از آن پس قسم خورد که به قوانین پایبند باشد. زمانی که روکیا قوانین شینگامیها (خدایان مرگ) را شکست، بیاکویا به شخصه او را دستگیر و آماده اعدام کرد. اما پس از مبارزه با ایچیگو یاد گرفت که قوانین بعضی وقتها باید شکسته شوند، وقتی که پای عزیزان در میان است. او علاقه خود به روکیا را هیچوقت مستقیم نشان نمیدهد اما همیشه هوای او را دارد و برای محافظت از او هر کاری میکند و چندین بار جان روکیا را نجات میدهد. او بعدا حقیقت را به روکیا در مورد همسرش هیسانا و قولی که به او داد را میگوید و از روکیا به خاطر رفتارش طلب بخشش میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای او را بخوانید:
من تو را نمیکشم چون یک شینیگامی (خدای مرگ) هستم. تنها یک دلیل برای کشتن تو وجود دارد، تو شمشیرت را به روی غرور من (روکیا) کشیدی.
۸. شینپاچی شیمورا
شینپاچی شیمورا یکی از شخصیتهای اصلی انیمه بسیار زیبای Gintama و برادر کوچک تاعه شیمورا است. شینپاچی و خواهرش در دوجوی خانوادگیشان به همراه پدرشان بزرگ شدند،. البته پدرشان وقتی که شینپاچی کوچک بود فوت کرد و فرزندان خودش را با مقدار زیادی بدهی تنها گذاشت. شینپاچی و تاعه تمام تلاش خود را برای نگه داشتن دوجوی پدرشان میکنند ولی در نهایت موفق نشدند. شینپاچی به شدت به خواهرش احترام میگذارد و به او علاقه بسیاری دارد و حاضر است برای تاعه جان خودش را هم قربانی کند. در زیر میتوانید یکی از مکالمههای بسیار زیبای او با خواهرش را بخوانید:
خیلی بیانصافی خواهر، هر روز لبخند میزنی، اما هرگز احساسات واقعی خودت را نشان نمیدهی. حتی اگر ناراحت باشی و بخواهی که گریه کنی، خودت را مجبور به لبخند زدن میکنی، همیشه بدون گفتن چیزی به بقیه به تنهایی همه بار را بر دوشت میکشی و به تنهایی تصمیم میگیری و تنها لبخند میزنی! خواهش میکنم انقدر به خودت فشار نیار! اگر ناراحتی به ما بگو! بهت اجازه نمیدهم که بگویی تنها هستی! چون همهی ما صورت گریان تو را دیدیم و همهی ما به خاطر همین اینجا جمع شدهایم! بقیه حاضر هستند بمیرند اما نگویند که این کارشان را به خاطر تو انجام میدهند! اما میدانی، وقتی که گریه میکنی کسان دیگری هستند که همراهت درد میکشند! لطفا این را به خاطر بسپر.
۷. تایهِی دوما
تایهی دوما یکی از شخصیتهای انیمه Himouto! Umaru-chan و برادر بزرگ اومارو دوما (شخصیت اصلی این انیمه) است. خواهر تایهی، اومارو، یک دانشآموز دبیرستانی است که در مدرسه بالاترین نمرهها را میگیرد و در ورزش هم بهترین است و از نظر اخلاق و رفتار همه او را الگوی خود قرار میدهند. اما زمانی که اومارو به خانه میآید به یک بچه کوچولو تنبل تبدیل میشود که همش فیلم و سریال میبیند، مانگا میخواند و بازی میکند. تنها یک سال است که اومارو در کنار تایهی زندگی میکند اما در این مدت تایهی بیشتر از همیشه کار کرده است. خانه به لطف اومارو همیشه کثیف و نامرتب است و تایهی هر وقت از سرکار برمیگردد به علاوه پخت و پز برای خود و خواهرش، باید خانه را هم تمیز کند. با همهی این حرفها، تایهی عاشق خواهر کوچکش است و از غذا پختن و رسیدگی به او نهایت لذت را میبرد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای بامزه او را بخوانید:
خواهر ۱۶ ساله من داره روی تختش غلت میخوره و قهر کرده با من تا وقتی که برایش یک مانگا بخرم. این واقعا به یک مشکل تبدیل شده. اومارو به مدت یک سال اینجا زندگی کرده و در طول این مدت بسیار تنبل و خودخواه شده، اومارو به یک انسان ناموفق تبدیل خواهد شد که نمی تواند با دنیای واقعی مقابله کند.
۶. ایچیگو کروساکی
ایچیگو کروساکی شخصیت اصلی انیمه Bleach و برادر کارین و یوزو کروساکی است. با اینکه ایچیگو ظاهری کاملا انسانی دارد ولی در واقع یک دورگه نیمه شینیگامی (خدای مرگ) و نیمه کوینسی است. او از کودکی به دوجو رفت تا مبارزه یاد بگیرد و بتواند از مادرش محافظت کند، اما مادرش وقتی که ایچیگو فقط ۹ سال سن داشت توسط یک هالو (نوعی روح خشمگین) به قتل رسید و ایچیگو و دو خواهرش بدون مادر بزرگ شدند. پس از مرگ مادرش شخصیت ایچیگو نسبت به قبل تغییر کرد و دوجو را ترک کرد. او همیشه با قلدرها مبارزه میکرد و از فردان ضعیف دفاع میکرد و هیچوقت مهم نبود که شرایط چقدر بر ضد او باشند، اگر یکی از دوستان یا اعضای خانوادهاش در خطر باشد، جان خودش دیگر اهمیتی ندارد. او هر کاری که لازم باشد برای کمک به عزیزانش انجام میدهد. شاید فکر کنید این موضوع خیلی کلیشهای است ولی این مهمترین و زیباترین ویژگی ایچیگو است در واقع همه ماجرا از قسمت یک از جایی شروع میشود که ایچیگو برای نجات دادن خواهرش به دنبال قدرت بیشتر بود و از روکیا کمک میخواهد. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبای او را بخوانید:
اوایل پیش خودم فکر میکردم: ” میخواهم از مادرم محافظت کنم.” اما به کسانی که باید ازشان محافظت میکردم با تولد دو خواهرم اضافه شدند. به دوجو میرفتم برای آنکه بتوانم از عزیزانم محافظت کنم. اندکی قویتر شدم اما کسانی که باید ازشان محافظت کنم بیشتر و بیشتر شدند.
۵. سورا
سورا شخصیت اصلی انیمه No Game No Life و برادر ناتنی شیرو است. او در کودکی توسط خانوادهاش طرد شد و به یک شخص NEET (کسی که نه به مدرسه رفته، نه شغلی دارد یا تمرینی دیده باشد) فوقالعاده تبدیل شد. او خواهرش، شیرو، کل روز فقط در کنار هم مینشینند و بازی ویدئویی انجام میدهند. شیرو و سورا بسیار به یکدیگر وابسطهاند و بدون هم قادر به ادامه زندگی نیستند. حتی زمانی که از همدیگر فاصله کمی بگیرند، هر دوی آنها دچار فروپاشی روانی میشود تا اینکه مجددا در کنار یکدیگر قرار گیرند. شیرو و سورا هر دو از هوش بسیار بالایی برخوردار هستند و تیم گیمینگ Blank را تشکیل میدهند. در حالی که از لحاظ فنی، خواهر و برادر ناتنی یکدیگر هستند، هر دو آنها یک پیوند بسیار شدید دارند و قادر به زندگی فردی نیستند، بلکه زندگی روزمره آن وابسته به تصمیمات هر دو آنها است. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای بسیار جالب این شخصیت را بخوانید:
ما دو نفر به عنوان دو انسان ضعیف زندگی خواهیم کرد، به عنوان دو انسان ضعیف مبارزه خواهیم کرد و قدرتمندان را فقط به عنوان دو انسان ضعیف شکست خواهیم داد.
۴. پورتگاس دی اِیس
پورتگاس دی ایس یکی از شخصیتهای دوستداشتنی انیمه بسیار معروف One Piece و برادر ناتنی بزرگ مانکی دی لوفی (شخصیت اصلی این انیمه) است. اِیس در اصل پسر گول دی راجر قویترین و محبوبترین دزد دریایی تاریخ است و وقتی که راجر در زندان بود از مانکی دی گارپ (پدر بزرگ لوفی) درخواست کرد که پسرش را بزرگ و از او مراقبت کند. گارپ به خواسته راجر عمل کرد و اِیس را همانند نوه خودش بزرگ کرد. در اوایل اِیس از لوفی خوشش نمیآمد ولی وقتی فهمید که او چقدر تنها است، قلبش به روی او باز شد و آنها پس از گذراندن وقت زیادی با هم تصمیم گرفتند با نوشیدن شراب با هم برادر یکدیگر شوند. اِیس برادرش را دیوانه وار دوست دارد و به او بخاطر تبدیل شدن به یک دزد دریایی قابل احترام و قدرتمند، افتخار میکند. اِیس در ماموریتی توسط دریا سالاران دستگیر میشود و از آنجایی که او یک دزد دریایی قدرتمند و معروفی است، آنها تصمیم به اعدامش میگیرند. لوفی وقتی این خبر را میشنود به کمک برادرش میرود و مبارزه بزرگی شکل میگیرد. در این مبارزه جان لوفی در خطر میافتد و اِیس خودش را سپر بلای او میکند. اِیس به معنای واقعی کلمه جان خودش را برای برادرش داد و از تصمیمش لحظهای پشیمان نبود و او در حالی که به برادرش لبخند میزد نفس آخر خود را کشید. در زیر میتوانید آخرین دیالوگ او را بخوانید:
پیرمرد (گارپ)، بچهها و تو لوفی. با اینکه تمام زندگیم یک آدم بیخاصیت بودم و با اینکه خون شیطان (راجر) در رگهایم جاری است. شما همچنان مرا دوست داشتید. ازتون ممنونم.
۳. لولوش لامپرون
لولوش لامپرون شخصیت اصلی انیمه Code Geass: Lelouch of the Rebellion و یکی از باهوشترین شخصیتهای انیمهای است (در لیست باهوشترین شخصیتهای انیمهای هم امکان حضورش وجود دارد). او قدرت فیزیکی بسیار کمی دارد ولی از دختری مرموز قدرت «گیس» (geass) را دریافت میکند که به او اجازه میدهد تنها یک بار به دیگران دستور دهد ولی دستور او حتما عملی میشود. لولوش در واقع یکی از شاهزادههای بریتانیا است، کشوری که کل دنیا را تحت سلطه خود درآورده و با خواهرش، نونالی، که قدرت بینایی و راه رفتن را از دست داده زندگی میکند. لولوش هرکاری که میکند برای ساختن آیندهای بهتر و ایمنتر برای خواهرش است. او نونالی را بیشتر از هرکس یا چیزی در این دنیا دوست دارد و وقتی که فکر میکرد خواهرش جانش را از دست داده، دیگر دلیلی برای زنده ماندن نمیدید. لولوش شخصیتی است که برای رسیدن به هدفش به هر کاری دست میزد، اما پس از مبارزات زیاد درک میکند که تنها یک راه برای رسیدن به هدفش وجود دارد، گذشتن از جان خودش. او با به دست گرفتن قدرت تمام دنیا را بر ضد خودش متحد و خشم آنها را بر روی خود متمرکز میکند. وقتی تنفر دشمنان و مردمانش به بیشترین حد ممکن میرسد، خود را قربانی رسیدن به هدفش میکند تا دیگر دلیلی برای جنگ در این دنیای نفرین شده وجود نداشته باشد و خواهرش بتواند در دنیایی ایدهآل زندگی کند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای جذاب او را بخوانید:
چه کاری انجام میدهی وقتی که شیطان را نمیتوانی به هر طریقی شکست دهی؟ آیا دستانت را برای شکست دادن شیطان و همانند او کثیف خواهی کرد؟ یا درست و صالح باقی میمانی حتی اگر این کار به معنای برد شیطان باشد؟
۲. ایتاچی اوچیها
ایتاچی اوچیها یکی از بهترین و قویترین شخصیتهای انیمه Naruto است. ایتاچی بسیار از خود گذشته است و برای روستای خود، کونوها، هر کاری حاضر است بکند، حتی کشتن تک تک اعضای قبیله خود. وقتی توسط بالا مقامهای روستا این خبر به او رسید که قبیله اوچیها قصد کودتا در روستا دارند و به او ماموریت کشتن تمام اعضای قبیله خود، حتی اعضای خانوادهاش را میدهند. او هم برای روستای خود این کار را انجام میدهد اما برادر خود را زنده میگذارد، اما کسی نمیداند که او در حال انجام وظیفهاش بود و در واقع بیشتر از هر کسی به روستا وفادار است ولی همه او را به چشم یک قاتل و تروریست میبینند. او بعد این کار، برای جاسوسی به یکی از گروههای تروریستی ملحق میشود و برای چندین سال جاسوسی آنها را میکند. عشقی که ایتاچی نسبت به برادرش، ساسکه، داشت بسیار بیشتر از عشقش به روستای کونوها بود و برای همین برای نجات برادرش، توسط خود ساسکه کشته میشود. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای بسیار زیبای او را بخوانید:
من همیشه به تو دروغ گفتم و ازت طلب بخشش کردم. از دستانم برای ایجاد فاصله بین تو و خودم استفاده کردم چون نمیخواستم که درگیر قضایای خطرناک بشی. اما حالا فکر میکنم که تو قدرت تغییر دادن مادر و پدر را داشتی. تو حتی میتوانستی تمام قبیله اوچیها را عوض کنی. اگر از همان اول روبه رویت میایستادم و به چشمانت نگاه میکردم و به تو همه چیز را میگفتم اوضاع خیلی متفاوت میشد. اما این کار را نکردم و صحبت کردن با تو الان اتفاقات گذشته را تغییر نخواهد داد. برای همین میخواستم حقیقت ماجرا را به تو نشان دهم، حتی اگر کم باشد و مهم نیست که از این به بعد چه تصمیمی بگیری، هرگز لازم نیست که منو ببخشی، همیشه دوستت خواهم داشت داداش کوچولو.
۱. ادوارد و آلفونس اِلریک
خب به شماره اول رسیدیم و از آنجایی که هردو برادر به یک اندازه خوب و دوستداشتنی هستند تصمیم گرفتم مقام اول به هردویشان تعلق دارد.
ادوارد و آلفونس الریک شخصیتهای اصلی یکی از بهترین انیمههای تاریخ یعنی Fullmetal Alchemist Brotherhood هستند. پدر این دو در کودکی آنها را ترک کرد و آنها چند سالی در کنار مادرشان با آرامش زندگی کردند تا اینکه یک روز مادرشان را به دلیل بیماری از دست دادند. آنها که استعداد زیادی در کیمیاگری داشتند، در یک کتاب ممنوعه راهی برای زنده کردن انسان دیدند و تصمیم به برگرداندن مادرشان به زندگی گرفتند. اما این کار به طرز خیلی بدی انجام شد و ادوارد یک دست و یک پایش را از داست داد، آلفونس کل بدن خود را از دست داد و در لحظه آخر روحش توسط ادوارد نجات پیدا کرد. ادوارد روح برادرش را در یک زره بزرگ قرار داد تا زمانی که بدنش را پس بگیرد. این دو برادر به شدت به هم نزدیک هستند و عشق و علاقهشان به یکدیگر بسیار زیاد است. در انیمه که جلوتر میرویم به نزدیکی این دو بیشتر پی میبریم و متوجه میشویم که برای هم هرکاری حاضرند بکنند. در جایی از داستان آلفونس جانش را فقط برای اینکه برادرش دستش را باز پس گیرد به خطر میاندازد و در آخر ادوارد برای پس گرفتن بدن برادرش، قدرت کیمیاگری خود را فدا میکند. در زیر میتوانید یکی از دیالوگهای زیبا از ادوارد را بخوانید:
چه یک دست باشد یا یک پا و حتی قلبم را میتوانی بگیری از من! اما برادر کوچکم را به من پس بده چون او تمام چیزی است که من دارم.
به انتها انیمه شات این هفته رسدهایم ولی قبل از اینکه کار را به پایان برسانیم اولین اپنینگاز انیمه فول متال الکمیست را برای شما قرار دادهایم.