در این مطلب قصد داریم ۲ بازی مطرح سبک نقش آفرینی، یعنی «اسکایریم» (The Elder Scrolls V: Skyrim) و «ویچر ۳» (The Witcher 3: Wild Hunt) را در مقابل هم قرار داده و هر کدام از آنها را در بخشهای مختلف با یکدیگر مقایسه کنیم. برای کسب اطلاعات بیشتر با گیمشات در ادامه این مطلب همراه باشید.
سبک نقش آفرینی فانتزی یکی از اصیلترین ژانرهای بازیهای ویدیویی به شمار میرود. هرچقدر هم بازیهای جدید با سبکهای نو و تازه وارد بازار شوند و بعد از کمی سر و صدا محو شوند و یا سبکهای قدیمی از بین روند، باز هم این بازیهای نقش آفرینی هستند که هیچ گاه از تب و تاب نیفتاده و مثل کوه، مقاوم و استوار در جایگاه و محبوبیت همیشگی خود باقی میمانند. از ارباب حلقهها گرفته تا بازی تاج و تخت و حتی خون آشامها که چند سال قبل تمام جهان را تسخیر کرده بودند، ردپایی از فانتزی را درون همه آنها مشاهده میکنیم که نشان دهنده عطش سیری ناپذیر ما به وجود قهرمانهایی که از آهن ساخته شدهاند، دوشیزههایی که نیاز به نجات دارند و… هستند. در حقیقت، سازندگان بازی تاج و تخت به شرکت بتسدا (Bethesda) پیشنهاد کرده بودند تا از مجموعه آنها یک سری جدید را تولید کنند، اما بتسدا این پیشنهاد را رد کرده و خودش وارد عمل شده است. نتیجه کار چیزی نبود جز خلق بازی اسکایریم.
امروزه اسکایریم از شرکت بتسدا و ویچر ۳ از استودیوی CD Projekt RED تمام بحث و جدلهای بازیهای نقش آفرینی را به خودشان اختصاص دادهاند. از آنجایی که این دو بازی نکات مشابه و مشترک زیادی دارند، مقایسه آنها با یکدیگر غیر قابل اجتناب است. بازیکنان آماتور در وهله اول حتی نمیتوانند این ۲ بازی را از یکدیگر تمایز دهند و قطعا با دیدن تصاویر آن دو، گمان میکنند که در حال تماشای تصاویر مربوط به یک بازی هستند.
البته توجه داشته باشید که قصد نداریم در این مطلب نتیجه گیری کرده و یکی از این ۲ بازی را به عنوان بازی برتر اعلام کنیم. بازیهای اسکایریم و ویچر ۳ عالی بوده و شدیدا به هر کس که آنها را تجربه نکرده است، پیشنهاد میشوند که یک بار هم که شده در طول دوران گیمری خود، آنها را امتحان کند.
اسکایریم در برابر نیلفگارد
اولین باری که دنیای اسکایریم را مشاهده کردید، به یاد دارید؟ آن تپش قلب و احساس عجیبی که به آدم دست داد و افکاری که در ذهن مخاطب خطور میکرد را تجربه کردهاید؟ آیا شما هم با دیدن کوه پوشیده از برف بازی که در فاصله بسیار دوری قرار گرفته است، سوگند یاد کردهاید که یک روز بالاخره آن را (حتی به قیمت ۲ ساعت پریدن از لبههای ناهموار) فتح کنید؟
در این سمت نیلفگارد (Nilfgaard) هرچند تقریبا ۲۰% از اسکایریم بزرگتر است، اما احساس میشود که بسیار فشردهتر از اسکایریم بوده و مکانهایش به یکدیگر نزدیکتر هستند که البته این اصلا یک نکته منفی به شمار نمیرود و در عوض شهرهای نیلفگارد طبیعیتر و آشناتر به نظر میرسند. چشم اندازها، کلبهها، نقشه شهرها و حتی شهروندان بازی ویچر ۳ به کشور استودیوی سازنده خود (لهستان) وفادار بوده و بسیاری از بازیکنان لهستانی که این عنوان را تجربه کردهاند، موافق بودهاند که این بازی کاملا حس و حال گشت و گذار در کشور لهستان را در ذهن تداعی میکند. جهان بازی ویچر ۳ دارای یک پس زمینه وحشی/قرون وسطایی بوده که در همه جای این عنوان از جمله گیاهان، حیوانات و بناهای آن به چشم میخورد. این پس زمینه، باعث میشود که مقایسه آن با اتمسفر ویرانه شهرهای بازی اسکایریم آسانتر به نظر برسد؛ همچنین با دیدن جهان این دو بازی، شاهد اولین تفاوتهای ساختاری میان آن ۲ هستیم. در بازی ویچر ۳ بازیکنان احساس میکنند که در یک دنیای واقعی قرار گرفتهاند، اما در اسکایریم آن تخیل و فانتزی که پیشتر در موردش صحبت کردیم را در خود نمایان میکند.
داستان و روایت:
بازیکنان میتوانند در هر دوی این بازیها داستان را به شکل دلخواه خود پیش ببرند. همچنین بازیکنان این اختیار را دارند تا در بازی جنگ داخلی ایجاد کرده و حملات بیرحمانه و… را شروع کنند. روایت داستانی بازی اسکایریم بیشتر شبیه داستانهای پریان (fairy-tale) است. این مورد لزوما چیز بدی نیست چرا که بازیکنان میتوانند قبل از شروع یک ماموریت و خط داستانی جدید، صدها ساعت زمان صرف ماموریت قبلی کنند و باز هم متوجه شوند که در جهان بازی چه چیزی در حال اتفاق افتادن است. این در حالی است که بازی ویچر ۳ یک رویکرد متفاوت را دنبال میکند. روایت داستانی این بازی عمیقتر، فشردهتر و دارای محتوای بزرگسالانه بیشتری است که این موارد حتی در قسمت اول این مجموعه که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد نیز وجود داشتهاند. توجه داشته باشید که داستان مجموعه بازیهای ویچر از رمانهایی با همین اسم که توسط Andrzej Sapkowski نوشته شدهاند، اقتباس شده و کمتر از این هم از داستان و روایت آن انتظار نمیرود. در مجموع بازی ویچر ۳ مانند یک داستان حماسی و فانتزی بزرگ است که به بازی تبدیل شده و برای وفادار ماندن به ریشه ادبی خود، مجبور است تا بازیکنان را با صحنههای سینمایی (که بازیکنان در آن نقشی ندارند) مواجه کند، اما در سمت دیگر اسکایریم شبیه به یک بازی ویدیویی از Dungeons & Dragons بوده که توسط بازیکنان و برای بازیکنان ساخته شده است.
اژدها زاده در برابر گرالت
میخواهید کنترل کدام شخصیت را به دست بگیرید؟ آیا دوست دارید در نقش گرالت خوش قیافه و عضلانی قرار بگیرید یا… هر شخصیتی که میتوانید در بازی اسکایریم خلق کنید و در ذهن شما وجود دارد؟ در اسکایریم حتی میتوانید در نقش یک دزد چاق نیز بازی کنید. از آنجایی که گرالت توسط سازندگان ساخته شده است و بازیکنان نمیتوانند کلیت این شخصیت را تغییر دهند، او دارای عمق شخصیتی بیشتر و قدرتمندتری است، اما بازیکنان در بازی اسکایریم میتوانند شخصیت منحصر به فرد ساخته شده توسط خودشان را داشته باشند. این ۲ بازی، ۲ نوع مختلف از گشت و گذار فانتزی را در اختیار بازیکنان قرار میدهند: خلق یک افسانه بزرگ حماسی (ویچر ۳) در برابر غوطهور شدن در دنیای فانتزی و غیر واقعی (اسکایریم). بنابراین، در بازی اسکایریم شخصیت و داستان را به نوعی خود بازیکن انتخاب میکند، اما در ویچر ۳ بازیکنان بیشتر دنباله رو داستان یک شخصیت افسانهای هستند.
مبارزات و گیم پلی:
هرچند هر دوی این بازیهای نقش آفرینی از لحاظ سبک و سیاق فانتزی خود بسیار مشابه هم عمل میکنند، اما در گیم پلی، روایت داستانی و جریانات بازی بسیار از یکدیگر متفاوت بوده و هر کدام مسیر مختص به خود را طی میکند و بازیکنان میتوانند شاهد دو رویکرد متفاوت در این بازیها باشند.
هر دوی این بازیها، یکی از غنیترین و عمیقترین گیم پلیهای ممکن سبک نقش آفرینی را برای بازیکنان به ارمغان آوردهاند. در هر دوی این عناوین میتوانید رابطهها، انتخابها و مبارزات خود را بر اساس دو جبهه خیر و شر تنظیم کنید. البته باید خاطر نشان کرد که مبارزات این دو بازی چندان هم قوی و پر تب و تاب از آب درنیامدهاند.
در بازی اسکایریم بخش مبارزات بازی ضعیف کار شده است. کنترل بازی در این بخش آنطور که باید و شاید عالی عمل نمیکند و به هیچ وجه نمیتواند حس قدرت و نحوه اجرای مبارزات بازی Batman: Arkham Asylum را در ذهن بازیکنان تداعی کند. البته بازی ویچر ۳ نیز در این بخش چندان تعریفی ندارد. ضربات انجام شده در این بازی دقیق نیستند و چندین بار در بازی پیش آمده است که شخصیت اصلی به جای وارد کردن ضربات به دشمنان، به هوای خالی ضربه وارد کرده است. بازی اسکایریم بیشتر به تکامل شخصیت اصلی و تبدیل شدن آن به یک قهرمانی که همه آرزویش را دارند میپردازد، اما در این طرف بازی ویچر ۳ بیشتر بر روی داستان خود و پیشبرد آن متمرکز شده است.
آزادی عمل در برابر قدرت انتخابها:
در این بخش، بیشترین تفاوت میان ایندو۲ بازی آشکار میشود. در یکی از این بازیها آزادی عمل بسیار زیادی داریم در حالیکه در بازی دیگر با انتخابهای زیادی مواجه هستیم. شاید با خود فکر کنید که این دو بازی در سبک نقش آفرینی جای میگیرند و در هر دوی آنها شاهد حق انتخاب و آزادی عمل زیادی هستیم، هرچند این نظر تقریبا درستی است، اما بازی اسکایریم آزادی عمل بیشتری را به بازیکنان میدهد و بازی ویچر ۳ حق انتخابهای بیشتری را پیش روی مخاطبان میگذارد. بله قبول داریم که در اسکایریم میتوانید شخصیتها، دیالوگها، کشتن یا نکشتن شخصیتها و چیزهایی از این قبیل را انتخاب کنید، اما هدف اصلی این بازی این است که بازیکنان بتوانند هر کجا که دلشان خواست بروند، هر کاری که خواستند انجام دهند، هر مادی که دوست داشتند را در بازی استفاده کنند و… به همین خاطر است که بازیکنان میتوانند ۵۰۰ ساعت از وقت خود را برای اکتشاف در این بازی صرف کنند و باز هم به بازی کردن ادامه دهند و از آنجایی که در ویچر ۳ بیشتر هدف اصلی بر روی داستان و روایت آن گرایش دارد، تمرکز بیشتری بر روی حق انتخابهای آن به وجود آمده است و بازیکنان میتوانند داستان شخصیت اصلی را دنبال کرده و سیر تغییر و تحولات آن و دنیای اطرافش را به خوبی حس کنند.
اسکایریم یا ویچر ۳؟ کدام یک بازی نقش آفرینی بهتری است؟
منظور از «فانتزی» همیشه ساخت، اکتشاف و جست و جوی دنیاهای جدید و تخیلی بوده است تا بتوانیم در آنها غرق شده و دنیای واقعی را برای مدتی فراموش کنیم. هرچند هر دوی این بازیها در خلق یک دنیای فانتزی مشابه یکدیگر عمل کردهاند و با وجود اینکه هر دوی این بازیها در سبک نقش آفرینی جای میگیرند، اما سبک گیم پلی، روایت داستانی و دنیای هر کدام از آنها با یکدیگر متفاوت بوده و بازیکنان مختلفی را به خود جذب کردهاند که به این سادگیها به دیگر سبکهای دنیای بازیها جذب نمیشوند.
مطمئنا همه موافق هستند که هم اسکایریم و هم ویچر ۳ عناوین بسیار موفقی چه در سبک خود و چه به عنوان یک بازی هستند، اما بیایید کمی به خود سخت بگیریم. بگذارید تصور کنیم که تیغی بر روی گلوی ما قرار دادهاند و مجبورمان کردهاند که فقط یکی از این دو عنوان را به عنوان برنده انتخاب کنیم. میدانیم که هر دوی این عناوین دنیای فانتزی و ماجراجویی بزرگی را خلق کردهاند که طرفداران سبک نقش آفرینی را در خود غرق خواهند کرد، اما از لحاظ اکتشاف و ژانر فانتزی، لقب بهترین بازی نقش آفرینی شایسته اسکایریم است زیرا تجربهای برای بازیکنان خلق کرده که فقط در یک بازی میتوانیم نظیر آن را مشاهده کنیم نه رسانه دیگری. اسکایریم به معنای واقعی کلمه یک بازی است. از ساخت شخصیت گرفته تا خلق داستان و غیره همه و همه نشان میدهند که در هیچ رسانه و ادبیات دیگری نمیتوانیم چنین تجربهای را کسب کنیم و بازیهای هم سبک نیز تاکنون نتوانستهاند تجربه غنیتری را به وجود بیاورند.
3 دیدگاه
PEYMAN666
حیف هیچ زیرنویس فارسی برای این دوتا بازی نیست
ممنون بابت مقاله
من هر دوتا رو بازی کردم اما هر دوشون رو یک جا ول کردم دیگه. بابت مشکل زبان
بین این دوتا هم من ویچر ۳ رو بیشتر دوست دارم.
محمد
من هر دوتا ایشونو مقایسه کردم بازیشون کردم فهمیدم ویچر جذابیتش بخواطر گرافیکش هست اسکایرم با اینکه گرافیکش پایینه خیلی بازیش قشنگه شبیه همن ولی اسکایرم ی چیزی دیگن خیلی خفنه باو باید بازیش کنید تو مپ بازی غرق میشین ترجیح میدم بازش کنین وگرنه نصف عمرتون بفنا رفته بعد اسکایرم راز هاشو از فیلم افسانه اینجور چیزا گرفته چونکه نصف بیشتر بازی همش رازه ولی ویچر رازاش بعضیاشون قشنگن بعضیاشون تخمی ترجیح میدم اسکایرم بازی کنین تا ویچر
masterpiece
اولا اینکه خیلی بیجا کردی که این دو تا رو باهم مقایسه کردی آیپی اسکایریم از ویچر بزرگ تره و همچنین بیشتر المان هاش اصیل و مال بتسزدا هستش و کلا بتسزدا قضیه D&D رو نابود کرد ولی مکانیک های ویچر به همراه گیم پلیش وام دار خیلی چیزاست برای مثال رنگ ها رو از بازی های سندباکس قرض گرفته یا لانه هیولا ها ایده اصیل خود داستان های D&D هستش کمبت بازی هم که قربونش برم تو زمینه بلاک کردن عالیه اصلا فقط کافیه طرف یه ضربه بزنه تو بلاکش میکنی و تمام ولی اسکایرم تو به واسطه بلاک کردن قبول میکنی بخشی از استامینا یا هلث رو پیشکش دمیج کمتر کنی داستان ویچر هم اصلا به خود داستان ساپوفسکی متعهد نیست و خیلی جا ها شر و ور میبینیم دیالوگ ها محدود هستند اما تعامل خوبی میشه داشت در صورتی که در اولین محصولات بتسزدا دیالوگ ها وسیع و کارکردشون هم زیاد بود نمی خوام بیشتر توضیح بدم چون اصلا مقایسه کردن یک ایده اصیل با یک بازی الهام گرفته از عنواین زنگ زده و قدیمی به هیچ عنوان کار درستی نیست در واقع قیاس مع الفارقه