شهروندان دوستداشتنی شهر South Park باری دیگر در قالب یک بازی ویدیویی بازگشتهاند تا لبخندی بر روی لبهای طرفداران پروپاقرص این سری بنشانند. با گیم شات همراه باشید تا نقدی داشته باشیم بر عنوان South Park: The Fractured But Whole و نکات مثبت و منفی آن.
تاریخچه کوتاهی از South Park
همه چیز از یک ویدیوی خانگی و بسیار ساده که با چسباندن چند تکه کاغذ در کنار هم شکل گرفت، شروع شد. در سال ۱۹۹۲ بود که دو دوست و جوان آمریکایی که همدیگر را در کلاسهای انیمیشنسازی ملاقات کرده بودند، دست به ساخت انیمیشن کوتاهی زدند که در اولین قدم تبدیل به یک ویدیوی مشهور اینترنتی (جزو اولین ویدیوی اینترنتی که بین مردم به شهرت میرسید) و در وحله دوم یکی از بزرگترین دست آوردهای انیمیشن در دنیا زدند. پس از اینکه تری پارکر (Trey Parker) با مت استون (Matt Stone) در دانشگاه کلورادو آشنا شده و متوجه علاقه مشترک خود بر روی سریال تلویزیونی مشهور گروه Monty Python یعنی Monty Python’s Flying Circus شدند، رابطه دوستانهای بین این دو ایجاد شد که در نهایت به خلق انیمیشن کوتاه The Spirit of Christmas ختم شد. این انیمیشن با استفاده از تکنیک چسب و کاغد و استاپ موشن به وجود آمده بود و شامل نسخههای اولیهای از شخصیتهای اصلی سری South Park میشد. این دو دوست بعدها نسخهای دیگر از این انیمیشن ساخته به دوستان و افراد مختلف نشان دادند که در نهایت راه خود را به سوی اینترنت نیز باز کرده و تبدیل به یکی از اولین ویدیوهای فراگیر اینترنتی شد. این دو دوست پس از مشاهده موفقیت ساخته خود، تصمیم به تبدیل این پروژه به یک سریال تلویزیونی کامل گرفتند و پس از آن با شبکههای تلویزیونی بزرگی نظیر Fox network و MTV وارد مذاکره شدند. پس از اینکه سری توسط Fox network تایید نشده و MTV نیز خواستار یک سری کودکانه بود، تری و مت در نهایت با شبکه Comedy Central به توافق رسیده و تصمیم به پخش سری از این رسانه کابلی را عملی کردند. سری در نهایت با مشکلات فراوان راه خود را به تلویزیون باز کرده و با کمک شهرتی که در اینترنت کسب کرده بود، موفق شد تماشاگران فراوانی را به شبکه مذکور بکشاند و مجموعه تلویزیونی South Park خلق شود. شبکه Comedy Central که تا پیش از نمایش این مجموعه بین مخاطبان شبکههای کابلی بسیار گمنام بود، ناگهان جهشی خیره کننده را به واسطه موفقیت South Park رو به جلو برداشت. از لحاظ موضوعی، این سری شباهت زیادی به سیت کامهای انیمیشنی معروف شبکه Fox Broadcasting Company یعنی The Simpsons دارد؛ با قرار دادن شخصیتهای متفاوت و پیش زمینههای مختلف درون یک شهر شهر کوچک و گمنام، South Park موقعیتهای کمدی، اجتماعی و سیاسی فراوانی را در قالب یک سری کارتونی وجود آورده است. این سری از زمان پخش در سال ۱۹۹۶ تا به همین امروز که ادامه پیدا کرده کرده، به دلیل وجود کلمات رکیک، فضایی تاریک و کمدی توهین آمیز مستقیمش، بین مردم بسیار بدنام بوده و البته طرفداران سرسخت خود را نیز به دست آورده است. سری شامل چهار شخصیت اصلی و تعداد فراوانی کاراکتر فرعی دوستداشتنی است که امکان ندارد در مدت زمان ۲۱ فصلی که از سری پخش شده و با آنها همراه بودید، عاشق تک تک آنان نشوید. استن مارش (Stan Marsh)، کایل برافلافسکی (Kyle Broflovski)، اریک کارتمن (Eric Cartman) و کنی مک کورمک (Kenny McCormick) شخصیتهای اصلی سری که تمام حوادث حول محور آنها رخ میدهند، را تشکیل دادهاند.
نگاهی مختصر بر روی شخصیتها و جهان South Park
برداشت کلی هر قسمت از سری، بر روی شوخی با افراد مشهور، انتقاد با زندگی روزمره آمریکایی و سیاست مداران است که بدون شک در هر قسمت یک پیام بزرگ اخلاقی به همراه کلی نمادگرایی به چشم میخورد. شهر کوچک South Park که در ایالت کلورادو واقع شده است، در طی ۲۱ فصلی که با مخاطبان همراه بوده، طیف وسیعی از شخصیتهای مختلف را درون خود جای داده که برای آشنایی با هر یک از آنها، بهترین کار شروع مشاهده این مجموعه از ابتدا است؛ با این حال برای اینکه اندکی با فضای موجود بر روی این مجموعه خو بگیرید، به معرفی اصلیترین و کلیدیترین شخصیتهای مجموعه با پیش زمینههایشان میپردازیم:
استن مارش
از میان چهار شخصیت اصلی مجموعه که بالاتر به آنها اشاره کردیم، استنلی مارش به عنوان فرمانده و بچه اصلی گروه به ما معرفی میشود. وی نمایانگر یک کودک اصیل آمریکایی با تمامی دغدغههای فکری و ظاهری است. وی اغلب در طول قسمتهای مختلف دچار بحران شخصیتی شده و باورها و مشکلات فراوانی را از نظر میگذراند و در نهایت نیز با عصبانیت رو به مردم شهر South Park نکات اخلاقی که در طول آن قسمت آموخته را گوشزد میکند. وی فرزند رندی مارش (Randy Marsh) و شارون مارش (Sharon Marsh) است و یک خواهر بزرگتر به نام شلی (Shelly) نیز دارد.
کایل برافلافسکی
شخصیت دیگری که به عنوان دوست صمیمی استن در سری حضور دارد، کایل برافلافسکی بوده که کودکی از یک خانواده یهودی است. رابطه صمیمی میان استن و کایل نمایانگر رابطه واقعی بین دو سازنده سری، یعنی تری پارکر و مت استون است. کایل در میان گروه خردمندترین و نکته سنجترین شخصیت پردازی را دارد و تصمیمات بزرگ را نیز وی برای گروه میگیرد. وی که از معدود شخصیتهای یهودی در سری است، اغلب با مشکلاتی در رابطه با مذهب خود دست و پنجه نرم میکند. وی فرزند جرالد برافلافسکی (Gerald Broflovski) و شیلا برافلافسکی (Sheila Broflovski) است و یک برادر کوچک تر ناتنی کانادایی به نام آیک (Ike) نیز دارد.
اریک کارتمن
شخصیت بعدی گروه، اریک کارتمن بدنام که در اکثر مواقع با رفتارهای زننده خود به عنوان فردی نژادپرست، بد دهن، ترسو، تنبل، خودخواه و البته بسیار زرنگ، در میان مخاطبان به عنوان بهترین و البته منفورترین شخصیت سری South Park شناخته میشود. با گذشت قسمتهای متعدد، بُعدهای روانپریشانه جدیدی از شخصیت کارتمن به مخاطب نشان داده میشود و در میان راه یکی از ظالمترین و سنگدلترین شخصیتهای منفی در یک سریال تلویزیونی خلق میشود. با تمام این موارد، اریک کارتمن در بسیاری از لحظات حساس عامل نجات دهنده به تصویر کشیده شده و به نحوی که در نهایت برای خود نیز سود بخش باشد، به کمک شخصیتهای دیگر میشتابد. تقریباً هیچ فردی را در این مجموعه نمیتوان یافت که از وی دل خوشی داشته باشد. وی فرزند لین کارتمن (Liane Cartman) است و پدر وی نیز تا قسمت ۲۰۱کم سری ناشناش باقی میماند (برای جلوگیری از لو رفتن داستان، به وی اشاره نمیکنیم).
کنی مک کورمک
کنی مک کورمک آخرین شخصیت اصلی از گروه چهار نفره South Park است. وی در اغلب موارد خاموش باقی مانده و زمانی هم که لب به سخت میگشاید، با توجه به کلاه کاپشنی که به تن کرده است، نمیتوانیم به درستی متوجه حرفهای وی بشویم. کنی در خانوادهای فقیر زندگی میکند و اغلب نیز توسط کارتمن بابت این موضوع اذیت میشود. تا پیش از فصل هفتم مجموعه، شخصیت کنی مشهور به این موضوع بود که تقریباً در تمامی قسمتهای سری به قتل میرسید. این مرگهای متعدد، اغلب بسیار فجیع و دردناک به تصویر کشیده میشدند. در اکثر موارد نیز پس از مردن کنی، شاهد دو جمله معروف از سوی استن و کایل هستیم که میگویند: «وای خدای من اونها کنی رو کشتند، عوضیها!» و به طور مستقیم به دو سازنده سری، تری پارکر و مت استون اشاره دارند. پس از یک استراحت یک فصلی، شخصیت کنی حضور ثابت خود را پیدا کرد و دیگر در هر قسمت شاهد مرگ وی نیستیم. وی فرزند کارول (Carol) و استوارت مک کورمک (Stuart McCormick) است و دارای یک برادر و خواهر به نام های کوین (Kevin) و کارن (Karen) است.
باترز اسکاچ
باترز در میان شخصیتهای سری، کودکی دوستداشتنی، مهربان، مثبت و ساده است که با توجه به تمامی این موضوعات، توسط دوستانش در مدرسه و مخصوصاً اریک کارتمن مورد آزار و اذیت و سوء استفاده قرار میگیرد. وی که نمایانگر کودکان سیت کامهای قدیمی دهه ۵۰ آمریکایی است، حتی از دست والدین خود نیز در امان نبوده و اغلب مجازات شده و در اتاقش حبس میشود. وی پس از اینکه به عنوان یک شخصیت فرعی در قسمتهای ابتدایی حضور داشت، در نهایت به دلیل برانگیختن علاقه سازندگان، تبدیل به یکی از کلیدیترین شخصیتهای سری شد. باترز زمانی که به عنوان شخصیت اصلی یک قسمت معرفی میشود، علاوهبر مشکلاتی که مجبور به دست و پنجه با آنها میشود، در نهایت ماجراهای فوق العاده را تجربه میکند و برخلاف شخصیتهای دیگر، از کلمات توهین آمیز استفاده نمیکند. وی فرزند لیندا (Linda) و استیون اسکاچ (Stephen Stotch) است.
ویندی تستابرگر
ویندی برجستهترین دانش آموز مونث درون سری است. وی با بی بی استیونز (Bebe Stevens) رفاقتی صمیمانه دارد و همچنین دوست دختر استن است. همانند دوست پسرش استن، ویندی نیز شخصیتی بزرگتر از سن خود دارد و اغلب وی را در حال سخنرانی علیه ظلمهایی که علیه بانوان میشود، میتوان یافت. وی از دشمنان اصلی اریک کارتمن بوده و اغلب با وی دچار درگیری میشود؛ این درگیریها حتی جنبه فیزیکی نیز پیدا کرده که در آن ویندی با کارتمن وارد یک مبارزه میشود. وی گاهی اوغات به عنوان شخصیتی حسود نیز به تصویر کشید میشود که نمیتواند مسائل مختلف را تحمل کند و زمانی هم که وی در درجه حسادت خود نیست نیز همچیز دست به دست هم میدهند تا وی اینگونه به نظر برسد. وی از معدود شخصیتهایی است که موفق به شکست دادن آنتاگونیست منفور، اریک کارتمن شده است. وی فرزند آقا و خانم تستابرگر است.
اقتباس؛ از سینما تا بازیهای ویدیویی
پس از موفقیتهای متعدد South Park در طی چند سال پخش، که زمینه ساخت یک انیمیشن بلند سینمایی را نیز برای سازندگان مهیا کرد (انیمیشن South Park: Bigger, Longer & Uncut، کمدی موزیکالی که برای یکی از موسیقیهایش حتی نامزد جایزه اسکار نیز شد!)، سری تا به امروز نیز قدرتمند به مسیر خود ادامه داده است و به گفته سازندگان تا زمانی که شبکه دست به کنسل کردن سری نزدند، آنها همچنان به ساخت آن ادامه خواهند داد. با عرضه سه گانه سریالی The Black Friday trilogy در فصل هفدهم، اولین قدم مثبت برای ساخت یک بازی ویدیویی مناسب و قدرتمند از این سری برداشته شد (بازیهای قدیمیتری که برای کنسول پلی استیشن عرضه شده بودند به هیچوجه مورد رضایت سازندگان سری نبودند). عنوان South Park: The Stick of Truth در سال ۲۰۱۴ با اقتباس از این سه گانه عرضه و آنچنان بین طرفداران محبوب و مطرح شد که زمینه اقتباس از این سری را به مرحلهای دیگر منتقل کرد. بازی میانگین نمرات ۸۵ را کسب کرده و یکی از خاصترین عناوین نقش آفرینی چند سال اخیر لقب گرفت. با موفقیتهای متعدد این بازی، زمینه ساخت یک دنباله و همچنین پرداخت به یکی دیگر از سه گانههای مطرح سری، به سرعت در جریان ساخت قرار گرفت. سه گانه The Coon که حول محور بچههای South Park در لباسهای ابرقهرمانی میگذرد، از محبوبترین سه گانههای سریال است و پیش بینی میشد که پس از سه گانه The Black Friday، کمپانی Ubisoft به سراغ این مجموعه برای اقتباس بازی بعدی خود برود. با اینکه The Imaginationland Trilogy مناسبترین و رویاییترین سه گانه تمام سری محسوب میشود و مورد علاقه خود سازندگان نیز است، با این حال فعلاً خبری از آن مورد نیست و عنوان South Park: The Fractured But Whole محصول سال ۲۰۱۷ و کمپانی Ubisoft بر اساس داستانهای ابرقهرمانی مجموعه South Park ساخته شده است. در ادامه به بررسی نکات و پیشرفتهایی که نسبت به بازی اول صورت گرفته میپردازیم و پس از نقد و بررسی عنوان South Park: The Fractured But Whole، برایتان قسمتهایی که نیاز دارید تا با بازی خو بگیرید را معرفی میکنیم.
مرز باریک بین ابرقهرمانان و ضدقهرمانان
وظیفه عنوان South Park: The Fractured But Whole مشخص است؛ همان کاری که South Park در طی ۲۰ سال اخیر با تمامی دنیا انجام داد: به سخره گرفتن و توهین کردن. عنوان South Park: The Fractured But Whole از دنیای ترانه یخ و آتش جورج آر.آر مارتین و مبارزه برای چوب حقیقت فاصله گرفته و اینبار به اصرار اریک کارتمن، همگی مشغول بازی در نقش ابرقهرمانان دنیاهای تخیلی میشوند. Coon and Friends گروهی است به رهبری The Coon (که همان اریک کارتمن باشد) و نمایانگر گروه های ابرقهرمانی مشهور دنیای کمیک بوک نظیر، Avengers و Justice League بوده و در عین حال شوخیهای درونی دیگری از سایر دنیاهای سینمایی و کمیک بوکی را درون خود پنهان کرده است. در جریان عنوان South Park: The Fractured But Whole کارتمن همگان را که هنوز در نقش فانتزی ترانه یخ و آتش فرو رفتهاند، راضی کرده که برای به دست آمدن بودجه مناسب در جهت ساخته شدن فیلم ابرقهرمانی Coon and Friends، همگی باید دست به دست هم دهند. با این حال، مشکلاتی که در نقشه کارتمن به وجود میآید، ابرقهرمانان گروه را به دو دسته علیه هم تقسیم میکند (جریان خرید پلی استیشن ۴ و ایکس باکس وان که تیم را به دو دسته تقسیم کرده بود را در سه گانه The Black Friday به یاد دارید؟) و کسانی که با گروه کارتمن مخالفند، به دنبال ساخته شدن فرنچایز سینمایی خود هستند و در این بین یک جنگ داخلی میان شخصیتها به وجود میآید (شاید تا اینجای کار متوجه شده باشید که چه فیلم ابرقهرمانی مورد تمسخر واقع شده است!). شما در نقش بچه جدید باری دیگر به عنوان South Park: The Fractured But Whole برگردانده شدهاید تا جریانات را به جلو ببرید. شما در ابتدا به عنوان یک دستیار ابرقهرمانی (همانند رابین برای بتمن) کار خود را آغاز میکنید و کم کم باید نام و شهرتی برای خود بخرید و همچنین یک سریال نت فلیکس نیز از شما اقتباس شود. بر خلاف داستان بتمن و رابین، اریک کارتمن که منفورترین موجود روی کره زمین است، شبیه به هر چیزی است جز یک ابرقهرمان به دنبال عدالت و چیزی جز خواستههای شخصی برای وی اهمیت نداشته و شما نیز هر چقدر که در بازی پیشرفت کنید و جلو بروید، همچنان با توهینهای لفظی شما را خطاب میکند.
سیستم گیم پلی و مبارزات در عنوان South Park: The Fractured But Whole همانند نسخه قبلی یک عنوان نقش آفرینی نوبتی است که بر خلاف تمامی عناوین این سبک (اکثراً بازی های JRPG) دارای سیستمهای مبارزاتی پیچیده و غیرقابل تحمل برای مخاطب غربی نبوده و آنچنان شگفت انگیز و سرگرم کننده است که میتواند هر مخاطب ضد JRPG را نیز جذب خود کند. همانطور که گفته شد، سیستم مبارزات عنوان South Park: The Fractured But Whole، تا حد زیادی شبیه به نسخه قبلی یعنی South Park: The Stick of Truth بوده، البته با این تفاوت که دستبرد Ubisoft به بازی باعث به وجود آمدن مبارزات خوش ساختتر، عمیق و البته استراتژیکتر (به عنوان Mario + Rabbids Kingdom Battle مراجعه کنید) شده است که نیازمند فکر و اندیشه بر روی سبک مبارزه حریف است. در بازی عناصر ماورایی همانند احضارها و قدرتهای جادویی وجود دارند که به بخش مبارزه تنوع بخشیدهاند. عنوان South Park: The Fractured But Whole همچنان پایان دهنده جالبی برای تمام کردن کار دشمنان طراحی کرده که به نوبه خود جالب است؛ این ویژگی با نواری در گوشه صفحه نمایش داده میشود و زمانی که به اندازه کافی از حریفتان امتیاز کم کردید و نوار پر شد، میتوانید حمله نهایی را پیاده کنید تا شاهد یک حرکت پایان دهنده سینمایی بسیار بامزه و جالب باشید که به اندازه تمامی پایان دهنده بازیهای بزرگ حماسی و سرگرم کنندهاند. با اضافه شدن سیستم جدید شبکهای به مبارزات، شاهد بیش از پیش پیچیده شدن این بخش هستیم که ویژگیهایی مانند مبارزات زنجیرهای و کند کردن حریف و بیهوشی و نیروهایی که شما را وادار به اندیشیدن در رابطه با موضع شخصیتها بر روی میدان نبرد میکند، از جمله کاربردهای آن است. با پیش روی در بازی، شما میتوانید دوازده یار انتخابی را آزاد کنید که در کنار شما به مبارزه میپردازند و تا سه نفر از آنها نیز میتوانند در اکثر مبارزات در کنارتان حضور پیدا کنند و همچنین نه قدرت مختلف انتخابی برای خود شما. قدرتهای تخیلی که در بازی پیاده شدهاند، وظیفه دو جانبه خود را هم برای تکمیل رسالت یک عنوان کمیک بوکی و هم به سخره گرفتن عناوین کمیک بوکی، به خوبی انجام دادهاند. از قدرت سرعت بالا گرفته تا تکنولوژی فضایی؛ تقریباً هیچ موردی از قلم نیوفتاده است. در بازی تنها یک ابرقهرمان مونث وجود دارد (ویندی را به یاد دارید؟) و وی به عنوان یک Call Girl وظیفه دارد تا با استفاده از تلفن همراه خود رباتها و دستگاه های الکتریکی را هک کرده و آن ها را منهدم کند و البته نام Call Girl که در لغت به معنای دیگری نیز است، به خودی خود یک شوخی جالب لفظی است.
قطعاً شما نیز زمانی که از مبارزات فارق شوید، به جستجو در خیابانهای South Park میپردازید. رفت و آمد آزادانه در شهری که با آن و شخصیتهایش خاطرات فراوان داریم، برای هر طرفدار بزرگ سری به مانند یک رویا بوده و ورود به ساختمانها و صحبت با شخصیتهای مختلف نیز یک تجربه عالی است. درون عنوان South Park: The Fractured But Whole علاوهبر ماموریتهای اصلی و فعالیتهای ذکر شده، تعداد بیشماری آیتم، پازل، راز و ماموریت جانبی وجود دارد که میتوانید به یافتن و انجام آنها بپردازید و البته گشت و گذار درون هر خانه و اتاق، میتواند به خودی خود یک سرگرمی جالب باشد. شاید مهمترین و صد البته لذت بخشترین بخشی که در عنوان South Park: The Fractured But Whole میتوان به آن اشاره کرد، سیستم شخصی سازی شخصیت بازیکن باشد که به تنهایی یک بازی محسوب میشود. شما با کمی دقت و توجه میتوانید متوجه موردی شوید که میتوانید به دلخواه شخصی سازی کرده، تغییر داده و همچنین ترکیب کنید تا در نهایت یک ابرقهرمان به تمام معنا و بیهمتا از شخصیت خود به وجود آورید. این سیستم البته هیچ تاثیری در پیشروی در بازی و آمار و ارغام بازی ندارد، ولی حس داشتن یک شخصیت خاص و تک، در یک بازی نقش آفرینی یک ضرورت است. چه بخواهید که به عنوان یک نیروی کمکی به دوستانتان در بازی حضور داشته باشید و چه به عنوان قویترین و مخربترین شخصیت موجود، عنوان South Park: The Fractured But Whole دست شما را برای انتخاب بهترین ویژگیها و شخصی سازیهای کاراکتر خود، باز گذاشته است. بالاتر به پازلهایی که در بازی وجود دارند و میتوانید در اوقات فراغت به حل کردن آنها بپردازید، اشاره کرده بودیم؛ این پازلها با اینکه به هیچوجه دارای سختی خاصی نبوده و قرار نیست با Riddlerهای سری Batman Arkham رقابت کنند، با این حال پس از حل نمودن آنها، قطعاً لبخندی بر لبانتان خواهد نشست. در ضمن شما میتوانید دوستان خود را نیز خبر کنید تا در حل کردن پازلها شما را با قابلیتهای ویژه خود یاری کنند.
عنوان South Park: The Fractured But Whole قبل از اینکه چیز دیگری باشد، یک South Park است و به عنوان یک South Park وظیفه دارد تا در شوخیها از برخی مرزها عبور کند و تابوهای زیادی را بشکند. از تعداد زیادی از این شوخیهای سری، شاید شوخیهای نژادی بیشتر از همه در بازی به چشم بیاید که به سمت مکزیکیها، سیاه پوستان و آسیاییها نشانه گرفته شده است. مشکل اصلی در این میان توهین آمیز بودن بیش از حد این شوخیها نبوده و از آنجایی که با یک South Park طرف هستیم، فکر نکنیم که کسی به این موضوع گیر بدهد و با آن مشکلی داشته باشد. مشکل اصلی در اینجاست که این دسته شوخیها زمانی که در سری با یک هدف خاص و طی برخی حوادث مربوط، پیش میرفتند (به عنوان مثال، آن قسمت را به یاد دارید که کارتمن و باترز در یک رستوران چینی، چینیها را گروگان گرفته بودند؟)، به نحوی خندهدار و خاص میبودند، ولی در عنوان South Park: The Fractured But Whole این دسته از شوخیها جنبه آبکی به خود گرفته و شاید نتوانند به آن صورت که مجموعه تلویزیونی میتوانست، لبخند را بر لب مخاطبان خاص بیاورند. یکی از بزرگترین جنجالهایی که حتی پیش از عرضه بازی، حول محور آن ایجاد شده بود، قضیه نژاد و درجه سختی در بازی بود. زمانی که در حال انتخاب درجه سختی در عنوان South Park: The Fractured But Whole هستید، هر چه که درجه را بالا تر ببرید، نژاد شخصیت شما به همان میزان تغییر میکند و در سختترین حالت بازی، شما کنترل شخصیتی سیاه پوست را بر عهده خواهید داشت. نکته جالب در رابطه با این سیستم این است که این درجه سختی به هیچوجه در سیستم مبارزات بازی تاثیر خاصی نمیگذارد و در اصل تنها فرق آن با درجات سختی پایینتر، نظرات بیادبانه برخی شخصیتهای بازی است به شما است که گویا قرار است بازی را برایتان سخت کند. به عنوان مثال، پلیسهای شهر (که پس از اریک کارتمن منفور، نژاد پرستترین گروه شهر South Park را تشکیل میدهند) با شخصیت سیاه پوست شما با الفاظ تند صحبت میکنند. جدا از بحث نژادی، شما حتی میتوانید گرایش جنسی خود را در بازی برگزینید که با توجه به تنوعات آن، یک دست آورد جالب در میان بازیها برای عنوان South Park: The Fractured But Whole به حساب میآید. در کنار تمامی سیستمهای مختلف گیم پلی و مبارزات در بازی، شاید در نهایت، بزرگترین مشکلات عنوان South Park: The Fractured But Whole را کمبود و در نقاطی، زیاده روی در نوشتن شوخیهای بازی تشکیل دادهاند.
شاید دوستداشتنیترین چیزی که در عنوان South Park: The Fractured But Whole میتوانیم شاهد آن باشیم، شاهد بودن حوادث بازی در حالی است که میدانیم همه آنها از دید چند بچه در حال روایت است و تنها فانتزیهای ذهنی است. خود عنوان South Park: The Fractured But Whole به خوبی با این قضیه برخورد کرده و به عنوان مثال زمانی که مشغول مبارزه در خیابان هستید، ماشینهایی که بوق زنان در حال حرکت هستند، خشمگینانه به شما اخطار میدهند که به کنار بروید و مبارزه نیز تا زمان گذر ماشین متوقف میشود. نکته جالب دیگری درباره یک بازی South Park محور میتوان از عنوان South Park: The Fractured But Whole انتظار داشت، این است که میتوانیم مطمئن باشیم که در نهایت پیامهای اخلاقی فراوانی در پس ظاهر بازی برایمان محفوظند؛ به عنوان مثال کایل به مبارزه با پسر خاله عجیبش میپردازد تا اینکه در نهایت متوجه میشود که باید وقت بیشتری را با خانواده بگذراند و استن نیز مشغول مبارزه با معظل الکلی بودن پدرش است. در اصل، ظاهر و جلوه ابرقهرمانی، ماسکی است برای بچههای شهر South Park که از واقعیتهای زندگی فرار کنند، و در عین حال به مبارزه با مشکلات خود بپردازند. عنوان South Park: The Fractured But Whole قطعاً برای طرفداران سرسخت مجموعه تلویزیونی South Park همانند رویا است و اگر به بازیهای رایانهای علاقه دارید و تا به حال به تماشای این سری ننشستهاید، نگران نباشید زیرا در ادامه مقاله، برایتان قسمتهایی از سری را که نیاز دارید تا مشاهده کنید تا بتوانید از عنوان South Park: The Fractured But Whole تا حدودی سر در بیاورید را بررسی کردهایم؛ البته باید بدانید که برای لذت بردن کامل از این عنوان و همینطور نسخه قبلی، لازم است که تمامی مجموعه را مشاهده کرده باشید.
چگونه یاد گرفتم نگرانیها را کنار گذاشته و به South Park عشق بورزم؟
اولین چیزی که باید درباره عنوان South Park: The Fractured But Whole در نظر داشته باشید این است که این بازی دقیقاً دنبالهای معنوی برای بازی South Park: The Stick of Truth است و به همین منظور شما نه تنها باید بازی مذکور را تجربه کرده باشید، بلکه باید قسمتهای مربوط به آن بازی را نیز مشاهده کنید تا از کلیت ماجرا سر در بیاورید. با این حال نگران نباشید؛ اگر تا به حال از صد قدمی این مجموعه تلویزیونی رد نشدهاید، ما برایتان دقیقاً اپیزودهایی که نیاز دارید ببینید تا برای ورود به جهان بازی آماده شوید را معرفی میکنیم.
پیش از اینکه مجموعه به ما دنیای ابرقهرمانی که در عنوان South Park: The Fractured But Whole شاهد آن هستیم را معرفی کند، شخصیت منفی این بازی یعنی پروفسور Chaos که باترز نقش وی را بازی میکند در فصل ششم معرفی شده بود.
فصل ششم، قسمت ششم: Professor Chaos
پس از اینکه باترز توسط دوستان خود طرد شده و وی را به تیم خود راه ندادهاند، وی دست به خلق پروفسور Chaos که شخصیت شرور وی است، زده و تصمیم به اینجاد رعب و وحشت در شهر میگیرد. وی در ابتدا از جنایتهای کوچک مانند مخفی کردن تخته پاک کن کلاس کار خود را آغاز کرده و در نهایت به غرق کردن تمام شهر و همچنین نابود کردن لایه اوزون مشغول میشود که البته هیچ کدام موفقیت آمیز نیست! همچنین وی دستیاری را نیز به خدمت میگیرد که کمک خاصی به پیش بردن نقشههای شیطانی وی نمیکند. در همین حین استن، کارتمن و کایل به دنبال فرد جدیدی میگردد تا جایگزین کنی در گروهشان شود.
فصل ششم، قسمت هفتم: The Simpsons Already Did It
باترز بیچاره دست به اجرای هرگونه نقشه شیطانی که میزند متوجه میشود که این نقشه پیش از وی در سریال محبوب The Simpsons اجرا شده است و وی نیز ناکام میماند. در این حین که وی به سختی در تلاش است تا به یک نقشه فوق العاده و کامل که پیش از وی اعمال نشده باشد خلق کند، کارتمن دست به خلق یک زندگی دریایی در تنگ ماهی خود زده و دردسرهای زیادی را به وجود میآورد.
فصل سیزدهم، قسمت دوم: The Coon
قهرمان جدیدی که تحت عنوان The Coon فعالیت میکند (همانطور که اشاره کردیم اریک کارتمن شرور) کار خود را برای نابودی جرم و جنایت در South Park و هیچ دشمنی را نیز سر راه خود نمیبیند. درون ذهن بیمار و مغشوش اریک کارتمن، وی سعی دارد تا به همه بفهماند که وی The Coon است و در عین حال سعی در مخفی کردن هویت خود دارد! در نهایت یک قهرمان جدید با نام Mysterion از راه میرسد و با جلب کردن توجه مردم، حس حسادت کارتمن را بر میانگیزد و وی را مجاب میکند که حریفش را با اینکه یک ابرقهرمان است، از سر راه خود بر دارد. این قسمت به عنوان اولین قسمتی شناخته میشود که ما را با دنیای ابرقهرمانی South Park آشنا کرده و مقدمهای میشود برای قسمتهای اصلی این جهان.
فصل چهاردهم، قسمت یازدهم: Coon 2: Hindsight
اولین قسمت از سه گانه مشهور The Coon که در آن بچههای South Park همگی در قالب شخصیت ابرقهرمانی خود فرو رفته و در گروهی تحت عنوان The Coon و دوستان به رهبری اریک کارتمن فعالیت میکنند. اما زمانی که یک قهرمان واقعی بزرگسال (در اصن یک موجود کاملاً بیخاصیت مانند تمام اعضای The Coon و دوستان!) به South Park وارد شده و شروع به حل مشکلات میکند (وی در اصن هیچ مشکلی را حل نکرده و تنها نکاتی که میشد با آنها از آن مشکل جلوگیری کرد را گفته و میرود!) باری دیگر حس حسادت اریک کارتمن گل کرده و در صدد از میان برداشتن این قهرمان است. در همین حین، پسرهای گروه بیشتر و بیشتر از دست اریک کارتمن و قدرت طلبی وی به کفر آمده و مخالفت با وی را آغاز میکنند، در حالی که در کارخانه حفر نفت مشکلاتی پیش آمده و حفر بیش از حد باعث مرگ موجودات دریایی شده است و همچنین موجوداتی را از دنیای دیگر به جهان انسانها آورده است.
فصل چهاردم، قسمت دوازدهم: Mysterion Rises
در دومین قسمت از این سه گانه، شاهد هستیم که گروه The Coon و دوستان، The Coon از سمت رهبری گروه اخراج کرده و در حال حاضر گروه به دست Mysterion که یک رهبر شایسته است، هدایت میشود. The Coon که حال به تنهایی فعالیت میکند، به تنها چیزی که میاندیشد، انتقام از دوستان خائنش است. در همین حین خلیج مکزیک که بر اثر فاجعه حفر به دنیاهای موازی دنیا را در نابودی فرو برده است، شاهد ورود رهبر نابودی و شیاطین به نام Cthulhu به دنیا است و چه موقعیتی بهتر از این برای اریک کارتمن انتقام جویی که میتواند از وی به نفع خود استفاده کند. لحظات قانع کردن Cthulhu توسط اریک کارتمن برای همکاری با وی از بامزهترین لحظات این قسمت فوق العاده محسوب میشود.
فصل چهاردهم، قسمت سیزدهم: Coon vs. Coon and Friends
در این قسمت نهایی از سه گانه The Coon، شاهد این هستیم که اعضای گروه The Coon و دوستان که حال دشمنان اصلی اریک کارتمن محسوب میشوند، توسط وی و بازیچه دستش که Cthulhu خدای تاریکی است، به جهانی دیگر فرستاده شده و کنی که از تواناییهای نامیرایی خود باخبر است، سعی در بازگشت به زمین و نجات دوستان خود دارد و همچنین به دنبال یافتن راز از بین بردن این طلسم ابدی از روی خود است.
قسمتهایی که در بالا به آنها اشاره شد، تمام مواردی هستند که شما برای تجربه عنوان South Park: The Fractured But Whole به دیدن آنها نیاز دارید. البته قسمتهای دیگری نیز هستند که برخی از شخصیتهای ابرقهرمان مجموعه را درون خود جای دادهاند، به عنوان مثال قسمت اول فصل هشتم تحت عنوان Good Times With Weapons باری دیگر باترز را در لباس شرور Chaos به تصویر میکشد و همچنین قسمت چهاردهم فصل پانزدهم تحت عنوان The Poor Kid که کنی برای محافظت از خواهر کوچکش، لباس Mysterion را به تن میکند را میتوانید مشاهده کنید. با این حال توصیه ما این است که به هیچوجه این مجموعه زیبا و سرگرم کننده را از دست نداده و تمامی قسمتهای آن را تماشا کنید تا در نهایت بتوانید تجربه بهتری از عنوان South Park: The Fractured But Whole داشته باشید.